قم نيوز : او تهدید زندانهای رژیم ستمشاهی را به فُرصت تبدیل کرد تا علاوه بر تبلیغ و تهذیب، به مرور آموختههای خود از علوم حوزوی بپردازد و البته علوم جدیدی را هم فرا گیرد.
به گزارش قم نیوز "مجاهدت عاشقانه" و "زندگی فرشته گونه"، تعابیر رهبر حکیم انقلاب درباره تلاشها و مجاهدتهای شهید حجت الاسلام والمسلمین عبدالله میثمی است.
او یکی از شهدای شاخص روحانی هشت سال دفاع مقدس است که در عین حال، سابقه مبارزات انقلابی هم داشت و چندین بار در زندانهای رژیم ستمشاهی، تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت.
وی خود درباره آن دوران گفته است: "در شکنجههای شدید دوران زندان، به حضرت ولی عصر، امام زمان (عج) متوسل میشدم. همین توسّلات بود که نیرو و قدرت تازهای به ما میداد.
همچنین در بازجوییها هم خودم را به نادانی و جهالت میزدم و حتی پرسشهای کتبی بازجویی را به صورت نامفهوم و با خطوط عجیب و غریب پاسخ میدادم تا شاید چنین بیندیشند که عقل درست و حسابی ندارم و بتوانم از دستشان رهایی یابم.
در یکی از همین بازجوییها بود که به پنج سال زندان محکوم شدم که دو سال از آن را در زندان قصر گذراندم.
از آنجا که مأموران ساواک و زندان میدانستند که ما، کافران و کمونیستها را نجس میدانیم؛ تلاش داشتند تا در زندان، با آنها هم سلول شویم تا از این طریق هم رنج و فشار دیگری بر ما وارد کنند.
هرگاه در زندان به عبادت و راز و نیاز میپرداختم کمونیست همبند من مرا مسخره میکرد، اما در یکی از شبها که مشغول مناجات و خواندن دعای کمیل بودم به این فراز حضرت امیرالمؤمنین (ع) رسیدم که میفرماید:
فلئن صیّرتَنی فی العقوبات مع اعدائک و جمعتَ بینی و بین اهل بلائک و فرّقتَ بینی و بین أحبّائک و أولیائک فهبنی یا الهی و سیدی صبرتُ علی عذابک فکیف أصبرُ علی فراقک ...
پروردگار! ... اگر در قیامت مرا با دشمنانت همراه سازی و بین من و دوستان و اولیاءت جدایی بیندازی ... چه خواهم کرد؟ میتوانم بر عذابت صبر کنم؛ اما فراق و جدایی ات را چگونه تحمل کنم؟
به این فرازهای دعا که رسیدم؛ نتوانستم خودم را کنترل کنم؛ این بود که ناله ام بلند شد و مشغول گریه شدم؛ اما وقتی به حال طبیعی بازگشتم؛ با کمال شگفتی دیدم که آن کمونیست هم سرش را بر زمین گذاشته و گریه میکند."
اینچنین بود که این بزرگان، حتی از فرصت زندان هم برای تبلیغ و ارشاد دیگران استفاده میکردند و حتی از ایام فراوان فراغت در زندان، برای مرور آموختههای خود بهره میبردند همچنانکه حجت الاسلام میثمی هم در دوران زندان خود، یک دوره کتاب اصول کافی و روایتهای آن را مرور کرد و همچنین با قرآن، تفسیر قرآن و نهج البلاغه هم مأنوس بود.
وی در عین حال از محضر یکی از پزشکان زندانی، بخشی از علم طب را نیز آموخت که در دوران دفاع مقدس، بسیار به کارِ وی آمد.
او متولد سال 1334 هجری شمسی است. نقل است که به دلیل تفأل پدر به قرآن کریم و آمدن یکی از آیات شریفه سوره مبارکه مریم، نامش را عبدالله گذاشتند؛ آیه ای با این مضمون:
"قالَ إنّی عبدُالله آتانِیَ الکتابَ و جَعَلَنی نبیّاً و جعلنی مُبارکا أین ما کُنتُ و أوصانی بالصّلاه و الزکاه ما دُمتُ حَیّاً".
وضعیت خانواده اش چنان بود که در ایام کودکی، روزها را همراه پدر کار میکرد و در مدرسه شبانه درس میخواند با این حال اهل مسجد و هیئت هم بود و موفق شد تا به همراه جمعی از جوانان و دوستانش، جلسات قرآن برپا کنند و برای مسجد، صندوق قرض الحسنه تشکیل دهند.
چندی بعد به همراه یکی از صمیمیترین دوستانش، یعنی مصطفی ردّانی پور – که وی نیز در دوران دفاع مقدس به خیل شُهدا پیوست - و جمع دیگری از یاران، تصمیم گرفتند تا برای تحصیل علوم دینی به قم بیایند امری که البته برای اجازه گرفتن از والدین، با مشکل مواجه بودند اما در نهایت و با اصرار و پافشاری زیاد موفق شدند تا رضایت آنان را جلب کنند.
حضور در قم، عبدالله و مصطفی و دیگر دوستان آنان را با اندیشههای انقلابی امام آشنا کرد و چنین بود که در حین تحصیل، به مبارزات انقلابی مردمی هم پیوستند که دستگیری در چند نوبت و بازجویی و شکنجه و زندان، رهاورد آن بود.
حجت الاسلام عبدالله میثمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان در قم بود تا تحصیلاتش را ادامه دهد اما در عین حال به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست تا به همراه جوانان انقلابی، در تأمین امنیت کشور مشارکت داشته باشد.
وی پس از چندی به یاسوج فرستاده شد تا علاوه بر تبلیغ و ارشاد مردم، مسؤولیت تأسیس سپاه آن منطقه به وی واگذار شود.
اینچنین بود که وی در کنار تبلیغ عمومی، به سازندگی در منطقه هم پرداخت که تأسیس برخی راهها، پلها و برخی امکانات عمومی دیگر، از یادگارهای فعالیت او و همکارانش در آن دوران است.
میثمی همراه با آغاز جنگ تحمیلی به جبههها رفت. او در جبههها هم منشأ آثار و خدمات فراوان شد و پس از چند سال کسب تجربه و فعالیتهای مختلف، به عنوان نماینده حضرت امام در قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) منصوب شد.
دفاع مقدس همچنین یکی از اعضای خانواده، یعنی برادرش، رحمت الله را آسمانی کرد و او توفیق داشت تا پیش از شهادت، به عنوان عضوی از خانواده شهدا معرفی شود.
این روحانی ایثارگر و مردمی سرانجام در ایام دهه فجر انقلاب اسلامی و در چنین روزهایی از بهمن ماه سال 1365 به شهادت رسید.
شهادتش در عملیات کربلای پنج و در منطقه شلمچه و با اصابت گلوله به سر بود، جالب این که بهمن آن سال هم مانند بهمن امسال، همزمان با ایام فاطمیه بود و شهادت وی هم در شب شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) اتفاق افتاد.
و این هم بخشی از وصیت نامه آن شهید سرافراز است که حُسن خِتام این گفتار خواهد بود:
"خدایا! تو خود گواه هستی در این لحظه که این کلمات را مینویسم؛ بسی شرمنده و شرمسارم؛ چرا که بندگان تو را میبینم که در جبهههای حق علیه باطل میجنگند و در سنگرهای خود وصیتنامههای شهیدوارانه مینویسند.
خدایا! دلم میسوزد که چرا به زمین چسبیدهام. خدایا! اگر من بیچاره در این لحظه بمیرم، فردا در مقابل این جوانانی که از لذت و عیش و نوش دنیا بُریدند و رو به تو آوردند، سرافکنده خواهم بود.
آنچه در دوران زندگی ام بیش از همه چیز مرا رنج داد و موجب خون دل خوردن من شد، اخلاص نداشتنم بود و الان نمیدانم در مقابل خدای بزرگ چه عملی را همراه خود ببرم."
شهید میثمی در بخش دیگری از وصیت نامهاش، سخنی هم با خانواده دارد:
"ای پدر بزرگوار و مادر مهربان و ای خواهران و برادرانم و ای همه کسانی که با شما در دنیا مأنوس بودم؛ از شما عاجزانه میخواهم که پیوسته برایم طلب مغفرت کنید چرا که با رویی سیاه از دنیا میروم؛ شما نمی دانید که خدا چقدر لطف کرده و گناهان مرا از شما پوشانده است ... ."