جمعه ۳۱ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۲۱:۲۰
کد مطلب : 62925
منبع : خبرگزاری فارس
شاعرانه های طلوع سه نور الهی در ماه شعبان

مَهِ مُنوَّر شعبان، مه رسول خداست...

قم نيوز : روزهای سوم و چهارم و پنجم ماه شعبان، ایام جشن و سرور ارادتمندان خاندان ولایت (ع) و بازخوانی اشعار آیینی شاعران قم و دیگر شاعران در مدح و ثنای آنان است.
مَهِ مُنوَّر شعبان، مه رسول خداست...
مَهِ مُنوَّر شعبان، مه رسول خداست...
قم نیوز – امیرعلی عفیف نیا: روزهای آغازین شعبان المعظّم و ولادت سه قمر مُنیر حضرت حق، یعنی امام حسین (ع)، امام سجاد (ع) و حضرت قمر بنی هاشم (ع)، ایام جشن و سرور خاندان اهل بیت (ع) است.

در این روزهاست که بازار گُل و شیرینی و شربت، داغ تر از همیشه است و البته مجالسی هم برپا می‌شود تا دوستداران و شیعیان اهل بیت (ع) در فضایی لطیف و شاعرانه، به جشن بنشینند و شادی خود را با دیگران تقسیم کنند.

در همین مجالس است که شاعران و مدّاحان آیینی شهر مقدس قم و دیگر شهرها، نغمه و شور سر می‌دهند و ضمن بیان برکات ماه شعبان، از کربلا و عاشورا هم می‌گویند؛ اشعاری که شعر «میثم» یکی از آنهاست:

مه مُنوَّر شعبان، مه رسول خداست

مه مبارک میلاد سیّدالشُهداست

به رهروان هدایت، ز حق رسیده خبر

که روی دست محمد، عیان چراغ هُداست

تمام دین به روی دست‌های ختم رُسُل

و یا کتاب خدا روی سینه زهراست

به عدل و عزّت و آزادی و کمال و شَرَف

خلایقند همه تشنه؛ فیض او دریاست

مَلَک به حُسن تماشایی اش، شده مبهوت

که این امام حسین است؛ یا رسول خداست

نسیم خُلد برین می‌وزد ز اطرافش

که بوی عطر خدا در مشام باد صباست

اگر تمام ملائک ز گاهواره او

پر دوباره چو فُطرس طلب کنند؛ رواست

نبی به طلعت زیباش خنده کرد و گریست

خدا به یُمنِ قدومش، بهشت را آراست

ز گاهواره به گودال خون نگاهی کرد

به خویش گفت که میلاد ما، شهادت ماست

تمام خلقت یک لحظه بی حسین مباد

که بی حسین، زمین بی ‌کس و زمان تنهاست

به حلق تشنه و لب‌های خشک او سوگند

که خون او به گلستان وحی، آب بقاست

گرفت جام بلا را ز دست؛ حضرت دوست

از آن تمام بلاها به چشم او زیباست

مگو چرا ز همه هست خود گذشت حسین

خدای داد به او هست و هست او را خواست

اگر ز بار غمش آسمان خمید چه باک

که گشت قامت اسلام با قیامش راست

وضو گرفت ز خون؛ پیش تیر قامت بست

که تا قیام قیامت از او نماز به پاست

همیشه حجّ به وجود حسین می‌بالد

که کربلاش صفا بود و مروه، شام بلاست

نماز و روزه و حج و جهاد می‌گویند

حیات ما همه مرهون سیدالشهداست

به پورِ هند جگرخواره چون گشاید دست

کسی که رشد و نموش به دامنِ زهراست

زهی جلال که در روی خون گرفته او

به چشم اهل نظر صورت خدا پیداست

مگر نه خوردن خاک آمده به شرع حرام

چه حکمتی ست؛ چرا تُربتِ حسین شفاست؟

به تحتِ قُبّه او کن بلند دست نیاز

بگیر حاجت خود را که مستجاب دعاست

همه به حشر صدا می‌‌زنند یا زهرا

ولی ز فاطمه آید ندا، حسین کجاست

اگر چه سوم شعبان جمال خویش گشود

بدان ولادت او ظهر روز عاشوراست

قسم به ذات خداوند قادر بی چون

که خونبهاش خداوندگار بی همتاست

تمام اهل قیامت به چشم می‌‌بینند

حسین با تن بی سر شفیع روز جزاست

هنوز نغمه قرآن او بلند ز نی

هنوز نعره هیهات او به اوج سماست

هنوز خنجر قاتل ز خون اوست خجل

هنوز از عطشش، شعله در دل دریاست

هنوز ناله «هَل مِن مُعین» اوست بلند

هنوز رأس مُنیرش به نیزه راه نماست

هنوز پرچم گلگون او به قلّه عرش

هنوز پیکر صد چاک او به دوش شماست

حسین رهبر آزادگان به هر عصری

حسین راه نمای تمام نهضت‌هاست

حسین مشعل تابنده هدایت خلق

حسین مُصحف نور است و آیت عُظماست

حسین جان دعا، جان ذکر، جان نماز

حسین روح حرم، روح مروه، روح صفاست

گواه زنده من، «إرجِعی إلی رَبِّک»

که بر حسین همانا خدا مدیحه سراست

حسین، سوره فجر و حسین، آیه نور

حسین نجم فروزان، حسین شمس ضُحاست

حسین زنده حق و حسین کُشته حق

حسین بر همه باطل ستیزها مولاست

به وصف او که خدایش ثنا کند «میثم»

قصیده تو بُوَد نارسا؛ اگر چه رساست.

و اما برخی از اشعار هم هست که به متوالی بودن این سه روز، یعنی روزهای سوم، چهارم و پنجم شعبان و بویژه ولادت حضرت حسین بن علی (ع) و حضرت عباس بن علی (ع) توجه دارند که از آن جمله می‌توان به شعر سیدرضا مؤیّد اشاره کرد:

دیشب قرار جان پیمبر شد آشکار
امشب فروغ دیده حیدر شد آشکار

دیشب ز بیت فاطمه محبوبه خدا
سرچشمه عنایت داور شد آشکار

امشب همی ز دامن امّ البنین پاک
دریای قهر حیدر صفدر شد آشکار

در سوم و چهارم شعبان دو گُلعذار
از دامن عفاف دو مادر شد آشکار

در آسمان عدل و فضیلت در این دو شب
یک ماه و یک ستاره دیگر شد آشکار

دیشب حسین آمد و امشب برادرش
عباس پشتیبان برادر شد آشکار

در یک محیط از دو صدف در دو شام قدر
بر تاج افتخار، دو گوهر شد آشکار

عباس در حریم علی دیده بر گشود
در برج مهر ماه مُنوّر شد آشکار

تا صاحب سِقایَتِ دشت بلا شود
امشب سلیل ساقی کوثر شد آشکار

بر پیشوا و رهبر اردوی کربلا
آن پاسدار و مهتر لشکر شد آشکار

تبریک می‌دهند به هم زینب و حسین
چون یار این برادر و خواهر شد آشکار

گفتا «مؤیّد» از شکرستانِ طبع من
در این دو عید، قند مُکرَّر شد آشکار

و این هم شعری از بانوی شاعر، پروانه نجاتی که امام حسین (ع) در آن به عنوان «مضمون برتر»، «طراوتِ جان حضرت پیمبر (ع)»، «روشنی بخش چشمان حضرت حیدر (ع)» و البته «مسیحای دیگر» معرفی شده است:

زیباترین پدیده دامان کوثر است
این ماهپاره، روشنی چشم حیدر است

در گریه اش مُغازله ابر و آسمان
در خنده اش طراوت جان پیمبر است

جبریل، بال فرش کند پیش پای او
در التیام زخم، مسیحای دیگر است

نام قشنگ او، هوس واژه‌های شعر
در شاه بیت حادثه، مضمون برتر است

آه ای حسین! ای هیجان شکوهمند!
تقدیر تو حرارت تقدیر مادر است

افسانه نیستی که بهای حقیقتی
تعبیر سرخ هرچه که در عشق بهتر است

نقش حماسه می‌زند آفاق چشم را
هر جا خیال کرب و بلایت مُصوَّر است

دنیا به بوی نام تو تعظیم می‌کند
آزادگی همیشه ز نام ات معطر است

اما محسن عرب خالقی نیز روز میلاد آن خامس آل عبا (ع) را روز آشکار شدن ساقی عالَم خوانده و سروده است:

هستی بهانه بود که سِرّی بیان شود
مستی بهانه بود که ساقی عیان شود

خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد
تا معنی وجود زمین و زمان شود

با دست غیب وقت ظهورت نوشت عشق
وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود

قلب مدینه می‌تپد از خاک پای تو
جاروکش همیشه این آستان شود

حتی بهشت با سر مژگان رسیده است
تا قبله گاهِ وسعت هفت آسمان شود

تو حیدری؛ تو فاطمه ای؛ تو پیمبری
سوگند بر خدا که خداییش محشری

خوش گفته اند قطره که دریا نمی‌شود
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی‌شود

تو آمدی و قیامت کُبری رقم زدی
بر تارک همیشه عالَم، عَلَم زدی

شعر دیگر این مناسبت، طلوع قمری دیگر را برای حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) نوید می‌دهد، شعری که سراینده آن مسعود اصلانی است:

از آسمان خدا بوی سیب می‌آید
که بُرده هوش تمام اهالی دنیا

زمین شهر مدینه چو عرش اعلاء شد
ز ازدحام ملائک به شادی آنها

نگاه خیره بالا به سمت خانه عشق
میان خانه دلی پر کشیده تا بالا

ببین دلی پدرانه تپید و شیدا شد
و مادرانه کسی گرم گفتن لالا

از آسمان خدا نور عشق تابیده
به روی دامن مادر حسین خوابیده

علی دوباره در آغوش خود قمر دارد
میان خانه خود دلبری دگر دارد

کرامت قدم نو رسیده باعث شد
که باز فطرس پر بسته، بال و پر دارد

پیمبر از لب او شهد عشق می‌نوشد
نمی تواند از این جام چشم بردارد

ز ازدحام گدایان مجال حرکت نیست
شنیده اند دوباره علی پسر دارد

برای سوره کوثر، شکوه فجر آمد
فقط خدا ز دل فاطمه خبر دارد

کنار مهد حسین آمده حسن امشب
شبی که نخل امید دلش ثمر دارد

ز بوی سیب، زمین ِخدا مُعطّر شد
به آب، کشتی اربابمان شناور شد

مناسبت دیگر این ماه اما، چهارمین روز آن و سالروز طلوع حضرت ساقی، باب الحسین (ع) است که در شعری از یوسف رحیمی به آن پرداخته می‌شود:

باید حسین دم بزند از فضائلت
وقتی حسینی است تمام خصائلت

تعبیرهای ما همه محدود و نارساست
در شرح بی کرانی اوصاف کاملت

بی شک در آن به غیر جمال حسین نیست
آئینه ای اگر بگذاری مقابلت

ای کاشِفَ الکُروبِ عزیزان فاطمه
غم می‌بری ز قلب همه با شمائلت

در آستانه تو گدایی بهانه است
دلتنگ دیدن تو شده باز سائلت

با زورق شکسته دل سال‌های سال
پهلو گرفته ایم حوالی ساحلت

بی شک خدا سرشته تو را از گل حسین
سقای بافضیلت و دریادل حسین 

تو آمدی و روشنی روز و شب شدی
از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی

در قامتت اگرچه قیامت ظهور داشت
الگوی بندگی و وقار و ادب شدی

هم چشمهای روشنت آیینه رجاست
هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدی

باید که ذوالفقار حمایل کنی فقط
وقتی که تو به شیر خدا منتسب شدی

در هیبت و رشادت و جنگاوری و رزم
تو اسوه زهیر و حبیب و وَهب شدی

چشم امید عالم و آدم به دست توست
«بابُ الحسین» هستی و پرچم به دست توست

فردوس دل همیشه اسیر خیال توست
حتی نگاه آینه محو جمال توست

تو ساقی کرامت و لطف و اجابتی
این آب نیست؛ زمزمه های زلال توست

ایثار و پایمردی و اوج وفا و صبر
تنها بیان مختصری از کمال توست

در محضر امام تو تسلیم محضی و
والاترین خصائل تو امتثال توست

فردا همه به منزلتت غبطه می‌خورند
فردا تمام عرش خدا زیر بال توست

باب الحوائجی و اجابت به دست تو
تنها بخواه، عالم هستی مجال توست

ای آفتاب علقمه! روحی لَکَ الفِدا
ای آرزوی فاطمه! روحی لک الفدا

اکنون به پنجم شعبان یعنی ولادت نورانی حضرت سید الساجدین (ع) در ابیاتی از شعر حاج رضا فلاح نظری می‌افکنیم، آنجا که گلشن زیبای علوی (ع) و حسینی (ع) در این مناسبت زیبا، غرق در شور و عشق دیده می‌شود:

شُد گلشن زیباى على؛ غرق گُلِ عشق
چون حق، به حسینش ز کرامت پسرى داد

یزدان به حسین ابن على با گل شادى
زیباقمرى، شمسه نیکو پسرى داد

دریاى نُبوّت ز شعف موج فشان شد
زیرا صدف بحر نبى را گُهَرى داد

در سایه لطفش که بُوَد بر سر عالَم
بر رهبرىِ اهل ولا، راهبرى داد

از یُمن قدومش همه عالم به تفاخر
وز فیض وجودش به تنعّم خبرى داد

انتهای پیام/138
https://qomnews.ir/vdcdkn09.yt0xx6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما