قم نيوز : قم نیوز: سخن از فرمانده شهیدی است که وقتی پا به جبهه میگذاشت، همه وسائل و مایحتاج خود را خودش تهیه می کرد و حتی لباس رزمش را از پول خودش می خرید.
به گزارش قم نیوز، او با اینکه خدمت مقدس سربازی را در نخستین روزهای جنگ در نیروری دریایی ارتش و در بندر انزلی آغاز کرد، اما به دلیل کف پای صافش از سربازی معاف شد.
پس از آن بود که داوطلبانه به جبههها شتافت و به دفاع پرداخت، با این توصیف که حتی روزی هم که از جبهه بر میگشت، خورد و خوراک ایامی را که در جبهه بود حساب میکرد و به خزانه بیت المال بر میگرداند.
سخن از شهید محمدجواد فخاری، جانشین فرمانده گردان خط شکن سیدالشهداء (ع) لشکر 17 امام علی بن ابی طالب (ع) قم است.
او در مانند چنین روزهایی از رمضان المبارک سال 1379 هجری قمری در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود.
از همان نوجوانی وارد مبارزات انقلابی همشهریانش علیه رژیم ستمشاهی شد. محمدجواد در سال پیروزی انقلاب اسلامی، پدرش را از دست داد و مجبور شد تا در کارخانه پدر، به عنوان سرپرست کارگران مشغول کار شود.
این امر اگرچه وی را از ادامه تحصیل بازداشت، اما او را از ادامه مبارزات ملت انقلابی ایران و مردم مقاوم قم باز نداشت.
محمدجواد در روز بازگشت حضرت امام به میهن و برای زیارت رهبر و مقتدایش به تهران رفت، او در دوازدهمین روز از بهمن ماه سال پیروزی انقلاب، یکی از چند میلیون مسلمان انقلابی بود که برای استقبال مولایش در تهران بود و توانست برای نخستین بار، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را در بهشت زهرا (س) و از نزدیک زیارت کند.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و تشکیل نخستین نهادهای انقلابی، او به صورت غیررسمی به جهاد سازندگی پیوست و با خادمانِ مردم نیازمند و مستضعف به همکاری پرداخت.
با شروع جنگ تحمیلی وی به صورت داوطلبانه به جبههها شتافت و به دفاع از این مرز و بوم مشغول شد. محمدجواد در عملیاتهای متعددی مانند رمضان، محرم، والفجر سه، والفجر چهار و خیبر حضور داشت.
بهمن ماه سال 1363، آخرین باری بود که او برای دیدار خانواده اش به قم آمد و وقتی با پیشنهاد آنان برای ازدواج و تشکیل خانواده رو به رو شد، گفت: بهار بر میگردم و پاسخ خواهم داد.
او سرانجام در ماه پایانی همان سال، در عملیات بدر و در شرق دجله به آسمانها پر کشید و همانطور که دوست داشت، مفقود الاثر شد؛ چراکه پیکر مطهرش بر اثر شدت انفجار گلوله، تکه تکه بر زمین افتاد و همرزمانش نتوانستند وی را به عقب جبهه منتقل کنند.
سالها بعد و در جریان تفحص پیکر مقدس شهدا، بخشهایی از لباس و وسائل به جای مانده از شهید محمدجواد فخاری به دست آمد؛ به قم منتقل شد و پس از تشییع باشکوه مردم قدرشناس شهر خون و قیام، در گوشه ای از گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) در خاک آرام گرفت.
یکی از مهمترین ویژگیها و خصوصیات رفتاری شهید فخاری، همراهی و همدلی او با مردم و بهویژه مستضعفان و نیازمندان بود.
خواهر شهید در این باره خاطرهای نقل کرده است: "اهل سخاوت و بخشش بود. مال دنیا در نظرش ارزشی نداشت و آن را برای بخشیدن میخواست. یکبار از نماز جمعه برمیگشتیم که یک پیرمرد دست فروش جلوی ماشین ما را گرفت و به محمدجواد گفت: از صبح تا حالا هیچکس جورابی از من نخریده است؛ احتیاج زیادی به پول دارم ... .
به محض اینکه سخنان پیرمرد را شنید هرچه پول توی جیبش داشت به او داد و در عوض چیزی هم نگرفت."
او با اینکه وضع مالی اش خوب بود، اما خیلی ساده لباس میپوشید در برابر اعتراض برخی همرزمانش که از پوتینهای پاره او یا بند آن پوتینها – که از سیم تلفن بود – ایراد میگرفتند میگفت: برای جبهه و جنگ، هرچه صرفه جویی کنیم و چیزی را که نیاز نداریم نگیریم بهتر است.
شهید فخاری با این حال و در ایام جبهه و فرماندهی تلاش داشت تا به نیروهای تحت امر خود خدمت کند و از آنان غافل نباشد.
این هم خاطره دیگری درباره این ویژگی اخلاقی شهید فخاری و از زبان یکی از همرزمانش: "یکبار با هم چند ساعتی را برای مرخصی به سر پل ذهاب رفتیم. پس از انجام کارهای شخصی، از دست فروشی که کنار خیابان نشسته بود مقدار قابل توجهی جوراب، خمیر دندان و مسواک خرید.
چون خرید این وسایل بیشتر از نیاز شخصی اش بود با حس کنجکاوی که داشتم پرسیدم: آقا جواد، اینها را برای چه خریدی؟
سرش را پایین انداخت و جوابی نداد. اصرار کردم. به خاطر صمیمیتی که داشتیم گفت: برای بچهها.
چیزی نگفتم. به نظرم رسید چون او به مرخصی آمده بچهها هم سفارش کردهاند این وسایل را برایشان خریداری کند.
به مقر لشکر که رسیدیم دیدم همه آن وسایل را بین بچهها تقسیم کرد، طوری که بچهها تصور کردند او این سهمیه را از تدارکات گردان گرفته است."
او همچنین در ایام ماه محرم و در منطقه عملیاتی والفجر چهار، مبلغ 6 هزار تومان - که در آن زمان پول خیلی زیادی بود – برای تهیه خرجی لشکر تقبل کرد که این هم، نشانه گذشت و بی توجهی وی به مال دنیا بود.
یکی دیگر از ویژگیهای اخلاقی این شهید والامقام، تواضع و فروتنی اش بود، تا آنجا که به عنوان جانشین فرمانده گردان و در نیمههای شب، بسیاری از کارهای بر زمین مانده را انجام میداد و حتی لباسهای افراد تحت امرش را میشست که برای نمونه میتوان به این خاطره از زبان یکی از بستگان او اشاره کرد:
"قبل از عملیات والفجر مقدماتی، برای کمک رسانی به جبهه اعزام شده بودم. جستجو کردم و سنگر محمدجواد را پیدا کردم. قرار شد شب را هم در کنار او باشم.
زمانی که همه خوابیده بودند دیدم از جایش بلند شد. بدون اینکه کسی متوجه شود بعضی از لباسهای رزمندگان را جمع کرد و برای شستن به بیرون از سنگر برد. توی همین گیر و دار، شنیدم دو نفر با جواد در مورد تعداد افراد دسته صحبت میکنند. ظاهرا قرار بود به هر نفر یک اورکت بدهند. جواد همه را حساب کرد و آمار همه را به آنان داد؛ جز خودش. شنیدم که میگفت: اگر کسی اورکت نخواهد چه کار باید بکند؟"
در این روزهای پایانی ماه مبارک، سالروز طلوع این سرباز رشید لشکر اسلام را گرامی میداریم، شخصیتی که نام و یادش برای مردم قم و البته برای همه آزادیخواهان جهان جاودانه و ماندگار خواهد ماند.