قم نیوز : حجتالاسلام محمد هادی مفتح یکی از فرزندان شهید مفتح است که پا جا پای پدر گذاشته و در راستای وحدت حوزه و دانشگاه بیوقفه میکوشد.
روایت فرزند از منادی وحدت حوزه و دانشگاه؛
آیتالله مکارم شیرازی میگفت "ناممکنی برای آقای مفتح وجود ندارد"
خبرگزاری تسنیم , 26 آذر 1393 ساعت 12:07
قم نیوز : حجتالاسلام محمد هادی مفتح یکی از فرزندان شهید مفتح است که پا جا پای پدر گذاشته و در راستای وحدت حوزه و دانشگاه بیوقفه میکوشد.
به گزارش قم نیوز ، 27 آذر ماه در تقویم جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت روز شهادت آیتالله مفتح روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شده است. همین موضوع بهانهای شد تا با فرزند این عالم بزرگ گفتوگویی داشته باشیم.
حجت الاسلام محمد هادی مفتح یکی از فرزندان شهید مفتح است که پا جا پای پدر گذاشته و در راستای وحدت حوزه و دانشگاه بیوقفه میکوشد. محمدهادی را در کسوت روحانی در یکی از اتاقهای دانشگاه قم ملاقات کردم. اتاق کوچکی در دانشکده الهیات دانشگاه قم.
محمد هادی مفتح کوچکترین پسر شهید مفتح هستم که در هنگام شهادت ایشان نوجوان 12 ساله بوده است.
وی میگوید: همین مدت کوتاه هم برای من بسیار سازنده بود. شهید مفتح همواره خانواده و رسیدگی به اعضای خانواده را در اولویت برنامهها و زندگی خود قرار میدادند. در آن دوران برخی ابراز میکردند ما آنقدر درگیر مسائل مبارزاتی هستیم که به خانواده نمیرسیم و این برای شهیدمفتح جای تعجب داشت و رسیدگی به خانواده را وظیفه اولی هر فرد میدانستند.
فرزند شهید مفتح ادامه میدهد: شهید مفتح در کنار فعالیتهای پرجنب و جوش در دو سال آخر رژیم طاغوت لحظهای از خانواده و فرزندانشان غافل نبودند و تحصیلات ما را پیگیری میکردند؛ با همین خاطرات و آموختهها در این راه قدم گذاشتم. در تحصیلات دانشگاهی، فارغ التحصیل مهندسی برق از دانشکده فنی دانشگاه تهران و دکترای علوم و قرآن و حدیث و تحصیلکرده حوزه هستم.
وی اظهار میکند: در حال حاضر یک درس خارج فقه در حوزه علمیه قم تدریس میکنم و در دانشگاه عضو هیئت علمی و معاون دانشکده الهیات دانشگاه قم هستم و به تدریس دروس دانشگاهی مشغولم.
مشروح گفتوگو با فرزند شهید مفتح را در ادامه میخوانید:
درخصوص بحث وحدت حوزه و دانشگاه بفرمائید. اینکه این فکر از کجا در ذهن شهید مفتح شکل گرفت و عملیاتی شد؟
درباره اهدافی که شهید مفتح در زمینه حضور خود در دانشگاه و اهدافی که در طول حیات خود دنبال کردند و نهایتاً اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه را پایه ریزی کردند باید نگاهی به وضعیت دانشگاهها از ابتدای تأسیس آن داشته باشیم.
رضاخان دانشگاهها را در عرض برخوردی که با نمادهای دینداری در جامعه داشت، ممنوعیتی درباره هرگونه تظاهر به دین در جامعه از جانب حکومت صورت میگرفت با سختگیریها و ممانعتهایی که از جانب رضاخان در جامعه ابراز میشد، دانشگاه را تأسیس کرد.
همین همعرضی از سوی رضاخان برای جلوگیری از فعالیت دینی حوزهها و تأسیس دانشگاه نشان میداد که رضاخان به دنبال دانشگاه غیر متدین بود. دانشگاهی که در مقابل دینداری حرکت کند و یا بیتفاوت به دین باشد و این موضوع از طریق رضاخان پیگیری میشد.
هنگامی که نخستین نسل فارغالتحصیل دانشگاهی در دهه 30 پا به عرصه جامعه گذاشت، زمانی است که استبداد رضاخانی کنار رفته و دانشگاه اندکی بازتر و به دوره محمد رضا پهلوی رسیده بود. در این دوران شهید مفتح و هم دورههای ایشان از فضلای حوزه مواجه با نسل تحصیلکرده جدیدی شدند که نسبت به دین و دینداری آشنایی نداشتند و زاویه دید جدیدی نسبت به دین داشتند. از سوئی سوالاتی را با آن مواجه شده بودند که درباره دین و مظاهر دینی مطرح بود.
در گذشته این سؤالات مطرح نبود و طبیعتاً علما هم نسبت به آن پاسخی نداشتند و حالت تقابل بین تحصیلکردههای جدید و حوزویان به وجود آمده بود. شهید مفتح و دوستان ایشان در آن زمان احساس میکردند وظیفه و مسئولیت دارند و باید در اینباره چاره اندیشی کنند نباید جوانان تحصیلکرده ما و نسل جدید با دین و مظاهر دینی بیگانه یا ضد آن باشند.
چندین راه برای از بین بردن آن وجود داشت که شهید مفتح و تعدادی از هم دورههای ایشان به این نتیجه رسیدند که باید به فضای دانشگاه ورود پیدا کنند تا فضای دانشجویی را لمس کنند.
یعنی با وجود فضای خفقانی که از لحاظ حضور روحانیت در دانشگاهها بود، باز هم تصمیم براین انتخاب داشتند؟
در آن زمان کسانی بودند که از موضع استاد یا دانشجو به دانشگاه نزدیک شده بودند اما از موضع حوزه در مقام دانشگاه قرار گرفتن و از نزدیک لمس کردن فضا چیزی بود که شهید مفتح به همراه شهید بهشتی و امام موسی صدر وارد دانشگاه تهران شدند و فضا را هم از نزدیک لمس کردند.
شهید مفتح و شهید بهشتی در دانشکده الهیات و امام موسی صدر در دانشکده حقوق مشغول به تحصیلات شدند. در آن زمان هم این اقدام مرارت زیادی به همراه داشت چراکه از بعد بیدینی و مذهبینبودن فضا، نگاه خوبی هم به دانشگاه نبود.
با توجه به اینکه در آن دوران دانشگاه رفتن نگاه مثبتی به دنبال نداشت. نگاه اطرافیان نسبت به این اقدام شهید مفتح چگونه بود؟
مادر بنده نقل میکنند که برخی دوستان نزدیک شهید مفتح بعد از ورود ایشان به دانشگاه از ایشان فاصله گرفتند. شهید مفتح در آن زمان از اساتید برجسته حوزه علمیه بودند اما به جهت هدفی که داشت و وظیفهای که احساس میکرد، هر روز قبل از اذان صبح سر جاده میایستاد و با اتوبوسهای بین راهی به تهران میرفت تا به کلاسهای دانشگاه برسند و ظهر دوباره به قم بر میگشتند تا به کلاسهای عصر خود در حوزه علمیه برسند.
برخی شاگردان شهید مفتح نقل میکنند که شهید مفتح همیشه در همان ایام که هر روز به دانشگاه میرفتند زودتراز ما که در قم بودیم سرِ کلاس درس حاضر میشدند. این رفتار ایشان برای ما درس بود.
فضای دانشگاهها با توجه به توصیفاتی که داشتید قطعاً برای افراد متدین و مذهبی خوشایند نبود. شهید مفتح چه برخوردی داشتند در برابر این مظاهر بیدینی؟
شهید مفتح در شرایط بسیار سختی بودند. آیتالله سبحانی از دوستان نزدیک شهید مفتح بودند. ایشان نقل میکنند: شهید مفتح وقتی برای آزمون شفاهی دانشگاه تهران متنی را برای ایشان انتخاب کرده بودند، آزمون خود را با «بسمالله الرحمن الرحیم» آغاز میکند که این اقدام شهید مفتح با اعتراض ممتحن مواجه میشود.
این اتفاق خود گویای وضعیت دانشگاههای ما آن هم دانشکده الهیات نسبت به مذهب و اعتقادات دینی بود. حال با این گفتهها میتوان ترسیمی از وضعیت حوزهها و دانشگاهها در آن زمان داشت و نگاههایی که متقابلاً نسبت به هم داشتند.
شهید مفتح چه مدت در دانشگاه به تحصیلات خود ادامه دادند؟
شهید مفتح به واسطه وظیفه دینی که داشت این راه را ادامه داد تا اینکه نهایتاً به مدارج عالی سطوح دانشگاهی رسیدند و مدرک دکترای خود را گرفتند. همزمان تحصیلات حوزه را نیز دنبال میکردند و به تربیت شاگردان و نسل جدیدی از حوزویان اقدام کرد.
برگزاری جلسات انجمن اسلامشناسی را برای پرورش نسلی از طلاب و تحصیلکردگان حوزه که زبان نسل جوان را آموخته باشند، تاسیس کردند تا مطالب اسلامی را به زبان روز برای جوانان بازگو کنند؛ از آن انجمن 10 جلد کتاب با مقدمههای شهید مفتح منتشر شد که پس از آن ساواک احساس خطر کرد و این جلسات را تعطیل کردند.
شهید مفتح برای تحقق وحدت حوزه و دانشگاه چه اقدامات عملی انجام دادند؟
در این فضای دانشگاهی که گفته شد شهید مفتح احساس کردند باید اقدام عملی صورت بگیرد. دانشگاهیان نسبت به حوزویان و حوزویان نسبت به دانشگاهیان دید مثبت نداشتند؛ دانشگاه احساس میکرد حوزویان بیسوادند و فاقد علم و دانش هستند حتی دنشگاهیان معتقد و مذهبی نیز این دیدگاه را داشتند.
سوالاتی که برای آنها مطرح بود وقتی به علما و فضلای حوزه مراجعه میکردند پاسخی نمیگرفتند و بر میگشتند؛ حوزویان نیز نگاهشان به دانشگاهیان افراد بیدین بود و آنها را بیدین میدانستند. این اندیشه از قبل مطرح بود که حوزه مهد دین است و دانشگاه مهد علم.
معنای مخالف این است که در حوزه خبری از علم نیست و در دانشگاه خبری از دین نیست؛ این اندیشه اندیشه باطلی بود. شهید مفتح نیز در این زمان احساس مسئولیت کردند. در همان زمان اقداماتی صورت گرفت. کسانی در حوزه و دانشگاه به دنبال چاره اندیشی بودند و این مسئله مطرح شد.
بلاخره کسانی هم بودند که بخواهند سد راه شهید مفتح شوند. چه تدبیری در این زمینه داشتند؟
برخی برای اصلاح وضع این نظر را دادند که جامعه دانشگاهی با روحانیت مشکل دارند، میتوانند دین را بگیرند و با روحانیت کاری نداشته باشند. این موضوع حتی از طرف علاقه مندان به دین در دانشگاهها نیز مطرح میشد.
اندیشه "اسلام منهای روحانیت" از همین جا نشأت گرفت که دانشگاهیانی که با روحانیت و علما همزبان نیستند و همدیگر را درک نمیکنند با دین که مشکلی ندارند دین را بگیرند و حوزه و روحانیت را رها کنند نتیجه این شد که اسلام منهای روحانیت و اسلام بدون کارشناس را دنبال کردند.
اینها خودشان میخواستند از منابع دینی استفاده کنند و به شناخت دین برسند و خودشان سوالاتشان را از منابع دینی بدست بیاورند و خب طبیعی بود که به انحراف بروند. چون هر علمی تخصص خودش را دارد و هر کسی براساس نیازهای آن علم ابزار و وسائل آن را تهیه کند.
از آنجا که ابزار فهم منابع دین را نداشتند نتیجتاً منحرف شدند. مجاهدین خلق از جوانان علاقمند و پرشور مذهبی بودند و مبارز بودند که آمدند و بهواسطه تز اسلام منهای روحانیت که در بین متدینین دانشگاهی طرفدار داشت، خودشان مستقیماً تلاش کردند دین خود را از منابع دینی بدست بیاورند پس از نسل اول که پایه دینی قوی داشتند نسل دوم از دین خارج شدند و رسماً اعلام مارکسیسم بودن کردند چرا که دینی که داشتند محکم و روشمند نبود خودشان بدون تخصص به دینشناسی پرداخته بودند.
شهید مفتح این نکته را احساس میکردند. اینکه اساتید و دانشجویان بین دوراهی ماندهاند که یا بیدین باشند و یا اگر دین دار هستند دینشان دین انحرافی باشد که در نهایت از دست رفتن پتانسیل بالای جوانان دانشجوی علاقمند به دین بود که مثل مجاهدین خلق مارکسیست و تبدیل به منافقین شدند.
شهید مفتح چه گامها و برنامههایی برای عملیاتی شدن تز وحدت حوزه و دانشگاه برداشتند؟ مانع اصلی چه بود؟
شهید مفتح ریشه این امر را عدم همزبانی و عدم تعامل فکری بین حوزه و دانشگاه میدانستند و برای این همه استاد و دانشگاهی ما از دوراهی بیدینی یا دین انحرافی رهایی پیدا کند و بتواند به دین صحیح گرایش پیدا کند باید این همگرایی بین دانشگاهیان و حوزویان برقرار میشد.
این مطلبی بود که شهید مفتح قبل از انقلاب با تمام مضیقههایی که موجود بود، پیگیری میکردند. در همین راستا انجمن اسلامی دانش آموزان اعم از دانش آموزان و دانشجویان بودند تأسیس و هر هفته در مسجدی جلسهای با حضور تعدادی از طلاب و شاگردان حوزوی خود برگزار میکردند. بزرگانی مثل شهید بهشتی و آیت الله خامنهای را نیز به این جلسات دعوت میکردند و به داوری و بحث پیرامون این مسائل میپرداختند.
این گامی بود برای نزدیکی و شناخت بیشتر این دو نهاد با یکدیگر و ایجاد تعامل و اعتماد بین این حوزویان و دانشگاهیان بود.
در آن دوران عمدتاً تمام تجمعات این چنینی خیلی زود از سمت رژیم متفرق میشد. واکنش رژیم به این اقدامات شهید مفتح چگونه بود؟
البته این اقدام مشکلاتی برای شهید مفتح به همراه داشت هم از سوی رژیم و محدودیتهایی که از سوی ساواک برای ایشان فراهم بود و هم از سوی دانشگاهها و حوزویان. آنچه که شهید مفتح را موفق میکرد فقط پشتکار ایشان و جدیتی بود که در مسیر هدف خود دنبال میکرد.
آیتالله مکارم شیرازی میفرمود: بین دوستان همیشه مطرح بود ناممکن برای آقای مفتح وجود ندارد. شهید مفتح این هدف را پیگیری میکردند و در کنار این اقدامات همزمان در مبارزات انقلاب نیز همراه امام(ره) بودند.
چرا شهید مفتح خوزستان را برای مبارزات خود انتخاب کردند در حالی که حوزههای علمیه و اکثر مراکز معتبر دانشگاهی در پایتخت و نزدیک قم بود؟
در آن زمان خطه خوزستان برای رژیم پهلوی اهمیت داشت و حساس بود از همین رو شهید مفتح آنجا را کانون مبارزات خود قرار دادند که ساواک از این اقدامات احساس خطر کرد و تحت الحفظ ایشان را به قم فرستادند و ممنوع الورود به خوزستان شدند.
در اواخر دهه 40 ایشان ممنوع المنبر شدند. میتوان گفت شهید مفتح در کنار فعالیتهای دانشگاهی و حوزوی که داشتند در مبارزات سیاسی نیز فعالیتهای چشمگیری داشتند. در آن زمان شهید مفتح عالم 40 ساله بودند.
با این جدیت فعالیتهای خود را دنبال کردند و در دهه 50 ایشان از سوی رژیم از اقامت در قم نیز محروم شدند . از همین رو ایشان تهران را برای سکونت انتخاب کردند. در آن دوران وقتی به قم میآمدیم برای دید و بازدید با اقوام بعد از 2، 3 روز ساواک مزاحم میشد و اجازه نمیداد ایشان در قم بمانند.
تحصیلات شهید مفتح در این ایام با وجود این محدودیتها چه شد؟
شهید مفتح پس از سکونت در تهران در دانشگاه به عنوان استاد فعالیتهای خود را ادامه دادند. این هم خواست خدا بود که شهید مفتح بتوانند فضای دانشجویی و استادی را از نزدیک درک کنند در مساجد تهران نیز فعالیت داشتند.
از دیگر ویژگی منحصر به فرد ایشان نسبت به هم دورههای ایشان این بود که شهید مفتح این دو مرکز علمی حوزه و دانشگاه را از نزدیک لمس کرده بود. ایشان در حوزه از طلاب موفق بود که توانسته بودند از محضر اساتیدی همچون امام (ره) و علامه طباطبایی، آیت الله بروجردی و آیت الله گلپایگانی استفاده کنند و نزد این اساتید از جایگاه ویژهای برخوردار بودند.
و در حوزه استاد موفقی هم بودند؛ و شاگردان فراوانی را تربیت کردند. حوزه را از دو منظر طلبه و استاد درک کرده بود.
دانشگاه را نیز از دو زاویه دانشجو و استاد نیز درک کرده بودند هم دانشجو و هم استاد موفقی بود. این موضوع ویژگی منحصر به فرد شهید مفتح بود و همین سبب شد تا شهید مفتح اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه را دنبال کنند و این موضوع را از دهه 30 از مقالاتی که به نام شهید مفتح منتشر شده بود میتوان فهمید.
در سالهای منتهی به انقلاب که فضا و بدنه اجتماع آمادگی پذیرش تز وحدت حوزه و دانشگاه را داشتند، شهید مفتح چه اقداماتی انجام دادند؟
قبل از انقلاب ممانعتها و اذیتهای ساواک سبب شد فعالیتهای شهید مفتح با کندی پیش برود اما پس از انقلاب فضا که مهیا شد ممانعتها و مضیقهها نیز کمتر شد و ایشان نخستین سمینار وحدت حوزه و دانشگاه را در تایخ 1 آبان 58 در سالگرد حاج آقا مصطفی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار کرد.
ابداع این عنوان را نیز خود شهید مفتح داشتند که یک ماه و نیم بعد از این سمینار ایشان به شهادت رسیدند از سال بعد روز شهادت ایشان به عنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه نامیده شد و از جانب حضرت امام (ره) بر تجلیل و بزرگداشت این اندیشه تاکید میشود و روز شهادت ایشان جلسات و سمینارهایی در حوزهها و دانشگاهها با عنوان وحدت حوزه و دانشگاه برگزار میشود.
وحدت حوزه و دانشگاه در دوره معاصر را چگوه ارزیابی میکنید؟ با توجه به اینکه همچنان از سوی معاندان کماکان تلاشها برای جدایی این دو نهاد مهم به قوت خود باقی است.
واقعیت این است که این دوره اصلاً قابل مقایسه با دوران رژیم طاغوت نیست. چرا که در آن دوران دینداران برای برگزاری فرایض دینی خود نه از بعد محدودیت که از نگاه عرف جامعه محدودیت داشتند و در مضیقه بودند.
رژیم شاه مسجد دانشگاه تهران را ساخته بود اما در این مسجد نماز برگزار نمیشد و شهید مفتح نخستین نماز جماعت را در این دانشگاه برگزار کردند.
الان فضا بسیار تغییر کرده است. به هیچ وجه قابل مقایسه با دهه 40 و 50 نیست. البته در دهه 50 تا حدی با حضور امثال شهید مفتح و دکتر شریعتی جرات دینداری به دانشجویان داده شد.
ما نباید هیچوقت هیچ نقطهای را ایده آل بدانیم و باید همیشه به دنبال شرایط بهتر باشیم اما بدبینی نسبت به حوزه و دانشگاه نیست؛ اما باز هم برخی تلاش میکنند تا این این افکار در دانشگاه و حوزه ترویج شود. برخی به دنبال این هستند که حوزویان را به دور از علم و مظاهر تمدن جدید بشناسانند و دانشگاهیان را به دور از دین نشان دهند. این تفکر شهید مفتح بود که باید از تکنولوژی استفاده کرد. از همین رو در همان زمان شهید مفتح از تمام امکانات روز و تکنولوژی استفاده میکردند.
ایشان مشترک روزنامه بودند و هر روز روزنامه میخریدند که در آن دوران خواندن روزنامه هنوز برای خیلیها حل نشده بود و شهید مفتح این به روز بودن را مساوی با بیدینی نمیدانستند این تفکر امروز هم در حوزه هنوز هم میتواند مخالفانی داشته باشد البته به شدت همان زمان نیست و تأثیر سو در جذب نسل جوان نسبت به حوزه و حوزویان دارد.
البته از آن طرف هم نسبت به دانشگاهایان در دور کردن از مبانی دینی فعالیتهایی صورت میگیرد که لازم است دلسوزانی از هر دو طرف اقداماتی را انجام دهند. تا چنین مشکلاتی اجاد نشود. الان با برقراری حکومتی دینی مراکز دولتی و مراکز حکومتی هم در این زمینه مشوق هستند و راه هموارتر از ان زمان است.
انتهای پیام/136
کد مطلب: 27639