قم نیوز: امروز، عید دلآرای مردم قم و سالروز طلوع حضرت خورشید تابناک این شهر است؛ روزی که عرض ادبهای شاعران آیینی به محضر آن حضرت، شنیدن دارد.
تبریک های شاعرانه میلاد نور
قبرت به قُم نشان تجلّای اهل بیت(ع)
خبرگزاری فارس , 3 مرداد 1396 ساعت 19:07
قم نیوز: امروز، عید دلآرای مردم قم و سالروز طلوع حضرت خورشید تابناک این شهر است؛ روزی که عرض ادبهای شاعران آیینی به محضر آن حضرت، شنیدن دارد.
به گزارش قم نیوز، گذر زمان به حلول ماه ذیقعده الحرام رسیده است تا یادآور عید میلاد مسعود و فرخنده حضرت ولی نعمت اهالی قم باشد:
در شان و مقام، به که دختر باشد
معصومه شده ست تا که خواهر باشد
مانده ست به مشهد برود یا که شیراز
قم ماند تا بین دو برادر باشد.
و اینجاست که صحن و سرای او، پذیرای عاشقان و عارفان است:
صحنهای حرم ات وادی طورند همه
خادمانت مَلَک و مریم و حورند همه
پدرت نور، خودت نور، حریم ات نور است
خاندانت ز ازل منشأ نورند همه
خشت خشت حرمات پنجره فولاد است
سنگهای حرمات سنگ صبورند همه
میرزای قمی و میرزجوادآقاها
از ملک برتر و در پیش تو مورند همه
گرهای نیست که با یک نظرت وا نشود
زائرانت چقدر غرق سرورند همه
غیر شب هیچ کسی پشت به خورشید نکرد
منکران تو یقینا همه کورند همه
جمکرانی شده هر کس که به قم آمده است
اهل قم منتظر وقت ظهورند همه.
اکنون پس از این دو شعر از محسن ناصحی و حسین ایزدی، به شعری از یوسف رحیمی میرسیم که قم را، دارالعُلوم میخوانَد:
چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام صبح من آغاز میشود
پر میکشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه پرواز میشود
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز میشود
فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه
اینجا دل شکسته سبب ساز میشود
کو چشم روشنی که ببیند در این حرم
هر روز چند مرتبه اعجاز میشود
اعجاز توست اینکه دلم یا کریم توست
قلب تپنده حرم قم، حریم توست
اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است
از نفحه شُهود و تجلّی، معطّر است
برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت
دارالعلومِ مریم آل پیمبر است
اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است
خاک در حریم تو علامه پرور است
چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست
اینجا چقدر چشمه جوشان کوثر است
تنها پناهگاه دلم صحن آینه ست
وقتی دلم از آه زمانه مُکدّر است
هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل
دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است
صحن تو غرق بوی گل یاس میشود
اینجا حضور فاطمه احساس میشود
با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه
اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه
بی اختیار پای ضریحت رسیده است
هر زائری که آمده دنبال فاطمه
دارد تمام مرقد تو بوی آسمان
اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه
فرمود آشیانه امن الهی است
صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه
خورشید آل فاطمه از راه میرسد
هر سال ما اگر که شود سال فاطمه
ای عمه امام زمان! کاش در حرم
یک صبح جمعه لایق دیدار میشدم
خاتون ملک ارض و سما، "إشفَعی لَنا"
محبوبه حبیب خدا، "إشفَعی لَنا"
آرامش و قرار دل ثامن الحجج
ای زینب امام رضا "إشفعی لنا"
عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت
ای آفتاب حُجب و حیا "إشفعی لنا"
در هر سحر به سوی ضریح اجابتت
میآورم دو دست دعا "إشفعی لنا"
روی سیاه و بار گناهان ما کجا
لطف و کرامت تو کجا "إشفعی لنا"
مهر و ولایتت شده حبل المتین ما
در صبحگاه روز جزا "إشفعی لنا"
یوم الحساب تو همه امید شیعهای
تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعهای
با حبّ تو کسی که دلش را محک زده
طعنه به پارسایی حور و ملک زده
سرشار از زلالی نور یقین شود
در مرقد منوّر تو قلب شکّ زده
از چشمههای فیض تو سیراب میشود
هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده
تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست
بر گنبد تو دست توسل، فلک زده
شبهای جمعه طوف حرم میکنم ولی
گویا کسی به زخم دل من نمک زده
دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا
قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده
امشب گره گشاست دم یا رضا رضا
در دست توست تذکره کربلای ما
و اما سید حجت بحرالعلومی نیز از شاعرانی است که درباره این میلاد مبارک، شعر دارد. او حضرت معصومه (س) را زینبِ (س) امام رضا (ع) خوانده و در بخشی از شعر خود سروده است:
خوش آمدی به جهان زینب امام رضا
عنایتی برسان زینب امام رضا
اگرچه دختر موسی ابن جعفر آمده است
دوباره فاطمه با شکل دیگر آمده است
عجیب نیست که امشب دلم به تاب و تب است
ببین که در بغل نجمه، محشر آمده است
رسیده است که خوشحال شود امام رضا
و باز مونسِ جانِ برادر آمده است
شنیدهایم که وقتی رسید وادی قم
سوار محمل و با شال و معجر آمده است
شنیدهایم که گُل بود دست مردم قم
چنان که دختر پاک پیمبر آمده است.
شعر دیگر در این مناسبت، از سیدهاشم وفایی است که در بخشی از آن، به طلوع یک گُل برای حضرت موسی بن جعفر (ع) توجه میدهد:
امشب از آسمان، مه انور رسیده است
آیینه ای ز نور پیمبر رسیده است
این جلوه و جلال کدامین ستاره است
کز آسمان به جلوه دیگر رسیده است
کم کم طلوع صبح وفا دیدنی بُوَد
گویی شب فراق به آخر رسیده است
از مشرق مدینه پی عرض احترام
مهر فلک بـه دامن پُر زر رسیده است
وقتی طنین بال ملائک بلند شد
آمد خبر که جلوه داور رسیده است
یک گل به نام حضرت معصومه از خدا
امشب برای موسی جعفر رسیده است
هفت آسمان نظاره گر او بود که او
با شوکت و جلالت و با فَرّ رسیده است
آیینه دار زُهره زهرا رسید و باز
گفتند نور زُهره أزهر رسیده است
این است بانویی که مقام رفیع او
تا طاق عرش خالق اکبر رسیده است
این است گوهری که ز دریای علم و دین
بـر ساحل حقیقتِ باور رسیده است
این است آن کریمه که از جود و مکرمت
فیضش به ناتوان و توانگـر رسیده است
این است آن شفیعه که از قدر و منزلت
آوازه اش به عرصه ی محشر رسیده است
کم گفته ام اگر که بگویم برای او
همچون مقام ساره وهاجر رسیده است
کی ناامید میرود از درگهش بُرون
هرکس که با امید به این در رسیده است
بـر زائر بهشتیِ کوی اش ندا دهند
لب تشنه ای به چشمه ی کوثر رسیده است
بـا التفات اوست "وفایی" اگر تو را
از کردگار رزق مُقدّر رسیده است.
و اکنون بخشی از شعر مهدی رحیمی را با هم مرور میکنیم؛ شعری که شاعر در آن، کمال ماه را در همین روز اول ماه نوید میدهد :
از شب میلاد تو اینگونه حاصل میشود
ماه، روز اول ذی القعده کامل میشود
گوئیا شان نزولش میشود ایران ما
هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل میشود
پای او "شاهچراغ "و دستها، "عبدالعظیم"
چشم ایران چون که مشهدگشت، قم؛ دل میشود
خاک مشهد نسخه ایرانی کرب و بلاست
حضرت معصومه زینب را معادل میشود
هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل میشود
هر کسی از خویش داخل گشت خارج میشود
هر کسی از خویش خارج گشت داخل میشود
هر کسی در شهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هر کسی در صحن عاشق گشت عاقل میشود
رتبهها بر عکس دنیا میدهد اینجا جواب
شاه با ترفیع در صحن تو سائل میشود
در حریمت شعر گفتن کار خود را میکند
"شاطر عباس قمی" هم، گاه "دعبل "میشود
و اما علی صالحی نیز در این مناسبت مبارک، ترانه ای زیبا سروده است که ابیاتی از آن، اینچنین است:
لحظهها لحظههای رویایی
چشمها چشمههای دریایی
ابرهای بهار میبارد
قلبهای پُرخروش و شیدایی
آسمان محو تابش خورشید
چه طلوعی؛ چه صبح زیبایی
دفترِ باد، لابه لای چمن
گرم نقاشی و گُل آرایی
و تو ای قبله دلِ مریم
روی دستِ مسیح میآیی
منّت خویش بر سرم بگذار
روی چشمم بیا قدم بگذار
از دلِ خانواده یاسین
آمدی ای کریمه ترین
جای تو آسمان و عرش خداست
لطف کردی آمدی به زمین
پیش ِپایت عجب شلوغ شده
سائلان صف کشیدهاند ببین
همه باغها برای شما
هرچه خواهی بیا و میوه بچین
من دعا میکنم تو را به خدا
دست بالا ببر بگو آمین
کاش گَردَم فدای معصومه
جان دَهَم زیر پای معصومه
مِهر رویِ تو محور خورشید
نام تو نقش دفتر خورشید
در افقهای روشن فردا
سایه توست بر سر خورشید
ابیات پایانی این نوشتار هم از همین شاعر است؛ آنجا که نام مادر گرامی آن حضرت را میآورد و چنین میسراید:
دختر نجمه، ای ملیکه نور
بانویِ ماه، خواهر خورشید
هرکه خواهد ببیندت گیرد
آینه در برابر خورشید
قبر تو قبر مادر سادات
کعبه دیده تر ِخورشید
عقلها ماندهاند حیرانت
پدرت گفته جان به قربانت
هرچه داریم از خدا داریم
نعمتِ عشق از شما داریم
تا تو هستی شفیعه محشر
غم نداریم چون تو را داریم
در تمام جهان بگردی نیست
مثل این کشوری که ما داریم
ما به لطف صفای مقدمتان
دو حرم مثل کربلا داریم
این طرف قم که خاکِ تربت توست
آن طرف مشهدالرضا داریم
تو و آقا که جانِ ایرانید
از ازل صاحبانِ ایرانید
انتهای پیام/ 137
کد مطلب: 51377