به گزارش قم نیوز جریان موسوم به تشیع انگلیسی میکوشد اولا جاذبههای تشیع را به دافعه تبدیل کند و با ارائه چهرهای متفاوت و زشت از تشیع در منظر جهانیان، مانعی در مقابل نفوذ تفکر انقلاب اسلامی ایران به وجود آورد. در ثانی از درون مذهب به مقابله و ایستادگی در برابر تشیع اصیل بپردازند و با این مبارزه درون مذهبی، در قدمهای شیعیان تزلزل به وجود آورده و آنها را از آرمانها و شعارهای والای تشیع دور سازد.
در همین خصوص نشریه تشیع ناب گفت و گوی تفصیلی را با استاد عبدالحسین خسروپناه، محقق از نویسنده و نظریهپردازان در زمینههای فلسفه، کلام جدید، عرفان، دینپژوهی، جامعهشناسی و ... به بررسی این موضوع و آسیب های پیش روی تشییع پرداخته است. آنچه در ادامه میآید گزیدهای از گفتوگوی مفصل تشیع ناب با حجت الاسلام خسروپناه است.
امروزه ایدئولوژی اسلام ناب و تشیع انقلابی با آلترناتیوهایی مواجه شده است که عموماً به شکل هدایتشدهای عمل میکنند و از جانب کشورهای غربی حمایت کامل میشوند. این جریانها با نامهایی مانند «اسلام آمریکایی» و «تشیع انگلیسی» شناخته شدهاند. برخی معتقدند تشیع انگلیسی البته شاخه سنتی و مناسکگرای آن، که مصداق آن در جریان شیرازیها متبلور شده، کمکم دارد تبدیل به فرقه میشود؛ مانند بابیت و وهابیت. نحوه مواجهه با این جریان باید چطور و چگونه باشد؟
قطعاً امروزه گروه و جریانی به نام شیرازیها -یا به تعبیر صحیح تر تشیع انگلیسی- از طریق مقالات، شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی فعال هستند. در این مسئله شکی نیست.
یعنی بحث جریان وجود دارد؟
بله، بحث جریان وجود دارد.
بعضیها میگویند اطلاق عنوان «جریان» به این گروه نادرست است؟
نه. جریان یعنی جمعیت مدیریتشدهای که تأثیرگذار است و تعریف جریان بر آن صدق میکند. امّا من تعبیر جریان شیرازی را جامع و کامل نمیدانم و ترجیح میدهم اسم این جریان را «تشیع انگلیسی» بگذارم نه جریان شیرازیها. چون شیرازیها در واقع برای خودشان طیفی هستند. عدّهای در همین طیف شیرازیها هستند و با بیت ایشان در ارتباطاند. مانند آیتالله سید مرتضی قزوینی که امام جمعه کربلا است.
ایشان از قدیم با شیرازیها در ارتباط بود و الان هم در ارتباط است، ولی کاملاً معتقد به نظام است و آقا را قبول دارد. قبل از انقلاب هم امام جمعه یکی از شهرهای جنوب ایران در خوزستان بوده است. هنوز هم از آقا حمایت میکند. در همین قصّه واقعاً از آیتالله العظمی سیستانی و بحث مبارزه با داعش پشتیبانی کرد و خیلی خوب جلو آمد و از سپاه حمایت کرد. وقتی تعبیر کلی «شیرازیها» را به کار میبریم باعث میشود اینها را هم کمکم به مرور زمان از دست بدهیم.
با رویکرد جریانشناسانه و جامعهشناسانه باید جلو برویم
اگر کمی دوراندیشانه نگاه کنیم شاید بتوانیم از طریق بزرگان پیش برویم و بر این جریان تأثیر بگذاریم. البته نمیگویم قصّه منتفی میشود. قصّه شیرازیها زخم کهنهای است. چنانکه میدانیم، برادر بزرگ ایشان جناب سیّد محمّد شیرازی در کربلا در برابر فتوای آیتالله حکیم مبنی بر حرمت قمهزنی ایستاد و مشکلات از آنجا شروع شد و امام (ره) هم ارتباط خود را با آنها قطع کرد و اینها تقریباً مقابل آیات عظام حکیم، خویی و شاهرودی ایستادند. یعنی چون قضیّه، قضیّه امروز نیست، نمیشود زود جمع کرد ولی میشود مهار کرد یا قدری مدیریّت کرد.
حتّی باید بکوشیم جریان تشیّع انگلیسی را از این طیف دور کنیم. مثلاً مرحوم سیّد محمّد شیرازی درباره نظام اجتماعی و حکومت اسلامی و وحدت مسلمانان بسیار سخن گفته و کتابهای فقهی مختلفی نوشته است. البته در اینجا کاری ندارم که سواد و فضل سیّد محمّد شیرازی یا سید صادق شیرازی کم است یا زیاد. ایشان در زمینه فقه الحکومة، فقه سیاست و فقه اقتصاد نیز کتابهایی نوشته است. کاش کسی بیاید بررسی کند و بگوید: آقای سید صادق! شما که دارید با حکومت اسلامی مخالفت میکنید برادر بزرگتان، مرحوم سید محمد شیرازی، درباره ضرورت حکومت اسلامی یا وحدت مسلمانان و اجتناب از تفرقه این حرفها را زده است. خیلیها اصلاً نمیدانند. یا مثلاً سخنی به این مضمون گفته که «من با تعابیری که سیّد صادق به کار برده و نیز با مجالسی که صریحاً علیه خلفا است موافق نیستیم». اینها را باید گفت و برای طرفدارانشان تبیین کرد و نشان داد که این حرفها با رفتارشان سازگار نیست.
با نگاه جامعهشناختی و جریانشناسی باید جلو رفت
نکته مهم دیگر اینکه باید بین افراد این جریان تفکیک قائل شد. گاهی ما با نگاه جامعهشناختی و جریانشناسی به موضوعی نگاه میکنیم و گاهی با نگاه کلامی. وقتی میخواهیم با متکلم بحث کنیم موضع ما باید متکلّمانه باشد. در چنین حالتی سید صادق را بهشدّت نقض و رد میکنیم. اما گاه در موضع جریانشناسانه هستیم. در جریانشناسی باید جریان مخالف را مدیریت کرد، یعنی کلمات متکلّم در مقام اسقاط خصم یا ابطال خصم است. امّا جریانشناس در صدد مدیریت خصم است. این دو نگاه بسیار متفاوت است. وقتی از موضع متکلّم، فیلسوف، طلبه، یا حتّی فقیه وارد میشویم ماجرا فرق میکند. کار فقیه فتوادادن است. مثلاً فرض کنید در مقام مفتی و فقیه میخواهیم درباره تصوّف سخن بگوییم. میگوییم تصوّف جایز نیست و حرام است. حتّی ممکن است فقیه فتوا دهد که در مواردی با اهل تصوف معامله هم نکنید. این فتوا است و درست هم هست. در حالی که متکلّم نقد کلامی میکند و جریانشناس وقتی با تصوّف مواجه میشود مدیریت میکند. یعنی میگوید چگونه تصوّف را در حکومت اسلامی مدیریّت کنم تا دشمن کمترین بهره را ببرد.
برای تأثیر بر توده مردم باید با رویکرد جامعهشناسانه جلو رفت
البته هر یک از این رویکردهای کلامی، فقهی و فلسفی در جای خودش لازم است و بسته به شرایط باید از آنها استفاده کرد. اما اگر بخواهیم بر توده و متن جامعه اثرگذار باشیم رویکرد جامعهشناسانه مهم و برجسته میشود. مثلاً در خوزستان یا مناطق دیگر اختلافات شیعه و سنی بلاهای فراوانی بر سر تشیّع آورد و این مسائل اظهر من الشمس است. پس بهتر است امثال یاسر الحبیب و سید مجتبی شیرازی را جریان شیرازیها نگوییم، بلکه تشیّع انگلیسی بگوییم. ثانیاً در جریان تشیّع انگلیسی هم باید بیشتر به طیفی که صریحاً مقابله میکند توجه کنیم.
کسانی همچون یاسر حبیب و ... مشهوریّت خود را مرهون بیت سید صادق شیرازی است، در حالی که کسی مانند یاسر حبیب شاید اصلاً حرفی برای گفتن نداشته باشد. از سوی دیگر، شکّی نیست که امثال یاسر حبیب از حمایت مالی دولت انگلیس برخوردارند. پرسش این است که باید به چه نحوی در این قضیّه وارد شد؛ چراکه سید صادق ادّعای مرجعیّت دارد و نه فقط برای مبلّغان خود بلکه برای قشر حزباللهی و هیئتی ما نیز خطّ مشی و رویکرد ایجاد میکند. در واقع بسیاری از هیئتیهای ما بهدرستی نمیدانند که وضعیّت سید صادق شیرازی چطور است، اما به او علاقهمند هستند یا حداقل از او پول میگیرند. مواجهه با امثال یاسر حبیب، بدون مواجهه با صادق شیرازی و جبههگرفتن در مقابل او واقعاً کار مشکلی است. امثال یاسر حبیب علناً خود را منتسب به سید صادق شیرازی میکنند و او را مرجع اعلم میدانند. لذا پرسش این است که چطور میشود با ظرافت موضع گرفت؟
به نظر میرسد اگر نوعی آسیب معرفتی و رفتاری در دفتر سید صادق شیرازی نبود زمینه را برای آن افراد فراهم نمیکرد. هرچند من معتقدم اگر سید صادق شیرازی هم از اینها صریحاً اظهار برائت نماید، یاسر الحبیب بدون شک به کار خود ادامه خواهد داد. درست است که اکنون پشت نقاب حاج سید صادق ایستاده است و کار خود را انجام میدهد ولی چون عقبهاش انگلیسی است تا زمانی که ببیند میتواند از این دفتر و ایشان استفاده کند استفاده میکند و اگر دید دیگر نمیتواند استفاده کند خودش با حمایت انگلیسیها کار خود را ادامه می دهد.
نکته دیگر اینکه بدون شک دفتر سید صادق شیرازی، ولو با سکوت، از این جریان پشتیبانی میکند. سکوت حمایت است. علاوه بر این بودجههایی هم به هیئات میدهند و در عوض از آنها میخواهند عکس شهدا را پایین بکشند و اسمی از امام و رهبری نبرند. این هم خودش مشکلی است.
نکته دیگری که میخواهم بگویم این است که چرا ما از انگلیسیها یاد نمیگیریم. انگلیس دارد از این جریان برای اهداف خود استفاده میکند و بهخوبی اوضاع را مدیریّت میکند. حرف من این است که چرا ما بلد نیستیم اوضاع را مدیریّت کنیم. عملاً گاهی در زمینی قرار میگیریم که دشمن دوست دارد. یک مثال میزنم. به نظر من، در قضیه سفارت انگلیس، که بچّههای حزباللّهی وارد شدند و سفارت انگلیس و کانادا تعطیل شد، عملکرد بچههای حزباللهی همسو با اهداف صهیونیستها بود. درنتیجه آنها بردند و به نفع نظام ما نبود. این بچهها احساسات و شور انقلابی داشتند ولی رفتارشان عقلانیّت انقلابی نداشت. لذا به نظر من، در برابر این جریانها باید رویکرد جریانشناسانه ما غلبه داشته باشد.
البته در برخی جاها هم لازم است نقد کلامی کنیم و اشکالی هم ندارد. گاهی هم لازم است فقیهانه فتوا دهیم. امّا وقتی جریانشناسانه بود باید اوضاع را مدیریت کنیم. اما اگر مُدام بگوییم شیرازیها، و بخواهیم آنها را طرد کنیم آیتا... سید مرتضی قزوینیها و امثالهم را هم از دست میدهیم؛ و امثال اینها کم نیستند. در بعضی از سفرهای خارج از کشور که رفتم دیدم عدّهای به لحاظ همین اظهار ولاییبودن طرفدار سید صادق شیرازی هستند و از آن طرف هم به لحاظ آن حیثیت انقلابی طرفدار آقا هستند. آنها عکس آقا را به دیوار زدهاند. مکرّر در مسکو، اندونزی و ... چنین صحنههایی دیدهام؛ و این برای من جالب بود که دعوایی که ما در داخل کشور داریم لزوماً در عراق و خارج نیست.
انتهای پیام / 137