کارشناس و پژوهشگر فعال در عرصه جریان های افراطی گفت: به جای مقابله تا میشود باید تبیین و مباحثه داشته باشیم و نسبت به مبانی اینها بتوانیم مبانی تشیع اصیل را مطرح کنیم. وقتی اینها بحث از تبری را مطرح میکنند ما تولی را بیان کنیم، در مقابل برائت اندیشه وحدت را تبیین کنیم، در بحث نوع قرائتی که از امامت دارند نوع قرائت اصیل از امامت را تبیین کنیم.
به گزارش قم نیوز در ماههای پایانی سال 1396 اتفاقاتی داخلی و بین المللی مختلفی در حوزه سیاسی رخ داد که بسیاری از آنها در حوزههای گوناگون تاثیرگذار بود از جمله این موضوعات حمله افراد معلوم الحال به سفارت ایران در انگلیس بود که این افراد از سوی جریان خاصی مورد حمایت قرار گرفته بودند و با پرچم حمایتی آنها دست به چنین اقدامی زدند و خودشان را شیعه معرفی میکردند در حالی که شیعه واقعی نبودند و آن را تشیع افراطی یا انگلیسی مینامند. برای تحلیل و تبیین این موضوع به سراغ حجت الاسلام مسلم گریوانی از استادان حوزه علمیه قم که در این موضوع فعالیتهای پژوهشی داشته است و کتاب نیز در همین زمینه در دست چاپ دارد، رفته و به گفت وگو با وی پرداختیم.
* لطفا در ابتدا جریان تشیع انگلیسی را تبیین و تحلیل کنید؟
نکته اول اینکه به طور کلی الان در جهان اسلام سه تهدید علیه اسلام وجود دارد؛ تهدید اول تهدید غرب علیه اسلام است؛ همان لیبرالیسم است. تهدید دوم، تهدید اسلام علیه اسلام است، که همان تهدید تکفیر و جریان وهابیت و تکفیر هست و تهدید سوم که مورد بحث ما است تشیع علیه تشیع است که به عبارتی همان تشیع افراطی است.
از یک منظر دیگر که نگاه کنیم دو تعبیر یکی از سوی امام خمینی (ره) و یکی هم از سوی رهبر معظم انقلاب در مورد دو نگاه به اسلام و تشیع وجود دارد، حضرت امام تعبیری را درباره اسلام ناب محمدی به کار بردند تحت عنوان اسلام آمریکایی و حضرت آقا تعبیر دیگری را در سال 1392 به بعد تحت عنوان تشیع انگلیسی مطرح کردند؛ تعبیر اسلام آمریکایی دو شاخه دارد؛ یکی شاخه لیبرال است که اسلام لیبرال، اسلام روشنفکران، شبه روشنفکران، غربزدهها و سکولاریستها است و شاخه دوم اسلام متحجر یا اسلام تحجری که همان وهابیت است؛ یعنی هر دو جریان اول ذیل اسلام آمریکایی هستند اما تشیع علیه تشیع همان تشیع افراطی است.
قبل از اینکه سئوالاتی که درباره تشیع علیه تشیع و سئوالات آن پاسخ دهم یک نکتهای عرض کنم که رهبر معظم انقلاب سه تعبیر درباره تشیع انگلیسی داشتند؛ فرمایش ایشان سه نکته دارد یکی اینکه ایشان فرمودند تشیع انگلیسی، نه شیعه انگلیسی، شیعه همان جریان اصیل است؛ اما تشیع جریانی است که خود را به شیعه وصل کرده است.
تشیع که از باب تفعل است، متصف به یک صفتی است که ندارد، به همین دلیل رهبر معظم انقلاب از کلمه تشیع انگلیسی استفاده میکند. حالا بعضی از این تعبیر کلمات دیگری را به کار بردند، مثل مرجع انگلیسی، شیعه انگلیسی و تعابیری از این قبیل که اینها تعابیر آقا نیست؛ حضرت آقا فرمودند تشیع انگلیسی و توجه به این دو نکته ظریفی که عرض کردم داشتند.
متأسفانه در کشورمان با یک پدیده بسیار نامناسب مواجه هستیم که به محض اینکه تفکر و اندیشه و جریانی میآید بدون اینکه به مبانی فکری آن جریان و اندیشه توجه داشته باشیم، سریع آن را به مسائل حاشیهای، سیاسی، اجتماعی بسط میدهیم و تحلیلهای روبنایی، سطحی و بعضاً نادرست و غلط درباره آن جریان داریم و توجهی به پیامدهای حرفهای خودمان و مبانی آن جریان و اندیشه توجهی نداریم و هم تأثیرگذاری که آن جریان در بدنه جامعه دارد توجهی نداریم و از این غفلت میکنیم که تحلیل ناقص و روبنایی و تحلیل حاشیهای و چسباندن آن جریان به مسائل سیاسی این جریان را قویتر میکند، صدای آنها بلندتر میشود.
در حالی که تشیع انگلیسی یک تفکر است، تشیع افراطی یا به تعبیری تشیع برائتی یا تشیع تکفیری یا لندنی و تعابیر مختلفی که به کار رفته است یک تفکر، اندیشه و نوع نگاهی است که اینها به مسائل دینی، اجتماعی، امامت و امثال اینها دارند که اینها را باید توجه داشته باشیم که اگر از اینها غفلت کنیم دچار خطای استراتژیک در تحلیل میشویم.
*14 مبنای جریان افراطی
* به نظر شما تشیع انگلیسی چه مبنای در کار دارند و چه راهبردی را در پیش گرفته اند؟
درباره مبانی که این جریان دارد در حد یکی دو نکته عرض میکنم، چون تشیع انگلیسی یا تشیع افراطی، 14 مبنای فکری دارند که در کتاب آشنایی با جریانهای شیعی آوردهام و این کتاب در دست چاپ است که اینجا فقط به چند مورد اشاره میکنم.
توجه داشته باشید که اینها در یک نگاههایی ریشه دارند.
اول نوع نگاه اینها به دین و تشیع و اهل بیت است؛ معمولاً جریانهایی که نگاه افراطی و تند و برائتی دارند معمولاً باورها و نوع بیان باورهایشان را از توحید شروع نمیکنند؛ اینها روی مسأله امامت و ولایت و اهل بیت خیلی تمرکز میکنند و معتقدند که دین منهای امامت و ولایت غیر قابل تبیین و غیرقابل تحقق است البته "کلمة الحق" حرف درستی است، به هر حال ولایت رکن دین و جزو ارکان دین است و بدون ولایت، دین نه تبیّن و نه تحقق پیدا خواهد کرد.
اما نکته این است که اگر همان ولایت نقطه آغازش را از توحید و باورهای توحیدی شروع نکنیم دچار افراط در عمل و فکر خواهیم شد. بقیه ادیان و سایر مذاهب و فرق را جدای از این ساختمان بزرگ دین تلقی خواهیم کرد و صرفاً مکتب تشیع را یک مکتبی خواهیم دید که حق حضور و حق حرف زدن و حق دفاع و حق هم زیستی دارند در حالی که به این شکل نیست؛ ما معتقد به حقانیت تشیع و اسلام هستیم؛ اما در عین حال معتقد هستیم که سایر ادیان و مذاهب و فرق هم حق زیست و حضور و همزیستی دارند و ما موظف به همزیستی با سایرین نیز هستیم اما اگر نگاه اولی که نگاه این جریان است، وجود داشته باشد، موجب میشود که شما در ماهوارهها مرتب به دیگران سب، لعن و نفرین کنید و اساساً سب و لعن را جایز و بلکه مستحب بدانید، این ریشه در همین مبنای فکری دارد.
نکته دیگر که باید در مبانی اینها مورد توجه قرار داد، مسألهای در بخش فروع دین است؛ در بخش فروع دین، اینها از بین مسائل فروع دین مانند نماز، حج، روزه، خمس، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، تولی و تبری، روی مسأله تبری خیلی دست میگذارند و تأکید دارند و معتقدند که ما مأمور و موظف به برائت از دشمنان اهلبیت و دشمنان دین و مذهب هستیم.
*به جای تولی روی تبری تاکید می کنند
باز جالب است که اینجا به جای اینکه روی تولی تأکید کنند روی تبری تأکید میکنند، آنجا به جای اینکه روی توحید تأکید کنند روی بحث امامت تأکید میکنند.
این نگاهها و برجسته کردن یک جزء دین و تخفیف قائل شدن جزء دیگر دین موجب نگاه کاریکاتوری به دین و تشیع میشود و سر از افراط و تفرقه و تشیع انگلیسی در میآورد.
نگاههای دیگر هم اینها دارند که همه اینها حائز اهمیت است، یک مورد دیگر اینکه نوع نگاه اینها به مسائل سیاسی هم متفاوت است.
جالب است که در کتاب اسلام و سیاست، کتابی است که از همین جریان چاپ شده است، در خصوص سیاست از نگاه اسلام میگوید سیاستی است که الان در هیچکدام از کشورهای اسلامی وجود ندارد؛ آن چه سیاستی است؟ سیاست رأفت، سیاست رحمت، سیاست بخشش، سیاست رحمانی و از این تعابیر به کار میبرند و بعد طعنه میزند که سیاستی نیست که بگیر و ببند داشته باشد، سیاستی نیست که کشت و کشتار داشته باشد، سیاستی نیست که خون و خونریزی و امثال اینها داشته باشد؛ اینجا یک سئوال مطرح میشود که ایشان دست بر سیاست نبوی گذاشت؛ چرا ایشان سیاست علوی را مطرح نکرد؟ سیاستی که در درون دنیای اسلام به مصاف خوارج رفت، در درون دنیای اسلام به مصاف معاویه رفت، کشت و کشتار هم بود، سیاستی که به مصاف نفاق رفت؛ چرا اینها را نمیگوید؟ باز روی یک مسأله سیاست نبوی دست میگذارد بدون اینکه سیاست علوی را مطرح کند، اینها خطاهایی است که در کتابها و سخنرانی اینها هست که یک بخش دین و سیاست را برجسته میکنند و بخش دیگر را تخفیف میدهند و این باعث میشود تا دچار خطای شناختی شوند و خطای شناختی موجب خطای رفتاری میشود و سر از افراطیگری در میآورد.
این نگاه فکری و بر اساس این مبانی نشان میدهد که اینها در عمل چه نگاهی را اتخاذ میکنند، وقتی نگاه این باشد، مشخص است که شما نوع رفتار و نوع روش و منشتان با سایر فرق و ادیان و مذاهب متفاوت شود.
اینها چند روش را معمولاً در ماهوارهها و سخنرانیها و کتابهای خودشان ارائه میکنند. یکی از روشهای اینها بر اساس همین نگاههایی که عرض کردیم مسأله تفرقه افکنی، ایجاد خلاف و شقاق بین اذهان و قلبهای مؤمنین است. وقتی نگاه این باشد که فقط این مکتب دارای حقانیت است، فقط این مکتب حق زیست دارد، فقط این مکتب شایسته مدح است، شما نقطه مقابل را میگیرید و برای آن تخفیف قائل میشوید و همین موجب تفرقه و اختلاف بین تشیع و تسنن و بین تشیع و تشیع خواهد شد.
ما قرائتهای مختلفی از تشیع در جهان اسلام داریم، قرائتهای مختلفی از اسلام داریم، این نگاه باعث میشود که شما به سمت تفرقهافکنی بروید.
*امام علی(ع) فرمود دوست ندارم سباب باشید
روش دیگر اینها سب و لعن است؛ مخالفان را لعن و سب میکنند و به عنوان یک امر جایز و دینی میدانند، در حالی که در جنگ صفین وقتی امیرمؤمنان (ع) شنیدند که صف مقابل را لعن و نفرین میکنند و به تعریف دقیقتر سب میکنند، امیرمؤمنان (ع) فرمودند که من تمایل ندارم و دوست ندارم که شما سباب باشید و دشنام به دشمن خودتان بدهید حق چنین کاری را ندارید.
اساساً سب راهبرد مؤمن نیست و با سب هیچ وقت هیچ کسی جذب یک مکتب نمیشود، یکی از بزرگترین خطاهای روششناختی این جریان این است که اینها هدف را جذب مکتب اهل بیت میدانند اما روشهایی را اتخاذ میکنند که درست نقطه مقابل جذب است و موجب دفع میشود نه جذب.
نکته دیگری که اینها دارند بحث قمهزنی است؛ وقتی در اصول دین امامت برجسته شد و در مسأله امامت بر امام حسین(ع) بسیار تأکید شد و در مسأله امام حسین(ع) به جای اهداف و اندیشهها و آرمانهای امام حسین(ع) بحث عزاداری خیلی بزرگ میشود، در عزاداری و احیای شعائر حسینی میگویند که هر چیزی که موجب احیای شعائر حسینی است، از جمله قمهزنی، روی خار و آتش راه رفتن، زنجیر به گردن انداختن، صدای حیوانات را در آوردن، از جمله مجری یکی از شبکه های ماهواره ای آنها با یک ابتهاج و خوشحالی میگفت که ای کاش میشد ما در یک مراسمی مؤمنین دراز میکشیدند و این اسبها روی بدن مؤمنین میتاختند تا یاد امام حسین(ع) و روز عاشورا شود؛ اینها را شعائر حسینی میدانند و احیای شعائر حسینی میدانند، به همین دلیل بحث قمهزنی را خیلی بزرگ میکنند و اساساً این جریان این عمل را مستحب میداند.
وقتی نگاه به این شکل شد، روی بحث مناسک و ظواهر و شعائر دین دست میگذاریم، و باز هم هدف اینها احیای دین و احیای امام حسین(ع) است؛ آیا با این کارها دین و تشیع احیاء میشود؟ در ذهن مخاطبان و جهان اسلام و دنیای غرب آیا سیما و چهرهای که از جهان تشیع ارائه میکنند یک سیمای مهربان و رحمانی است یا یک سیمای غضبانی و خشن است؟
چه خروجی و نتیجهای از این موضوع میگیریم؟ آیا به آن اهداف میرسیم یا خلاف این حرکت میکنیم؟
بنده در فرصتی که برایم پیش آمد به بیت این جریان در قم رفتم و با یکی دو نفر از آنها بحث کردم؛ اینها تصور میکردند که ما به همین شکل هیجانی و احساسی با اینها مواجهه و مقابله میکنیم و به آنها گفتم با این موقعیت و ظرفیتی که در جهان اسلام وجود دارد، در کشورهای مختلف، عراق، کویت، بحرین، میتوانند مکتب اهل بیت را توسعه بدهند ولی از طریق راهبرد تولی، نه از طریق راهبرد تبری. میتوانند با نگاه توحیدی در جهان بینالملل چهره دین اسلام را موجه و مستدل کنند؛،اما با تأکید بر مسائل توحیدی، نه با تأکید بر مسائل فرقهای. اما آنها الان راهبردی را اتخاذ کرده اند که صدایش در یکی دو کشور بیشتر نمیرود و اساساً از تشیع نفرت ایجاد میکند؛ باید نگاه و راهبرد عوض شود.
روش دیگر اینها، حمله به نظام و انقلاب اسلامی است، نمیفهمند که چکار میکنند، در حالی که این نظام و انقلاب اسلامی پرچم تشیع را برافراشته است؛ حالا فرض کنید که در گوشه و کنار این نظام و انقلاب، افکار، افراد، نگاهها و اعمالی است که خلاف نگاه شما است؛ چرا اصل ساختمان را خراب میکنید؟ چرا با اصل انقلاب و نظام مخالفت میکنید؟
یکی دیگر از اشکالات اینها، تکفیر و تفسیق علمای ربانی و اخلاقی است. این جریان در لندن راجع بزرگان دین و اسلام چه حرفهایی میزنند؟ آیا میتوانید یک فرد و عالم دیگر را تکفیر و تفسیق کنید؟ اینها دور از انسانیت است. اینها سر از افراط و خدای ناکرده مسائلی سر در میآورد که تشیع را در برابر تشیع قرار میدهد و اینها خطای بزرگی است.
* جریان افراطی چه شیوهای را برای تبلیغ خود در پیش گرفته است و چه برنامه ای دارند؟
درباره شیوههای تبلیغاتی اینها باید توجه داشته باشیم که اینها از تمام ظرفیتهای رسانهای برای تبلیغ افکار و برنامههای خودشان استفاده میکنند.
اینها چندین ماهواره دارند که ماهواره اصلی اینها یعنی جریانی که معمولاً اینها همراه و همنوا هستند، و این خطوط اصلی را همه اینها دنبال میکنند شبکههای ماهوارهای امام حسین است. ماهوارههای مختلفی که اینها از آن استفاده میکنند اکثراً مسأله امام حسین، اعتقاد به اهل بیت و بحث برائت را دنبال میکنند، اینها هفته وحدتی که در جمهوری اسلامی به عنوان هفته وحدت بین شیعه و سنی اعلام میشود را تبدیل به هفته برائت کردند.
این شیوه هم که خیلی هم تبلیغات گستردهای روی این مسأله چند سال پیش گرفتهاند، همه در همان نگاهی که عرض کردم ریشه دارد.
بزرگ کردن مسأله برائت و کوچک کردن مسأله تولی و دوستی اهلبیت و دوست داشتن دوستان اهل بیت است؛ ما در بین اهل تسنن افراد بسیاری را داریم که محب اهلبیت و معتقد به اهل بیت هستند؛ ممکن است که البته اعتقاد امامیه را نداشته باشند اما محبت اهلبیت را دارند، خوب از این راهبرد تولی میتوانیم برای جذب اینها استفاده کنیم، چرا باید راهبرد تبری را استفاده کنیم؟
*برخی شگردها در عزاداری
شگردی که اینها دارند بحث هیئات عزاداری است، در ماه محرم، صفر و ماههای مختلف عزاداری، اینها هم هیئات مختلفی در قم و کاشان و اصفهان و استانهای مختلف دارند که اعتقادشان هم این است که ما از سخنرانان خاص، مداحان خاص استفاده کنیم، شیوه هیأت باید به شکلی باشد که عکس امام نباشد؛ عکس رهبری و شهدا نباشد.
اصلاً اینها فراخوان کرده بودند که هر کدام از هیئات بتوانند عکس امام و شهدا و رهبری را از هیئات حذف کند ما میتوانیم از اینها حمایت مالی داشته باشیم.
شیوه دیگر تبلیغاتی اینها و روش دیگر اینها جذب سخنرانان و مداحان معروف و مطرح است و در اینترنت بزنید مداحان معروفی که از طرف اینها دعوت شده بودند و گفته بودند که اگر این کار را بکنید و خواستههای ما را داشته باشید شما را حمایت میکنیم، اینها علناً اعلام کردند و اینها را رسوا کردند.
اربعین و عاشورا، اینها موکب دارند، تبلیغات گسترده انجام میدهند، خیلی عجیب است که در کنار شهر کربلا، بیت این جریان و دفتر این جریان جایگاه و پایگاه دارد؛ در کنار کربلا است؛ یک ساختمان بسیار بزرگ است که شبکه ماهوارهایشان هم از همان محل پخش میشود.
یکی از سخنرانان که معروف است، جذب اینها شده بود ولی بعداً متوجه شد که اینها راه خطایی میروند، اعتراف کرد و متوجه اشتباه خود هم شد و جمله خیلی قشنگی هم گفت؛ ایشان گفت که تصور من این بود که ما باید از طریق سب مخالفان و لعن مخالفان تشیع را توسعه بدهیم، در حالی که باید راهبردمان مبارزه با جهل باشد نه مبارزه با جاهل. ببینید که این چقدر نکته دقیقی است؛ این همان پرچمی است که امام و رهبری در نظام اسلامی برافراشته اند و معتقدند که ما از طریق وحدت میتوانیم نگاه تشیع را توسعه دهیم نه از طریق برائت و تبرئه.
* برای مقابله با این جریان باید چه شیوه ای را در پیش گرفت؟
درباره شیوههای مقابله و مواجهه با این جریان، در قدم اول باید شناخت درست و دقیقی از این جریان داشته باشیم؛ بر اساس نگاه خودمان تحلیل نکنیم، بر اساس نگاهی که اینها خودشان و افکاری که دارند و کارنامهای که از خودشان به اجرا گذاشتهاند باید تحلیل داشته باشیم.
دومین مسأله این است که باید روشنگری داشته باشیم، به جای مقابله تا میشود باید تبیین و مباحثه داشته باشیم و نسبت به مبانی اینها بتوانیم مبانی تشیع اصیل را مطرح کنیم. وقتی اینها بحث از تبری را مطرح میکنند ما تولی را بیان کنیم، در مقابل برائت اندیشه وحدت را تبیین کنیم، در بحث نوع قرائتی که از امامت دارند نوع قرائت اصیل از امامت را تبیین کنیم، نوع مواجههای که با مخالفان دارند راهبرد اهلبیت و اصیل را تبیین کنیم؛ بحث روشنگری خیلی مهم است.
مسأله بعدی تبیین انحرافات اینها است. مسأله قمهزنی، تفرقهافکنی، تفسیق دیگران، حمله به نظام اسلامی، اینها مسائلی نیست؛ ممکن است که واقعاً جذب داشته باشد؛ خیلیها بگویند که واقعاً قمهزنی در ایران بوده است؛ چرا الان مخالفت کردیم؟ مراجع هم قبلاً چه بسا جایز میدانستند چرا مراجع الان موضع میگیرند؟ برای مردم مسأله و سئوال است که چرا به این شکل است؛ الان هم افرادی را داریم که هنوز جای قمهزنی بر سرشان هست؛ نسلهای دهه بیست، سی و چهل قمه میزدند و هنوز جای آن هست.
اینها برایشان سئوال است ما باید تبیین کنیم که الان تشیع در جهان شناخته شده است؛ قبلاً تشیع دیده نمیشد، الان با تشکیل حکومت اسلامی، انقلاب اسلامی و نظام اسلامی تشیع شناخته شده است و این تشیع یعنی نظام اسلامی به مصاف با استکبار، استبداد و استعمار رفته و دیده شده است، همه میخواهند این نظام را بکوبند؛ حال با چه نقشه ای؟ نقاط ضعفی که در تشیع است را به اسم ایران و نظام اسلامی مطرح میکنند؛ همین تکفیرها، همین تشیع افراطی، همین قمهزنی و همه اینها را ببینید که ماهوارهها قشنگ پخش میکنند؛ کدام ماهواره اروپایی دلش برای امام حسین سوخته است که اینها را پخش کند؟ میخواهند با این کارها تشیع را تضعیف کند، میگویند تشیع این است و دلیلی که رهبر معظم انقلاب با آن فتوای شرعی که اهانت به مقدسات را حرام شرعی اعلام کردند و در آن قصهای که به عایشه اهانت شد ایشان صریح وارد شدند به خاطر این بود کاری که دشمن میخواست آن صف را بشکند و این اتفاق افتاد.
انتهای پیام/138