فرزند حضرت آیت الله بهجت (ره) گفت: توجه به سادگی و عنایت به سیره بزرگان دین از خصوصیت های مرحوم ابوی بود بطوریکه ایشان همیشه می گفتند « من یک طلبه ام » و بر میثاق طلبگی پایبند بودند.
آیت الله العظمی بهجت به چه چیزی افتخار می کرد ؟
خبرگزاری حوزه نیوز , 5 ارديبهشت 1397 ساعت 17:15
فرزند حضرت آیت الله بهجت (ره) گفت: توجه به سادگی و عنایت به سیره بزرگان دین از خصوصیت های مرحوم ابوی بود بطوریکه ایشان همیشه می گفتند « من یک طلبه ام » و بر میثاق طلبگی پایبند بودند.
آیت الله العظمی بهجت به چه چیزی افتخار می کرد ؟
حوزه/ فرزند حضرت آیت الله بهجت (ره) گفت: توجه به سادگی و عنایت به سیره بزرگان دین از خصوصیت های مرحوم ابوی بود بطوریکه ایشان همیشه می گفتند « من یک طلبه ام » و بر میثاق طلبگی پایبند بودند.
به گزارش قم نیوز حجتالاسلام والمسلمین علی بهجت در آیین نهمین سالگرد ارتحال آیت الله العظمی بهجت (ره) در تالار امام رضا(ع) دانشگاه معارف با اشاره به اهمیت موضوع زیارت ابنیه مقدسه اظهارداشت: ایشان به زیارت بسیار علاقه داشت. همین اواخر با ایشان به سفر مشهد رفتیم. وقتی ایشان به حرم میرفت و برمیگشت، خیلی حال او فرق میکرد. ما که همراه ایشان بودیم، با اینکه دو ـ سه ساعت بیدار بودیم، خسته میشدیم و دیگر حتی حال صبحانه خوردن نداشتیم.
وی افزود: ایشان حداقل پنج یا شش ساعت بیداری کشیده بود، ولی در راه برگشت از حرم انگار تازه همین الآن صبح اول وقت ایشان است. با همه شوخی میکرد و حالشان را میپرسید. آیت الله بهجت هر روز در تمام عمرشان دو ساعت به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها میرفت. یکساعت و خردهای را ایستاده نماز و زیارت میخواند و سپس مینشست. ما پاهایمان درد میگرفت و مینشستیم ولی ایشان نه.
این استاد حوزه ادامه داد: حتی روزی در مشهد یکی از اطرافیان گفت من چشمم شور است میخواهی آقا را چشم بزنم تا ایشان هم بنشیند؟ گفتم به ایشان چه کار داری؟ او گفت آخر آبروی ما میرود ما که جوانیم نشستهایم ولی این پیر مرد ایستاده است. آیت الله بهجت در حرم شارژ میشد و به اصطلاح دوپینگ میکرد. ایشان در حرم سرمست میشد و گاهی یقین میکردیم در حرم چیزی گرفتهاند که اینقدر سرحال هستند.
وی افزود: ایشان آمادگی قبلی داشته و وقتی از ایشان در مورد آشنایی با آقای قاضی میپرسیدیم و ایشان میگفت برادر علامه طباطبایی نام ایشان را آورد و مرا با ایشان آَشنا کرد، متوجه هدایت خدا میشدیم. خود پدرم نیز میگفت که اگر کسی به مراحلی از ترقی برسد که احتیاج به راهنما داشته باشد و چون بر خداوند روزی همه بندگان واجب است، به او میدهد.
فرزند آیتالله بهجت گفت: خداوندی که روزی کوچکترین موجودات عالم مثل کرمها و ... را میدهد، آن وقت روزی انسانی را که غذایش اینها نیست و شکارش در آسمان است را نمیدهد؟ سپس با قاطعیت شدید تأکید میکرد اگر دنبالش باشید، یقینا خدا خواهد داد. هرگز نمیگفت مثلا گفتهاند که خدا میدهد؛ نه بلکه با قاطعیت و یقین صد درصد میفرمود.
حجت الاسلام والمسلمین بهجت ادامه داد: شما اگر چیزی را در آزمایشگاه خود آزمایش کنید، دقیقا میتوانید بگویید که اگر این دو ماده با هم ترکیب شوند، فلان ماده بدست میآید. برای شما که آزمایش کردهاید، جای شکی نیست. ایشان نیز همیشه با باور میگفت کسی که خدا را یاد کند خدا همنشین اوست.
وی اشاره کرد: این مراتب را در کودکی طی کرده بود. آیت الله بهجت میگفت اگر کسی در معنویات به مرحلهای رسید که دیگر نمیداند کدام راه را برود، یقینا اگر آنجا برای خدا بایستد و حتی با نود درصد اطمینان نیز حرکت نکند غیر ممکن است که خدا برایش معلمی نفرستد و راه را نشانش ندهد.
این استاد حوزه ادامه داد: روزی ایشان معنوی بود و به دنبال آن روزی بود و برایش کار هم انجام میداد. ما میبینیم که شاگردان معنوی آقای قاضی همه با ایشان استارت را زده و شروع کردهاند و آیت الله بهجت تنها کسی بود که راه را با استاد تمام کرد. لذا وقتی هنوز آنجا بوده دیگر درس استاد نمیرفته چون مراحل را تمام کرده بود.
وی اضافه کرد: استاد ایشان، آقای قاضی در نامه ای که به برادر علامه طباطبایی نوشته بود، گفته که «آقا شیخ محمد تقی، ترقیات فوقالعاده کرده است». یعنی در حالت عادی نباید تا اینجا رفته باشد. ایشان به همه توصیه میکرد از نظر علمی چنان باید درس بخوانید که همه استاد باشید و بعد از اتمام این واحد درسی، استاد آن باشید و هیچ کم نیاورید. اگر کم آوردید دو مرتبه بخوانید.
این محقق گفت: به دو دلیل دوباره بخوانید: 1. تا وقتی را که در گذشته صرف آن کردید بیهوده نباشد 2. پایه آیندهتان را محکم تر کنید. وقتی میخواهیم ساختمانی را بسازیم و علم را بر آن انبار کنیم، باید پایه ریزی آن محاسبه شده و محکم باشد. ایشان میگفت اگر مراتب علمی را پله پله طی میکنید، از انسانیت نیز عقب نمانید.
حجتالاسلام والمسلمین بهجت افزود: انسانیت فقط به تحصیل علوم نیست. علوم ابزار است و با آن باید پرواز کنید. مراتب ترقی روحی را نیز باید پله پله بالا بروید. نشانه حرکت شما و اینکه به جایی رسیده اید، نماز شماست. نماز همان نمودار و تابلوی کارخانه شماست که اگر در جایی مشکل دارید آن را نشان میدهد. اگر نماز این ماه شما با ماه گذشته فرق کرد یعنی در حرکت هستید والا یا درجا زدهاید و یا پایین آمدهاید. آیتالله بهجت با همه اهمیت دادن به نماز، وصیت کرد یک دور کامل نماز و روزه برایش بجا بیاورند
وی تأکید کرد: پدرم در نماز چنان بود که واقعا بیجان میشد. حتی در زمستان در هنگام نماز لباس ایشان خیس عرق میشد. نمازی که ایشان با این حالت میخواند و احساس میشد که اینقدر سختی و بی حالی به ایشان وارد میشود، آن وقت ببینیم حرفشان راجع به نماز چه بود. آیت الله بهجت میگفت: نماز لذیذترین لذایذ عالم هستی است.
حجتالاسلام والمسلمین بهجت گفت: خداوند در عالم هستی از نماز لذیذتر نیافریده است. اگر سلاطین عالم لذت نماز را چشیده بودند، به دنبال لذایذ دیگر و عشرتکدهها و شب نشینیها و ... نمیرفتند. ایشان بعد از نماز تا چند دقیقهای بی حال بود و کمی مینشست تا دوباره جان بگیرد. با وجود این نمازی که میخواند و درک میکرد، باز در وصیت خود گفت در کنار مراسم روضهای که مداومت آن باید حفظ شود، یک دور کامل برای ایشان نماز و روزه بدهیم. اینقدر برای نماز اهمیت قائل بودند.
من تنها یک طلبهام
وی افزود: موقعی میخواستم در جلسهای شرکت کنم. پدرم به من گفت من یک طلبهام . تو خودت آیت الله هستی باش. استاد حوزهای باش. خودت را هر چه میخواهی بگویی من به تو کار ندارم، ولی پدر تو یک طلبه بیشتر نیست. حق نداری بیشتر از آن، برایش جا باز کنی.
این استاد حوزه ادامه داد: لذا مجلسی که میخواهی بروی، اگر از طرف خودت میروی، هر کجای مجلس میخواهی بنشین. اگر از طرف پدرت میروی، پدر تو یک طلبه است پس پایینترین جای مجلس بنشین. وقتی به آن مجلس رفتم و میخواستم یک جای متوسطی بنشینم، دیگران آمدند و اصرار کردند که باید بیایی و بالا بنشینی.
وی ادامه داد: ایشان حاضر نشد اسمش را حتی در یک هفته نامه و یا ماه نامه و در یک روستا ثبت شود. اگر میخواست در کتابی چیزی از استاد ایشان و به نقل از ایشان بنویسند، شرطشان این بود که نامی از ایشان برده نشود. حتی راضی نمیشد اسمش را روی رسالهاش بنویسند. رساله 7 مرتبه بدون اسم چاپ شد!
استاد حوزه افزود: تا اینکه مردم خیلی ناراحت شدند و گفتند مگر زمان ساواک است که اجازه نمیدادند کتابی به اسم روح الله موسوی خمینی چاپ شود و وقتی بدون اسم میآمد معلوم میشد کتاب ایشان است. مردم درک نمیکردند پدرم برای چه این کار را میکند و برایشان سوال بود. تا اینکه من با چه زحمتی توانستم فقط امضای ایشان را داشته باشم که برای چاپ هشتم رساله با این عنوان آمد: «العبد محمد تقی بهجت». فقط همین را راضی شد بنویسد.
حجت الاسلام والمسلمین بهجت در پایان سخنان خود پیرامون زندگی شخصی و رفتار ایشان در خانه گفت: ارتباط ایشان با همسر و اعضای خانواده خصوصا با نوهها بسیار خوب بود. نوهها در پناه ایشان آزادی خیلی بهتری داشتند و ایشان خیلی به آنها میرسیدند. عبارت ایشان در مورد نوهها این بود که اینها جدیدالورود از عالم بالا هستند و معصومند و چون معصومند آدم را به خودشان جذب میکنند.
انتهای پیام / 137
کد مطلب: 63185