پارچه باف با بیان اینکه مرحوم طباطبایی از اعتبار خود برای فقرا خرج میکرد،گفت:آیت الله طباطبایی همواره درزمینهٔ کمک به محرومین فعال بودو افرادی که در قم نیازمند بودند را به من ارجاع میداد ومیگفت هر کاری برای وی انجام بدهی انگار برای من انجام دادی.
هیچکسی از درب منزل آیتالله طباطبایی ناامید برنمیگشت
خبرگزاری تسنیم , 27 ارديبهشت 1398 ساعت 18:24
پارچه باف با بیان اینکه مرحوم طباطبایی از اعتبار خود برای فقرا خرج میکرد،گفت:آیت الله طباطبایی همواره درزمینهٔ کمک به محرومین فعال بودو افرادی که در قم نیازمند بودند را به من ارجاع میداد ومیگفت هر کاری برای وی انجام بدهی انگار برای من انجام دادی.
به گزارش قم نیوز محمود پارچهباف سال 1334 در قم متولد شد، با توجه به علاقهای که به سفر معنوی حج داشت سال 55 به خدمت سربازی رفت تا مشکلی برای حضور در این سفر معنوی نداشته باشد.
وی دفتر زیارتی و مغازه دوزندگی دارد و سال 84 مدیر اجرایی ضریح امام حسین(ع) و همچنین مدیر اجرایی ساخت ضریح امامین عسکریین(ع) بود،ساخت ضریح شهدای 72 تن، رئیس ستاد مردمی کمک به سیلزدگان و مدیر موکب حضرت معصومه(س) در ایام اربعین ازجمله مسئولیتهایی است که پارچهباف بر عهده دارد.
پارچهباف 33سفر به حج و بیش از 55 سفر به عمره رفته است که 30 سفر از این سفرهای معنوی را با آیتالله سید مهدی طباطبایی استاد بزرگ اخلاق همسفربوده و خاطرات زیادی دارد که با توجه به فرا رسیدن سالگرد ارتحال این عالم ربانی با ایشان به گفتوگو نشستهایم.
*سابقه آشنایی شما با آیتالله طباطبایی مربوط به چه زمانی است؟
مرحوم سید مهدی طباطبایی را از 20 سال پیش میشناختم و ارتباط نزدیکی با این ایشان داشتم، از سال79 روحانی کاروان ما بود و 15 سفر حج با این عالم دینی همراه بودم و ماه رجب و شعبان نیز به عمره میرفتیم.
در سفر معنوی حج عمره آیتالله طباطبایی روحانی کاروان ما بود و مشکلات کاروان را برطرف میکرد، با توجه به اینکه در کشور دیگر حضور داشتیم و مقررات خاصی وجود دارد گاهی درزمینهٔ ماشین و تأمین غذا مشکل ایجاد میشد و ایشان ورود پیدا میکرد درصورتیکه روحانی کاروان بود و وظیفه احکام زائر را بر عهده داشت ولی در بخش اجرا هم ورود پیدا میکرد.
یکی از خصوصیات اخلاقی آیتالله طباطبایی این بود که تا نیروهای خدمات غذا نمیخوردند ایشان هم لب به غذا نمیزد چون تا دیروقت مشغول کار و شستشوی ظرفها بودند وایشان با آنها صحبت میکرد و خسته نباشید میگفت و اعضای کاروان از برخورد بسیار گرم ایشان خوشحال میشدند، با نیروهای خدمه و کارکنان کاروان غذا میخورد و بسیار مردمی و ذی طلبگی را رعایت میکرد و با قشر زحمتکش مانوس و همراه بود.
جامعه شیفته اخلاق و برخورد بسیار خوب آیتالله طباطبایی بود
*چه موضوعی سبب شد تا جامعه به این عالم دینی علاقهمند شوند؟
برخورد آیتالله طباطبایی با مردم بسیار ملایم و بااخلاق بود و افراد شیفته ایشان میشدند،این عالم ربانی قلب بسیار رئوفی داشت و اگر کسی گرفتار بود تلاش میکرد که مشکلش را رفع کند و اگر کاری از دستش برنمیآمد بسیار ناراحت میشد که چرا توان ندارم به وی کمک کنم، همواره سفرهدار و دستبهخیر بود و در ایام ماه رمضان سحری درست میکرد و بر خود وظیفه میدانستم ماهی یکبار خدمت ایشان برسم.
*در زمینهٔ کمک به نیازمندان و فقرا آیتالله طباطبایی چه اقدامی انجام میداد؟
آیتالله طباطبایی بسیار مهربان و دلسوز مردم بود، هیچکسی از درب منزل ایشان ناامید برنمیگشت و برخی مستمری میگرفتند و واقعاً زندگی آنها اداره میشد و پس از فوت این استاد بزرگ اخلاق بسیاری از افراد ناراحت بودند و میگفتند که حاجاقا رفت و مایتیم شدیم.
اگر کسی ورشکست میشد بسیار ناراحت میشد و هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد، شاهد بودم پول قرض میکرد که حاجت نیازمندی را برآورده کنده و یقین داشت که آن شخص حقیقت میگوید و گرفتار است و از هیچ تلاشی برای رفع مشکلش دریغ نمیکرد،تاجران و کارخانهداران با توجه به اعتمادی که به مرحوم طباطبایی داشتند برای صرف امور خیر به ایشان پول میدادند.
مرحوم طباطبایی از اعتبار خود برای فقرا خرج میکرد
با توجه به اینکه در قم زمین کشاورزی داشت ازنظر مالی وضع مناسبی داشت و همواره درزمینهٔ کمک به محرومین فعال بود و افرادی که در قم نیازمند بودند را به من ارجاع میداد و میگفت که گرفتار است و هر کاری برای وی انجام بدهی انگار برای من انجام دادی،مرحوم طباطبایی از اعتبار خود برای فقرا خرج میکرد و با توجه اینکه ایشان را بسیار قبول داشتم هر کاری میخواست انجام میدادم.
*در سفر حج برخورد ایشان با زائران و مردم چگونه بود؟
مرحوم طباطبایی اخلاق بسیار خوبی داشت و انسان عاطفی بود و با مردم تعامل داشت، هنگامیکه مشاهده میکرد قافیه کار برما تنگشده است با توجه به نفوذ کلام عجیبی که داشت مشکل را برطرف میکرد، زائرینی که با ما به سفر حج آمده بودند آماده میکرد تا این مشکلات را بهصورت مشکل تلقی نکنند چون برای مردم و زائرین احترام قائل میشد زائران به ایشان احترام میگذاشتند.
هنگامیکه حاجاقا متوجه میشد کاروان سود نکرده است و ضرر کرده است بسیار ناراحت میشد و از من سؤال میکرد که درآمد چگونه بود و هنگامیکه متوجه میشد سود کردیم بسیار خوشحال میشد ولی هیچگاه نمیخواستم متوجه شود ضرر کردیم و دلخور شود.
کاروان ما کاروانی خاص بود و با بعثه هم رابطه خوبی داشتیم و حجتالاسلام پناهیان و حجتالاسلام رفیعی نیز چند سفر همراه ما بودند و روحانی بیشتر از ظرفیت میآوردم، با توجه به اینکه سبک و سیاق کاروان ما فرهنگی بود نسبت به موضوعات فرهنگی توجه ویژهای داشتیم، با یک روحانی کاروان معین کار ما رفع میشد ولی در یک سال در کنار آیت الله طباطبایی، حجج اسلام پناهیان و رفیعی و حاج ابوالقاسمی حضور داشتند و برای آنها کار تولید می کردم و مراسم سخنرانی برگزار می کردم.
مرحوم طباطبایی سرآمد همه روحانیون کاروان حج بود
مرحوم طباطبایی سرآمد همه روحانیون کاروان بود و موضوع سخنرانی و مباحث ایشان اخلاق بود و با توجه به اینکه در کاروان ما اکثر سالها اهل سنت حضور پیدا می کرد و اهل سنت از برخوردهای ایشان به وجد می آمدند.
خاطره ای از سفر معنوی حج با آیت الله طباطبایی بیان کنید:
سال 82 یا 83 مسافری ایرانی ساکن آمریکا به ما مراجعه کرد و به من گفت می خواهم به کاروان شما ملحق شوم، گفتم جایی برای شما ندارم و ایشان گفت که بعثه رفتم و گفتند به کاروان شما بیایم چون روحانی کاروان آیت الله طباطبایی بسیار با تجربه هستند.
به این زائر گفتم ناهار بخور ولی قبول نکرد و گفت اگر به من جایی بدهید ناهار می خورم وهنگامی که از اتاقم رفت متوجه شدم دلش شکست، به یکی از خدمه گفتم که این زائر دلش شکسته چه اقدامی کنیم و مجدد به سمت زائر رفتم و گفتم که یک اتاق داریم که روحانی کاروان است و پر رفت و آمد اما قبول کرد.
این زائر اسمش حسن پیراسته بود و در آمریکا ازدواج کرده بود و اصالتا آبادانی و 47 سال سن داشت و در شرکت مخابراتی یکی از ایالت های آمریکا ساکن بود، فراموش کرده بودم به مرحوم طباطبایی بگویم زائری جدید به کاروان ملحق شده است، آیت الله طباطبایی وارد اتاق شد و مشاهده کرد زائر جدید کاروان با لباس راحت خوابید و هنگامی که حسن دید یک سید روحانی نورانی وارد اتاق شده خود را جمع و جور کرد، مرحوم طباطبایی گفت که دو دنگ اتاق برای شما است و این زائر از برخورد بسیارمهربان و دوستانه حاجاقا بسیار خوشحال شد و شیفته ایشان شد.
در مدینه به حسن گفتم برای چه به مکه آمدی و گفت یک شب خواب دیدم و عده ای به من گفتند تو هم بیا، همسر و دخترانم گفتند برای چه میخواهی به مکه بروی و به من گفتند که این پس انداز برای تفریحات است و تو پول ما را برداشتی و ما راضی نیستیم و من به آنها گفتم که بلیط را پس می دهم و پس از اینکه بلیط را پس دادم همسرم گفت که دخترانم گفتند که به مکه برو و ما راضی هستیم.
* آیت الله طباطبایی با زائر جدید چه برخوردی داشتند؟
مرحوم طباطبایی از حسن پرسید نماز می خوانی که گفت نه و گاهی که گرفتاری داشته باشم نماز حاجت می خوانم، به حسن گفتم خمس و وجوهات را بده و چون پول ها را نزد من نگه داشته بود و در صندوق امانات نگه داشتم.
با توجه به محاسبه ای که انجام دادیم 500 دلار بدهی خمس حسن برای سفر حج شد و مرحوم طباطبایی پول را دست گردان کرد و به ایشان بازگرداند و حسن گفت مگر نباید خمس را بدهیم و حاجاقا فرمود بله باید بدهی ولی فعلا نه، هنگامی که به حج رفتیم و پس از اعمال گفت که می خواهم پول را به مرحوم طباطبایی بدهم و به حاجاقا گفتم که حسن قصد دارد پول خود را بدهد و گفت اگر پول از ایشان بگیریم هنگامی که به آمریکا باز برود می گوید به حج رفتم و یک روحانی 500 دلار از من گرفته است، بگذار حسن به کشورش برود و اگر به این اعتقاد باقی بود به وی می گویم که چکاری کند ودیگر تبلیغی علیه روحانیت نشود.
یک روز در مکه بودیم حسن پیراسته گفت می خواهم به آیت الله طباطبایی 200 دلار هدیه بدهم، به حاجاقا گفتم قرار است به شما هدیه ای بدهد و مرحوم طباطبایی گفت که روز عید غدیر نزدیک است و من باید عیدی بدهم، هر سال روز عید غدیر من پول خورد می کردم و آیت الله طباطبایی به خدمه 50 ریال سعودی عیدی می داد آن روز با حسن پیراسته خدمت حاجاقا رسیدیم و گفتم که حسن می خواهد برای حاج خانم هدیه ای بخرند،با توجه به رفاقتی که با مرحوم طباطبایی داشتم سخنم را زود پذیرفت.
حسن عیدی خود را به مرحوم طباطبایی داد و این عالم دینی دست درجیب خود کرد و صد دلار به 200 دلاری که حسن داده بود اضافه کرد وگفت بین خدمه تقسیم کن که در این زمان بغض حسن پیراسته ترکید و گفت که آقای پارچه باف، 500 کانال در آمریکا شبانه روز علیه روحانیت تبلیغ می کنند ولی من از نزدیک روحانیت واقعی را مشاهده کردم.
منش و اخلاق آیت الله طباطبایی نظیر اهل بیت(ع) و بزرگان دین بود
متاسفانه در لباس روحانیت افرادی ورود پیدا کردند و برخی شیطنت ها انجام می دهند ولی روحانی اصیل امثال آیت الله طباطبایی هستند، حسن گفت که برای من وظیفه است که این برخورد و مشی آیت الله طباطبایی را بازگو کنم و این موضوع که آمریکا می گوید روحانیت دچار مشکل است اشتباه است چون من یک ماه با روحانی زندگی کردم ولی منش و اخلاق ایشان نظیر ائمه اطهار(ع) وبزرگان دین است.
پس از اینکه سفر حج تمام شد از طریق تلفن با حسن پیراسته ارتباط داشتم و سراغ آیت الله طباطبایی را گرفت و به من گفت به حاجاقا بگو 500 دلار را چکار کنم و من پیغام را به آیت الله طباطبایی رساندم و این عالم ربانی فرمود نصف پول را به افرادی که قصد ازدواج دارند ولی توانایی مالی ندارند بده و نصف دیگر را به ساداتی که نیازمند هستند پرداخت کن و دیگر دینی نداری ، پس از دو سال حاجاقا از حسن پرسید نماز می خوانی که دیگر هیچ گاه نمازم ترک نشده و آیت الله طباطبایی گفت به خانواده بگو نماز بخوانند و حسن با خوشوریی از این سخن حاجاقا استقبال کرد.
* آیت الله طباطبایی در مسئولیت روحانی کاروان چگونه برخورد می کرد؟
در سفر عمره با یکدیگر بودیم که حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری و آیت الله مسعودی خمینی تولیت سابق حرم حضرت معصومه(س) و پدر خانم محمدی گلپایگانی همراه کاروان ما بودند و معاون کاروان دکتر باهر بود،در مدینه همسر مرحوم طباطبایی سکته قلبی و مغزی کرد و مجبور شدیم به سمت مکه برویم و همه زائران دعا می کردند و حاجاقا قصد داشت همراه ما بیاید و به ایشان گفتم که شما باید بمانید و فرمود نسبت به کاروان مسئولیت دارم و من به ایشان گفتم از بعثه روحانی می آورم.
قرار شد آیت الله طباطبایی در مدینه بماند که موقع خداحافظی خطاب به زائران فرمود وظیفه دارم در خدمت شما باشم ولی همسرم مریض است و تنهاست و سیده است و من همسرم را خیلی دوست دارم، این موضوع را که گفت همه جمعیت گریه کردند و چون با حالتی گفت دوستش دارم که بانوان کاروان از این کلام لذت بردند و دل آنها سوخت.
* مشاوره و رفع اختلاف یکی از تخصص های آیت الله طباطبایی بود در این زمینه صحبت کنید:
در سفری که در حج بودیم به من گفت که هر اختلافی را کمتراز یک ماه حل می کنم ولی اختلاف پدر و پسری است که دو سال است ادامه دارد و حل نشده است، پدر به مکه آمد وآیت الله طباطبایی از من اجازه گرفت که به کاروان بیاید و به ایشان گفتم شما صاحب اختیاری،پدر را به کاروان آورد و گفت که همه اموال برای پسرت است و چرا در حال حاضر که در قید حیات هستی به فرزندت چیزی نمی دهی تا وی هم خوشحال شود، در جوار حضرت رسول خدا نیت کن و سه دانگ کارخانه را به نام وی کن، پدر گفت پسرم گوش به حرفم نمی دهد و بلند پرواز است و مرحوم طباطبایی گفت پسرت جوان است و نیاز به راهنمایی دارد، در نهایت به لطف مدینه منوره موضوع رفع شد و آیت الله طباطبایی بسیار خوشحال شد.
*نقش آیت الله طباطبایی در حل مسائل مربوط به حج را بیان کنید:
در ایام حج نمی توانیم زائرین را بدون گذرنامه از داخل فرودگاه جده خارج کنیم ولی با توجه به اعتقادی که به مرحوم طباطبایی داشتم به این عالم دینی گفتم که زائران صد نفر هستند و می خواهیم از این مکان بیرون برویم ،اگر بدون استفاده از گذرنامه این اقدام را انجام دهیم تا هر وقت بخواهیم به مدینه و مکه می رویم، حاجاقا نذر کردند و مشکل ما حل شد، در مدت 15 سال که آیت الله طباطبایی روحانی کاروان بود بدون تحویل دادن گذرنامه از فرودگاه جده خارج می شدیم، سازمان حج متعجب شد که چگونه بدون تحویل دادن گذرنامه خارج می شویم که گفتم رمز کار ما آیت الله طباطبایی است.
آیت الله طباطبایی در حل مشکلات بهترین شیوه و اثر را اتخاذ می کرد
در صحرای عرفات متوجه شدم که از 4 اتوبوس 2 اتوبوس گم شده است و اگر می خواستم دنبال وسیله بروم و از عرفات خارج شوم سبب مشکلاتی می شد، به حاجاقا گفتم همچنین مشکلی داریم و فرمود که نگران نباش آن را حل می کند،آیت الله طباطبایی به زائران گفت الان عرفات هستیم و باید کوچ کنیم به سمت مشعر الحرام و شما به حرف آقای پارچه باف گوش دهید ولی با توجه به اینکه مستحب است این راه پیاده رفته شود پیاده می روم ولی شما با مدیر بروید،همه زائران خطاب به این عالم ربانی گفتند که ما با شما می آییم، مرحوم به زیبایی مشکل ما را برطرف کرد.
انتهای پیام / 137
کد مطلب: 77784