حکایت ورود کاروان عشق به کربلا، یکی از مناسبت های مهم دهه اول ماه محرم الحرام است که در روضه های منظوم مداحان اهل بیت (ع) بویژه بیان فاخر پیشکسوت شعر آئینی قم و کشور جلوه گر است.
این خبر را برسانید به کنعانیها/ بوی پیراهن خونین کسی میآید
خبرگزاری فارس , 11 شهريور 1398 ساعت 14:58
حکایت ورود کاروان عشق به کربلا، یکی از مناسبت های مهم دهه اول ماه محرم الحرام است که در روضه های منظوم مداحان اهل بیت (ع) بویژه بیان فاخر پیشکسوت شعر آئینی قم و کشور جلوه گر است.
به گزارش قم نیوز «عاشورا» را باید مفهومی ابدی دانست که نه تنها در هر سال، بلکه در هر روز و ساعت و دقیقه و ثانیه تکرار میشود چراکه عاشورا یادآور نبرد دائمی حق و باطل است.
با این حال در بین مناسبتهای ماه محرّم الحرام، روز دوم این ماه به مناسبت روز ورود کاروان حضرت سیدالشهداء (ع) به صحرای کرب و بلا، حال و هوایی دیگر دارد که این حال و هوا از زبان خود سالار کاروان حماسه و صبر شنیدنیتر است:
ألا! یاران من! میعادگاه داور است، این جا
بدنها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این جا
مَلَک! قرآن بخوان در خاکِ روح انگیز این وادی
که هفتاد و دو گُل از باغ عترت، پرپر است، این جا
نیازی نیست گُل ریزد، کسی در مَقدم مهمان
که صحرا لاله گون از خونِ فرقِ اکبر است، این جا
مگر نه در نماز عشق میباید وضو از خون
وضوی من ز خونِ حلقِ پاک اصغر است، این جا
شود جان عمویی همچو من، قربانیِ قاسم
که مرگ سرخ بر وِی، از عسل شیرین تر است، این جا
شود حل، مشکل بی آبی اطفال معصومم
که سقّا با دو چشم خونفشان، آب آور است، این جا
نه تنها از تن مردان جنگی، سر جدا گردد
به سرنیزه، طفل شیرخوارم را سر است، این جا
مبادا کس در این صحرای خونین، نامِ آب آرَد
جواب «العطش» شمشیر و تیر و حنجر است، این جا
الهی! دخت زهرا، پای در گودال نگذارد
که کعب نی، جواب «یا أخا»ی خواهر است، این جا
و البته ورود کاروان عشق به صحرای عشقبازی با خدا سبب شد تا همه اعضای این کاروان و حتی سرباز شش ماهه، تحت لوای تربیت سردار خود، ندای «اِرجعی» پروردگارشان را لبیک گویند و در اوج به سوی معبود پرواز کنند:
به گوشم میرسد هر لحظه آوای خدا این جا
مران ای ساربان محمل که باشد کربلا این جا
ألا حُجاج بیت الله خون، إحرام بر بندید
که کامل میشود با زخم تن، حج شما این جا
شما حجاج بیت الله خون هستید و میبینم
که جای موی سر، سرهایتان گردد جدا این جا
نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد
شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا این جا
ز شمشیر هزاران قاتل خونخوار میبینم
هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا این جا
به موج خون میان قتلگه با پیکر بی سر
زنم از حنجر بُبریده خواهر را صدا این جا
به پاس اجر سقّایی و قانون علمداری
شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا این جا
کُنَد این امت گم کرده ره، تا راه خود پیدا
درخشد رأس هفتاد و دو مصباح الهدی این جا
ندای «اِرجعی» را در یَمِ خون میدهم پاسخ
که میآید به گوشم از خدا دائم ندا این جم
و چنین شد که کربلا، «بهشت سرخِ بدنهای بی سر» و «نگارخانه گُلهای پرپر» شد:
این جا بهشت سرخ بدنهای بی سر است
این جا نگارخانه گُلهای پرپر است
این جا مِنا و مشعر و بیت الحرام ماست
این جا حریم قرب شهیدان داور است
این جاست قتلگاه شهیدان راه حق
این جا مزار قاسم و عباس و اکبر است
این جا به جای جامه إحرام ما به تن
زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است
این جا دو طفل زینبم افتد به روی خاک
این جا به روی سینه من قبر اصغر است
این جا برای پیکر صد چاک عاشقان
گرد و غبار کرب و بلا، مُشک و عنبر است
این جا چو آفتاب سرم بر فراز نی
بر کودکان در به درم سایه گستر است
این جا به جای جای گلوی بریده ام
گُلبوسههای زینب و زهرای أطهر است.
امروز یعنی دوم محرم الحرام 1441 هجری قمری، باز هم نوای کاروان عشق در دوم محرم الحرام سال 61 هجری قمری به گوش میرسد چراکه کربلا و عاشورا، مفهومی جاودانی، عظمتی ماندگار، مظلومیتی جانسوز و در عین حال حماسه ای همیشگی است که فراتر از هر زمان و مکان، نور میافشاند و روشنگری میکند.
-------------------------------
اشعار از استاد غلامرضا سازگار
انتهای پیام/ 137
کد مطلب: 81701