برای بازشناسی غرب نوین باید به عصر رنسانس بازگشت، کلیسا در قرون وسطی در سایۀ حمایتهای بی دریغ پادشاهان و بهرهگیری فراگیر از شریعت در راستای کسب قدرت و ثروت به نوعی بر کل اروپا سیطرۀ پیدا کرد.
واکاوی خاستگاه فکری نژاد پرستی در غرب
خبرگزاری فارس , 24 خرداد 1399 ساعت 12:24
برای بازشناسی غرب نوین باید به عصر رنسانس بازگشت، کلیسا در قرون وسطی در سایۀ حمایتهای بی دریغ پادشاهان و بهرهگیری فراگیر از شریعت در راستای کسب قدرت و ثروت به نوعی بر کل اروپا سیطرۀ پیدا کرد.
به گزارش قم نیوز دکتر محمد حسین مختاری: مرگ جورج فلوید مرد سیاه پوست به دست پلیس آمریکا اعتراضات سراسری مردم این کشور به ویژه سیاه پوستان را علیه سیاستهای نژاد پرستانۀ دولت آمریکا رقم زده است و افکار عمومی جهان را نیز به شدت جریحه دار کرده است. بی شک تحلیلهای متفاوت و متعددی میتوان نسبت به سیاستهای نژاد پرستانۀ دولت آمریکا بیان نمود، لیکن ضرورت واکاوی خاستگاه فکری نژاد پرستی در غرب میتواند بیش از پیش در باز شدن گره کور نژاد پرستی مدرن آمریکا موثر واقع شود.
برای بازشناسی غرب نوین باید به عصر رنسانس بازگشت، کلیسا در قرون وسطی در سایۀ حمایتهای بی دریغ پادشاهان و بهرهگیری فراگیر از شریعت در راستای کسب قدرت و ثروت به نوعی بر کل اروپا سیطرۀ پیدا کرد، در این میان سلطۀ کلیسا در قرون وسطی با اشتباهات نابخشودنی پاپها توأم گردید که روی آوردن به مقام و ثروت، فساد اخلاقی شدید روحانیون مسیحی و خودبرتربینی و تحقیر مردم از جمله مهمترین عواملی است که دینگریزی و دینزدگی مسیحیان را رقم زد.
در این میان ارائه تفکر جهان گشایی در آئین مسیحیت، جنگهای صلیبی را پدید آورد که مهمترین و اثرگزارترین آن، تصرف 83 سالۀ بیت المقدس به دست مسیحیان بود؛ چرا که کلیسا برای مسیحی سازی جهان در گام نخست به زعم خود در پی مسیحی سازی بیت المقدس به عنوان محل تولد و زندگى حضرت عیسى(علیه السلام) بود.
از دیگر طرحهای کلیسا برای مسیحی سازی جهان باید به طرح جهانگردی و بازشناسی جهان و کشف سرزمینهای جدید و تصرف و استعمار آن ممالک اشاره کرد، در این بین کریستف کلمب از سوی کلیسا به این امر گماشته شد که کشف قارۀ آمریکا ارمغانی جز نسل کشی بومیان آن منطقه به ویژه امحاء سرخپوستان آمریکایی به همراه نداشت.
سفیران ناخلف کلیسا در مواجهه با انسانهای بومی آمریکا که بعضاً برهنه و نیمه برهنه بودند آنان را از آن جهت که مسیحی نبودند حیوان محسوب نمودند.
کلمب در خاطراتش در توصیف بومیان آمریکا میگوید: «نوکران خوبی هستند...تنها پنج نفر کافی بود که آنها را مطیع خود کنیم تا هرچه میخواستیم انجام دهند.»
تأمل در این جملات به خوبی از فرومایگی و خوی استثمارگری کلمب و همراهانش حکایت دارد.
به گواهی تاریخ، مسیحیت با بیرحمیهای متعدد و نسل کشیهای گسترده که در قالب جهان گشایی از خود به جای گذاشت؛ در نهایت به انسان شناسی مسیحی ملتزم گردید که اروپایی و مسیحی بودن شرط اصلی انسانیت انسان به شمار میرفت و هر کس غیر از این بود انسانیتش خدشه دار میشد.
لذا وقتی به سیاه پوستان رسیدند بر حیوانیت آنان حکم دادند در نتیجه گسترده ترین برده داری را در جهان رقم زدند؛ چرا که رابطه با سیاهان برای آنان رابطه با حیوانات بود.
البته برخی متفکرین قرون 17 و 18 هم چون ژان ژاک روسو و جان لاک سیاهان را نیز در زمرۀ انسانها تعریف نمودند، اما به تعبیر روسو «وحشی نجیب!».
در نتیجه بحران معرفتی عظیم در انسان شناسی مسیحیت اتفاق افتاد چرا که رنگ پوست و نژاد پرستی اصلی بدیهی انسان شناسی مسیحیت را در بر میگرفت؛ لذا حتی تصاویری که از حضرت عیسی(ع) در کلیساها ترسیم شد آن حضرت را بر خلاف شواهد متقن تاریخی، سفید پوست، بلند قد، چشم آبی و با موهایی طلایی به تصویر کشید که این رویکرد از نژاد پرستی مدرن غرب حکایت دارد.
بیان این مطالب به خوبی نشان میدهد که بحران نژاد پرستی در غرب منبعث از ریشههای تلخ تاریخی در قرن 17 و 18 میلادی است که تا کنون به روشهای مختلف استمرار داشته است، لذا اعتراضات اخیر مردم آمریکا و دیگر کشورهای جهان به ویژه کشورهای غربی علیه سیاستهای نژاد پرستانۀ غرب علیه سیاه پوستان به خوبی مبین بیداری انسانی جوامع غربی و ارتقای شعور عمومی مردم در مقابله با نژاد پرستی است که پائین کشیده شدن ادوارد کلستون مجسمۀ نماد نژاد پرستی در لندن که در قرن 17 میلادی یکی از تاجران برده در غرب آفریقا بوده، به نوبۀ خود موید این مدعاست.
انتهای پیام/111
کد مطلب: 89291