قتل شیح حمزه اکرمی در ماهشهر سبب واکنشهایی در حوزه علمیه و بین طلاب شد که یکی از این واکنشها را میخوانید.
دلنوشتهای برای برادرم حمزه
به بهانه قتل شیخ حمزه اکرمی در ماهشهر
کانال مناهج , 11 فروردين 1403 ساعت 4:21
گزارشگر : تحریریه قم نیوز
قتل شیح حمزه اکرمی در ماهشهر سبب واکنشهایی در حوزه علمیه و بین طلاب شد که یکی از این واکنشها را میخوانید.
به گزارش قم نیوز، جمعه سوم فروردین ۱۴۰۳ آن گونه که گفته شد، یک راننده اسنپ در بندر ماهشهر با شلیک گلوله کلت مسافر خود به قتل رسید. جسد بیجان مقتول در برابر شهرک رجایی، معروف به "زنجیر" در حالی افتاده بود که گوشی همراه و ماشین وی هم به سرقت رفته بود. دو روز بعد با همکاری ماموران فراجا در خوزستان و بوشهر، قاتل در عسلویه دستگیر شد و سردار حیدر سوسنی؛ فرمانده انتظامی خوزستان گفت که قاتل از اراذل و اوباش محل بوده و دارای سوابق متعدد کیفری شامل یک فقره قتل، سرقت، حمل موادمخدر و ۱۵ سال سابقه زندان داشته است، در اعترافات اولیه انگیزه خود از قتل را سرقت خودرو اعلام کرد.
تا این جای ماجرا عادی بود ولی نکته قابل تأمل این بود که مقتول یک روحانی بود، به نام شیخ حمزه اکرمی، حدوداً ۴۰ - ۴۵ ساله با محاسنی جوگندمی و نگاهی پر از رمز و راز نگفته، که در عین خاموشی، با هزار زبان چون سوسن سخن می گفت و این دلنوشته ای کوتاه برای اوست.
بعد از کشته شدنت مدیر حوزه علمیه و نماینده خوزستان در مجلس خبرگان رهبری پیام دادند و خواستار رسیدگی به پرونده قتل شدند.
با خودم میگویم چطور پیش از آن که محاسنت با خونت رنگین شود کسی خواستار رسیدگی به زندگیات نشد برادر؟!
تو که روحانی بودی و میگویند حکومت در قبضه روحانیان است!
تو که معاون پژوهش حوزه علمیه شهرتان بودی!
چه گونه شد که روز سوم عید، وقتی بادصبا مشکفشان بود و همه در تفرج و تماشای بهار و به گفته سعدی قرار بود صوفی هم بیکار ننشیند (صوفی از صومعهگو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقت است که در خانه بخفتی بیکار)، پی کار رفته بودی!؟ روز جمعهای که وقت استراحت بود، برای تأمین زندگیات مسافرکشی میکردی و کسی خبر نداشت؟ کسی رسیدگی نکرده بود!
حالا سرّ آن راز نگفته را از چشمانت میتوان خواند و عاقلی کو که کند فهم، زبان سوسن؟!
(عارفی کو که کُنَد فَهْم زبانِ سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد)
راستی برادرجان؛ چرا جامعه غوغاسالار ما که برای درگذشت یک خواننده یا یک هنرپیشه بر اثر بیماری، از کاه کوه میسازد و گاه زمین و زمان را به هم میدوزد، در مرگ تو سکوت کرد؟!
مرگ تو که عادی هم نبود! قتل بود و سرب داغ و خونی که در ماه رمضان و در حین مسافرکشی بر زمین ریخته بود! تو مگر ۱۵ سال معاونپژوهشی حوزه نبودی برادر؟ با خود فکر میکنم اگر یک استاد دانشگاه با این سابقه مسافرکشی میکرد و جان بر سر تأمین معیشت خود و زن و بچهاش میگذشت، ما چه میکردیم؟!
چرا قتل تو بازتاب نداشت؟! این سکوت وهمانگیز نیست؟
کد مطلب: 110370