?>?> روایت خبرنگار قمی از حوادث یک شنبه تلخ قم | قم نیوز
شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۰۰
کد مطلب : 11937

روایت خبرنگار قمی از حوادث یک شنبه تلخ قم

قم نيوز : قم نیوز: مهدی بخشی از خبرنگاران قمی در یادداشتی به روایت بی طرفانه ی حوادث یک شنبه تلخ قم پرداخت.
روایت خبرنگار قمی از حوادث یک شنبه تلخ قم
به گزارش قم نیوز، مهدی بخشی از خبرنگاران قمی در یادداشتی به روایت بی طرفانه ی حوادث یک شنبه تلخ قم پرداخت.‬

در این یاداشت آمده است:

بعد از چند روز از اتقاقات روز ۲۲ بهمن در قم تصمیم گرفتم بخشی از این رویداد تاسف بار این روز رو روایت کنم.

ساعت ۹:۳۰ صبح روز ۲۲ بهمن بود با محمدرضا و روح الله از خانه حرکت کردیم تا بار دیگر به تماشای یک اقیانوس انسان بنشینیم.

طبق معمول پوشش خبری روز راهپیمایی با من بود ، شب قبل ، از دفتر آقای لاریجانی پیامکی ارسال شد که ساعت ۱۰ صبح در میدان شهدا برای شرکت در مصاحبه رئیس مجلس حضور داشته باشید ، مصاحبه آیت الله مکارم و نوری همدانی هم در همان حوالی و نزدیک میدان شهداء بود.

هر چقدر ساعت به سمت جلو قدم می گذاشت بر تعداد آمار جمعیت افزوده می شد ، از همه قشری آمده بودند پیر و جوان،زن و مرد و خلاصه از هر تیپ و قیافه ای می توانستی نمونه ای پیدا کنی.

آغاز راهپیمایی از میدان شهید مطهری بود و ما در چهار راه بیمارستان مستقر شدیم و منتظرماندیم تا راهپیمایان به این منطقه برسند ، وقتی جمعیت به میدان شهدا نزدیک شد ، آیت الله مکارم هم به خیل جمعیت پیوست.

خبرنگاران به سختی خودشان را نزدیک آیت الله رساندند ، بچه های صدا و سیما طبق معمول باید از ایشان سوال می پرسیدند که راهپیمایی را چگونه دیده اند ، آیت الله مکارم هم با تبریک این روز به ملت ایران ، حضور مردم را باشکوه توصیف کرد و از مسئولان خواست تا قدر این مردم و انقلاب را بدانند و در رفع مشکلات آنها تلاش کنند.

در میدان شهدا نیز تعداد معدودی از افراد با در دست داشتن پوسترهایی که به نام زنده باد بهار معروف شده ، عکس هایی از دکتر احمدی نژاد را که روی آن نوشته شده بود " تو به ما جرأت طوفان دادی " به دنبال جلب توجه راهپیمایان بودند.

کم کم جمعیت تمام خیابان های اطراف میدان شهدا را پر کرده بود ، داشتم دنبال تیم همراهان رئیس مجلس می گشتم که دویدن یکی از خبرنگاران صدا و سیما توجهم را به خودش جلب کرد و حدس زدم آقای لاریجانی باید همین اطراف باشد ، خلاصه بعد از یک تعقیب و گریز دشوار از میان انبوه تظاهرات کنندگان به رئیس مجلس رسیدم.

محافظان به سختی می گذاشتند که کسی به او نزدیک شود ، بچه های خبرنگار دور تا دور وی حلقه زدند تا بتوانند صحبت هایش را ضبط کنند ، بعد از اینکه چند قدمی راه رفت ایستاد تا پاسخگوی سوالات خبرنگاران باشد،

لاریجانی گفت که راهپیمایی همواره بیعت مجددی است که ملت با آرمان‌‌های انقلاب، شهدا و امام راحل می‌بندد و لذا یک نوع پاسداشت از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی است.
رئیس مجلس شورای اسلامی که همیشه الفاظ و کلمات منحصر به فردی در ادبیاتش به چشم می خورد در آن همهمه شعارها و هل دادن ها ، خبرنگاران را از واژه های سرقفلی دار خود بی نصیب نگذاشت و گفت آمریکایی ها و دشمنان باید خواسته های خود را متعادل کنند و نمی توانند رفتارهای ماجراجویانه ای با ملت ایران داشته باشند.

از روبه روی پاساژ قدس تا درب ورودی شبستان امام خمینی (ره) حرم مطهر ، کمتر از صد قدم راه است که بعد از مصاحبه دکتر لاریجانی در این فاصله عده ای که در پشت سر وی حرکت می کردند شعارهایی در خصوص بصیرت خواص و حفظ وحدت مسئولین سر دادند که به نظر می رسید اگر این مسافت بیشتر بود شاهد اتفاقات دیگری بودیم.

به نظر من ، این اتفاقاتی که در سخنرانی اقای لاریجانی رخ داد قابل پیش بینی بود و من منتظر چنین صحنه هایی بودم برای همین ، بعد از اینکه مصاحبه ها را تلفنی خواندنم به سرعت خودم را به شبستان امام خمینی (ره) رساندم بعد از اینکه از محل چک و خنثی رد شدم در محل جایگاه که دارای فضای خالی زیادی بود و تعداد اندکی ازمسئولان استان در آنجا حضور داشتند نشستم.

بعد از چند دقیقه یکی از بچه های خبرنگار آمد و کنارم نشست به او گفتم امروز حس می کنم که قرار است اتفاقاتی بیفتد ، او هم به من گفت که شاید همین طور باشد اما این کم عقلی است اگر کسی بخواهد در این روز بزرگ کاری خلاف انجام دهد.
در حال گفتگو بودیم که آقای لاریجانی امد ، بعد از نشستن در کنار تولیت آستانه و استاندار ، بچه های باشگاه خبرنگاران برای مصاحبه اختصاصی کنارش نشستند که بعد من و آن دوست خبرنگار هم خودمان را به مصاحبه دکتر لاریجانی رساندیم.

مصاحبه داشت کمی طولانی می شد و مجری در حال آماده شدن برای دعوت از آقای لاریجانی برای سخنرانی بود که با اشاره یکی از همراهان او ، گفتگو تمام شد.

مجری قبل از آغاز سخنرانی اعلام کرد که کسی در میان سخنرانی شعاری ندهد که این تذکر مجری برای خودم جای تعجب داشت ، هر چند که برای برخی ازاطرافیانم هم که از مسئولین استانی بودند غیر منتظره به نظر می رسید.

حادثه از آن لحظه اول سخنرانی آغاز شد ، بعد از اینکه آقای لاریجانی کاغذش را از جیب در آورد تا سخنرانی مکتوبش را قرائت کند ، دیدم که عده ای که تعدادشان شاید به ۳۰ تا ۵۰ نفر می رسید در حالی که نشسته بودند مشت های گره کرده خود را به نشانه اعتراض بلند کردند و شعار خواص بی بصیرت مایه ننگ ملت سر دادند.

به نظر می رسید که این حرکت هماهنگ شده بود ، آقای لاریجانی بی توجه به این عده در حالی که بیشتر نگاهش به نوشته های سخنرانیش بود سعی کرد اعتماد به نفسش را حفظ کند و با صدایی رساتر سخنرانیش را ادامه دهد.
اما شاید اشتباه آقای دکتر در همین جا بود ، او می توانست با مشاهده چنین وضعیتی که هنوز فراگیر نشده بود در یک تذکر جدی ، جمعیت را به حفظ آرامش بخواند و بگوید اگر این وضعیت ادامه داشته باشد جلسه را ترک خواهد کرد.

ولی رئیس مجلس به این شعارها اعتنایی نکرد ، به مرور زمان در کمتر از ۳ یا ۴ دقیقه جمعیت بیشتری به جمع شعاردهندگان پیوستند و فضا به گونه ای پیش رفت که بعد از چند دقیقه بیشتر حاضرین در شبستان ایستاده و با صدایی بلند تر بر علیه رئیس مجلس شعار می دادند ، اما آقای لاریجانی همچنان به قرائت نطق خود ادامه می داد ، محافظان که وضعیت را غیر عادی دیدند خود را به روی جایگاه سخنرانی و کنار وی رساندند و حلقه حفاظت را تنگ تر کردند.

من دقیقا در پشت جایگاه سخنرانی بودم و برای دقایقی هم وضعیت شبستان را از بالای جایگاه سخنرانی رسد می کردم ، در همین اوضاع و و احوال بود که پرتاب کفش ها شروع شد و لابه لای آن هم مهر هایی به سمت دکتر لاریجانی پرتاب شد که یکی از انها به پیشانی بنده خدایی که در قسمت جلوی شبستان و جایگاه ایستاده بود اصابت کرد و دیدم از سرش خون سرازیر می شود.

اوضاع به هیچ عنوان مساعد نبود ، صدای محافظان را می شنیدم که به آقای لاریجانی می گفتند که سخنرانی را تمامش کنید و گاهی لحن صدایشان هم از حالت عرف خارج می شد و به حالت دستوری از ایشان می خواستند که ادامه ندهد ، اما رئیس مجلس همچنان که نگاهش به روی نوشته هایش بود به سخنرانیش ادامه می داد، که در آن شرایط همهمه شعارهای معترضین ، صدایش از پشت تریبون هم به سختی به گوش می رسید.

فرمانده سپاه قم را دیدم که روی جایگاه رفت و از محافظان خواستند که آقای لاریجانی را از صحنه خارج کنند و باید عنوان کرد که اگر حضور وی ادامه پیدا می کرد باید شاهد حوادث جبران ناپذیری می شدیم.

من خودم را به راه روی پشت جایگاه سخنرانی رساندم ، می دانستم که در این لحظه محافظان ، آقای لاریجانی از آن صحنه دور خواهند کرد ، تعداد معدودی از افراد در راه رو حضور داشتند بعد از چند لحظه دیدم رئیس مجلس وارد راه رو شد و در یک لحظه تصویری دیدم که حالم از هر چه سیاست است بهم خورد و با خودم گفتم این برخوردها حق آقای دکتر نبود ، لبخند تلخی بر روی صورتش نشست و بعد سکوت بود که همه جا را فرا گرفته بود.

انتهای پیام/۱۱۶/
https://qomnews.ir/vdca0on6.49n6e15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما

رسد یا رصد؟!

بخشی از متن مطلب شما:

دقایقی هم وضعیت شبستان را از بالای جایگاه سخنرانی رسد می کردم ،