به گزارش قم نیوز، هفته گذشته رهبر انقلاب دیداری با اعضای شورای عالی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت داشتند. محتوای بیانات ایشان در این دیدار با توجه به وارد شدن در دهمین سال طرح ایده الگوی بومی پیشرفت برای جمهوری اسلامی ایران توسط ایشان، بسیار حائز اهمیت بود.
رهبر انقلاب در این دیدار به کار جهادی و انقلابی، استفاده از ظرفیت غنی و قوی منابع اسلامی و حوزههای علمیه، برخورداری از قوت علمی و گفتمان سازی را از ضروریات تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بر شمردند. این سخنان بیانگر این مسأله است که رهبر انقلاب همچنان بر همان نکات ابتدایی برای تدوین الگوی پیشرفت تأکید میکنند و گویی اقدامات جدی و مهمی در این زمینه به انجام نرسیده است.
مطابق قانون اساسی کشورمان رکن مهمی که بر اساس اختیارات وسیعش و در اختیار داشتن قدرت اجرایی میتواند نقش موثری در ترویج الگوی پیشرفت و گفتمان سازی در این حوزه داشته باشد، دولت است. اما رصد کردن اقدامات دولت، مبین عدم فهم صحیح از الگوی پیشرفت است.
سازمان مدیریت و برنامه ریزی به عنوان مغز متفکر برنامه ریزی دولت نقش مهمی در جهت دادن به برنامههای دولت در راستای الگوی پیشرفت است ولی نگاهی به عملکرد این سازمان نشان میدهد که مطلقاً اثری از نگاه بومی در این زمینه وجود ندارد. به عنوان مثال یکی از اقداماتی که مسئولین سازمان به عنوان اقدام مؤثر خود در راستای الگوی پیشرفت میدانند، تحقیقاتی است که اخیراً راجع به شاخصهای توسعه انسانی در کشور انجام دادهاند و بر اساس آن تلاش کردهاند وضعیت موجود و وضعیت مطلوب جامعه ایرانی را به تصویر بکشند.
این اقدام در خوشبینانه ترین حالت نشان دهنده انحراف در فهم بدیهیات الگوی توسعه بومی است. رهبر معظم انقلاب از اولین روزی که بحث الگوی پیشرفت را مطرح کردند، اذهان نخبگان را به استفاده از کلمه "پیشرفت" توجه دادند که نه تنها از کلمه توسعه استفاده نشود بلکه به طریق اولی از شاخصهای توسعه غربی نیز برای سنجش جامعه اسلامی نیز استفاده نگردد.
در جامعه غربی که محوریت با انسان و توسعه با مادیات و رفاهیات انسان سنجیده میشود چگونه میتوان با استفاده از شاخصهای آن جامعه، یک جامعه و حکومتی را که هدف خود را سعادت اخروی قرار داده است ارزیابی کرد. آیا این اقدام از روی ناآگاهی و عدم التفات انجام گرفته است و یا خدای ناکرده برخی از مسئولین دولتی قصد دارند برنامههای خود را با اسامی و عناوین اسلامی به اجرا در آورند.
از سوی دیگر مشاهده میشود در لوایح سازمان مدیریت و برنامه ریزی دولت که به مجلس ارائه شده است هیچ گونه توجهی به منابع غنی اسلامی نشده است و همان برنامه ریزی سابق، تنها با تغییر عناونی انجام شده است. برای مثال نگاهی به متن نقشه جامع پیشرفت که دولت آن را تهیه کرده است عمق فاجعه را بهتر نشان میدهد.
دولت در ۵ صفحه یک سری از گزارههای مثبت کلی را مطرح کرده است و در پی آن اذعان داشته که این نقشه را به عنوان یک سند بالا دستی در تهیه و تدوین لوایح خود مد نظر قرار میدهد. آیا منظور رهبری از نقشه جامع پیشرفت، صرفاً احصاء یک سری گزارههای کلی بوده است؟ و این نقشه پیشرفت چه تفاوتی با سند چشم انداز ۲۰ ساله کشور دارد؟ وانگهی مگر تا کنون معضل برنامه ریزیهای کشور نداشتن و یا ندانستن این گزارههای مثبت بوده است؟
امروزه هر کارشناسی که اندکی مطالعه در الگوهای توسعه غربی داشته باشد میداند که متفکرین غربی نیز توصیههای جدی مبنی بر استفاده از اقتضائات هر منطقه در تهیه الگوی توسعه دارند و دوران نظریههای نوسازی که حدود ۴۰ سال پیش توسط کارشناسان غربی برای توسعه کشورهای توسعه نیافته تجویز میشد گذشته است. به علاوه اینکه کشور ما در اواسط دهه ۴۰ شمسی، نتیجه این الگوهای توسعه را در به اصطلاح انقلاب شاه و ملت دیده است و ویرانیهای ناشی از کپی برداری محض از مسیر طی شده غربی را با پوست و گوشت و استخوان خود لمس کرده است. زاغه نشینی، نابودی کشاورزی، از بین رفتن مزیتهای نسبی سرزمینی و مشکلات و معضلات فرهنگی تنها بخشی از نتایج سیاستهای نوسازی در قالب انقلاب شاه و ملت بود.
به علاوه در سالهای اخیر کشورهای غربی که خود را توسعه یافته مینامیدند با مشکلات و معضلات الگوهای توسعه لیبرالیستی آشنا شدهاند و علی رغم اینکه در برخی از جنبههای اقتصادی به موفقیتهایی دست یافته بودند، بحرانهای شدید اقتصادی، غیر کامل بودن الگوهای توسعه غربی را کاملاً نمایان کرده است. نگاهی به وضعیت اجتماعی جامعه بی سامان و افسار گسیخته غربی نیز آثار فرهنگی و اجتماعی این گونه از الگوی توسعه را نشان داده است. لذا اصرار کارشناسان سازمان مدیریت و برنامه ریزی به استفاده از نظریههای عقب افتاده و از کار افتاده غربی در جامعه ایرانی جای سؤال و انتقاد جدی دارد.
صادق بیطرف
انتهای پیام/