خواندن رمان موجب تقویت قوه ی تخیل می شود و عواطف و احساسات انسان ها را بر می انگیزد. افراد با خواندن رمان زندگی های دیگری را تجربه می کنند و با شخصیت های داستان ابراز همدری می کنند.
نویسنده های رمان همیشه سعی می کنند بهترین درک خود را از زندگی به نمایش بگذراند.
برای بسیاری از افراد تجربه ی زندگی یک روسی، یک آمریکایی بیکار، یک بیمار روانی، یک قاتل، یک زن مطلقه و ... غیر ممکن است اما خواندن رمان این فرصت را فراهم می کند که بدون آسیب زدن به زندگی همه ی این ها را تجربه کنید.
در ادامه چند رمان برتر جهان را معرفی می کنیم با ما همراه باشید.
برای خرید کتاب می توانید به سایت
آسیا بوک مراجعه نمایید و کتاب های مورد نیاز خود را خریداری نمایید.
بلندیهای بادگیر :
این کتاب نوشته ی امیلی برونته است که در سال ۱۸۴۷ منتشر شد. این رمان یکی از صد رمان برتر جهان است.
امیلی برونته در سال ۱۸۱۸ در انگلیس متولد شد او نویسنده و شاعر است. او دو خواهر به نام آن برونته و شارلوت برونته نیز دارد که کتاب های آن ها در دهه های ۴۰ و ۵۰ میلادی منتشر شد.
این رمان طبق نظر سایت بی بی سی دوازدهمین رمان برتر در تاریخ ادبیات جهان است.
هم چنین بیستمین رمان پرفروش سایت آمازون در ژانر گوتیک می باشد.
بر اساس این رمان دو فیلم و یک سریال در سال های ۱۹۳۰، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ ساخته شد.
در سال ۱۹۳۰ فیلمی بر طبق این رمان به نویسندگی چارلز مک آرتور و بن هکت و با کارگردانی ویلیام وایلر ساخته شد که در سال ۱۹۴۰ این فیلم به عنوان بهترین فیلم از طرف حلقه ی منتقدان فیلم نیویورک برنده ی دو جایزه ی اسکار شد.
داستان این کتاب در سال ۱۰۸۱ رخ می دهد که چهار فصل کتاب از زبان فردی به نام آقای لاکوود روایت شده و که در این چهار فصل او با شخصیت های داستان آشنا می شود.
قسمت اصلی داستان با روایت شخصیت اصلی داستان به نام نلی دین است. نلی دختر خدمتکار خانواده ی ارنشا است و از تمام اتفاقاتی که برای آن ها افتاده است خبر دارد.
نیلی داستان را از جایی شروع می کند که آقای ارنشا کودکی خیابانی به نام هیتکلیف را به خانواده ی خود می آورد تا بزرگ کند.
آقای ارنشا دو فرزند به نام هیندلی و کاترین دارد.
آقای ارنشا در عمارت بزرگی زندگی می کند که هیتکلف نیز به جمع خدمتکارها می رود.
هیتکلیف هم سن کاترین دختر ارنشا است که از کودکی رابطه ی دوستانه ای باهم برقرار می کنند و این امر موجب عشق عمیقی میان آن ها می شود. بعد از مرگ آقای ارنشا اداره ی عمارت به دست پسرش هیندلی می افتد که از هیتکلیف متنفر است و دیگر نمی گذارد با کاترین ملاقات کند.
ادگار لینتن پسر یک خانواده ی اشرافی است که وارد این عمارت می شود و با کاترین ملاقات می کند که کاترین در بین ثروت ادگار و عشق هیتکلیف بر سر دوراهی می ماند سرانجام با ادگار ازدواج می کند و این امر موجب می شود هیتکلیف نسبت به ارنشا و لینتن نفرتی پیدا کند که برای انتقام می خواهد آن ها را نابود کند...
رابینسون کروزوئه
این رمان نوشته ی دانیل دفو است که در سال ۱۷۱۹ منتشر شد. دانیل دفو نویسنده، تاجر و روزنامه نگار انگلیسی است.
این رمان یکی از برترین رمان های تاریخ و نویسندگی در جهان است.
به دانیل دفو به دلیل این رمان مشهورش لقب پدر رمان انگلیسی را نسبت داده اند.
در این کتاب تمام جنبه های اقتصادی و سیاسی جامعه ی انگلیس مورد انتقاد قرار می گیرد.
شخصیت اصلی داستان همان رابینسون است که نام کتاب است. رابینسون دریانورد است او می خواهد در کشور برزیل مزرعه ای بخرد و به زندگی خود ادامه دهد اما دوستانش او را وسوسه می کنند که برای سفر و تجارت با کشتی بروند و او به عنوان دریانورد راهنمای آنها باشد اما کشتی در میانه ی راه با توفان روبرو می شود و می شکند و همه ی مسافران می میرند ولی رابینسون نجات پیدا می کند و خود را به جزیره ای خالی از سکنه می رساند اما ۲۸ سال به تنهایی در آن جزیره می ماند. سپس یک بومی وحشی آن جزیره را نجات می دهد و این دو مرد به مقصد انگلیس آن جا را ترک می کنند.
نویسنده ی کتاب بخشی از کتابش را بر اساس تجربه های یک ملوان اسکاتلندی به نام الکساندر سلکرک نوشته است که در سال ۱۷۰۴ پس از دعوا با ناخدای کشتی به درخواست خودش او را در جزیره ای که خالی از سکنه بود رها کردند.
انتهای پیام / ۱۰۵