دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۴۵
کد مطلب : 19101
خاطراتی از استاد پرورش (3)

استاد پرورش در مقام دعا و تضرع

قم نيوز : قم نیوز: استاد پرورش در طول اوقات به یاد خدا بود و این موضوع در وجود او نهادینه شده بود،حتی هنگامی که مشغول کارهای روزمره و شخصی هم بود از یاد خدا غافل نبود و این دلبستگی به پروردگار عالم که محبوب جهان می‌نامیدش، ملکه وجودی‌اش گردیده بود.
استاد پرورش در مقام دعا و تضرع
بخش سوم خاطراتی از استاد پرورش با عنوان استاد پرورش در مقام دعا و تضرع به قلم مرتضی نجفی قدسی به شرح ذیل است:
 
“و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهرمن القول بالغد و الاصال و لاتکن من الغافلین” (اعراف 205)
“یعنی یاد کن پروردگارت را نزد خود از روی فروتنی و زاری و بیم و هراس و با صدایی آرام و آهسته و از غافلان نباش”.
همانطور که در مطلب گذشته اشاره گردید، یکی از ابعاد وجودی استاد پرورش حالت متضرعانه ایشان در هنگام دعا و نیایش و زیارت اهل بیت علیهم السلام بود.
اولا ایشان در طول اوقات و همیشه به یاد خدا بود و این موضوع در وجود او نهادینه شده بود، حتی هنگامی که مشغول کارهای روزمره و شخصی هم بود از یاد خدا غافل نبود و این دلبستگی به پروردگار عالم که محبوب جهان می‌نامیدش، ملکه وجودی‌اش گردیده بود.
حرفهایی که می‌زنم خدا شاهد است اغراق نیست و از خدا می‌خواهم تا بتوانم شرح این ماجراها را بگویم. او حقیقتا از مصادیق حدیث شریف “یذکرکم الله من رویته” بود، یعنی از جمله کسانی بود که دیدار ایشان شما را به یاد خدا می‌انداخت؛ خوشا بر احوالش، دل مصفایی داشت و این همه را در پرتو کسب معارف قرآن و نهج‌البلاغه امیرمومنان (ع) و صحیفه سجادیه  امام سجاد (ع) و ادعیه معصومین (ع) به دست آورده بود.
عمق آشنایی ایشان با قرآن به حدی بود که خود ایشان به بنده فرمودندمن حداقل 30 دوره کامل تفسیر قرآن را مطالعه کردهام ولی هیچیک به حد تفسیر “المیزان” نمی‌رسد و این تفسیر را هم بارها مطالعه کرده ام. ایشان عملا حافظ قرآن بود، یعنی هر آیه ای را قرائت می کردی، ادامه آن را می توانست قرائت کند، برای او درک مفاهیم قرآن از اوجب واجبات بود و معتقد بود که آیات قرآن را باید طوری فهمید، لذت و شیرینی درک آن را چشید و در حقیت آن آیه را نوش جان کرد و هرگاه به آن آیه از عمق جان به ایمان و باور برسد و عامل آن باشد، می‌تواند بگوید من حامل قرآن هستم.
ایشان ضمن اینکه به تلاوت قرآن اهتمام داشتند، اما درک مفهوم و معانی آیات را اصل می‌دانستند و معتقد بودند شیرینی واقعی قرآن در فهم آیات آن است و اصلا قابل قیاس با تلاوت سطحی و ظاهری آن نیست، گر چه این مهم را مقدمه فهمیدن می‌دانستند، از این رو غالب سخنرانیهای ایشان عملا تفسیر و تبیین آیات الهی است که با احادیث اهل بیت (ع) جان می‌گیرد و با اشعار شاعران و عارفان تلطیف و تزئین میشود. حدیث زیبایی از امام حسین (ع) هست که قرآن کریم را شامل عبارات، اشارات، لطایف و حقایق معرفی می‌کند و آقای پرورش می‌فرمودند ما باید در مرتبه عبارات متوقف نشویم و به بقیه مراحل هم برسیم، در قرآن عمیق شویم تا انشاءالله به لطایف و حقایق آن هم برسیم.
در خاطر دارم که سالها پیش از جناب جحت الاسلام و المسلمین قرائتی در منزلشان که جنب منزل استاد پرورش بود، شنیدم که فرمودند: این آقای پرورش در همسایگی ماست، هرگاه من خدمت ایشان می رسم و بحثی از آیات قرآن می شود، می بینم ایشان برداشتهای جالب و زیبایی از تفسیر قرآن ارائه می کنند که برای من بعد از این همه سال مطالعه در تفاسیر قرآن، جدید است و تازگی دارد.
فرمایشات جناب استاد حبیب الله عسکراولادی در همایش بزرگداشت استاد پرورش، موجود است. ایشان در بیاناتشان در تبیین شخصیت استاد پرورش فرمودند: ما ایشان را یک مفسر قرآن و یک عارف سالک می شناسیم و از اشارات تفسیری ایشان بهره ها برده‌ایم و شاهد مثالی را هم در آن جلسه آوردهاند. البته این را هم اضافه کنم که استاد پرورش معتقد بودند که انسان باید استاد ببیند و طی این طریق بدون استاد ممکن نیست و خودشان نیز محضر بسیاری از علما را درک کرده بودند، اما بیشتر از همه متاثر از شهید مظلوم آیت الله بهشتی بودند که از ابتدای جوانی بواسطه همشهری بودن انس و ارتباط داشتند، البته مراوده ایشان با شهید مطهری و حضرت علامه طباطبایی (ره) نیز حائز اهمیت بوده است و بارها برداشتهای تفسیری خود را با صاحب تفسیر المیزان به صورت حضوری یا مکاتبهای در میان گذاشتهاند و از راهنماییهای معظم له بهره‌ها بردهاند، به طوری که در غالب سخنرانیها بیانی از حضرت علامه طباطبایی و یا خاطرهای از ایشان نقل می‌گردید.
از همه اینها که بگذریم استاد پرورش در عین حال که در مراتب بالای فضل و دانش بود، در مقام دعا و انابه مانند یک عبد ذلیل و ضعیف آنچنان می‌گریست که انسان واقعا به حالت ندبه و تضریع ایشان غبطه می‌خورد.
در قرائت دعای کمیل اهتمام ویژه‌ای داشت و معتقد بود برای یک انسان عارف اگر بخواهد در پیشگاه پروردگار عالم تضرع نماید، بهترین و زیباترین مضامین را دارد ایشان وقت خاص دعای کمیل را سحرهای  شب جمعه می‌دانستند و با قرائت این دعا در اول شب زیاد موافق نبودند و می‌فرمودند روح این دعا ایجاب می‌کند که در دل سحر خوانده شود.
البته این نکته را اضافه کنم اهتمام به دعای کمیل در بین مردم اصفهان سابقه‌ای دیرینه دارد و از استاد پرورش شنیدم که فرمودند روزی به رهبر معظم انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای عرض کردم، آقا! شما نگران نیروی انسانی این انقلاب نباشید، فقط همین شهر اصفهان به تنهایی قادر است نیروی انسانی انقلاب را تامین کند و توضیح داد، که ریشه دینداری مردم اصفهان چند صد ساله است و اگر دعای کمیل در اکثر شهرها پس از پیروزی انقلاب اسلامی باب شد، در اصفهان دعای کمیلی که در تخت فولاد آن هم در دل سحر می‌خوانند، از زمان صفویه تاکنون ادامه دارد و این مردم با دعا و عبادت از دیر زمان خو کرده‌اند و هر لحظه لازم باشد، حاضر به جانفشانی هستند و به حق در طول جنگ تحمیلی نیز این مهم را ثابت کردند و حضرت امام خمینی (رض) نیز به این مطلب اشاره فرمودند که در کجای دنیا شهری مانند اصفهان پیدا می‌کنید که در یک روز سیصد شهید را بر دوش خود حمل کنند!
بخوبی بخاطر دارم آن شبی که سیصد شهید را در بین مساجد شهر تقسیم کرده بودند و هر شهید در محله خود یک شب مهمان بود و ما در آن شب برای دیدار این شهیدان که بعضی از آنها مانند شهید مطیع، شهید رضایت، شهید هدایت و دیگران از بچه‌های حزب جمهوری اسلامی و از شاگردان استاد پرورش بودند، به مساجد رفتیم و تا صبح در آنجا بیتوته کردیم و صبح هنگام نیز مردم در مساجد شهر مجتمع شده و مانند رودهای خروشانی از تمام نقاط شهر به سمت گلزار شهدا واقع در تخت فولاد اصفهان سرازیر شدند، در آن روز اصفهان یکپارچه عزا و ماتم بود و جمعیت به صورت میلیونی این سیصد شهید را تشییع کردند و برای من زیباترین روز بود، در آن روز احساس میکردیم خدا با ماست و ملت با خداست، همه یکدل و یکرنگ به سوی خدا، به سوی گلزار شهدا در بدرقه معراجیان... .
بسیار مناسب می‌دانم از دوست عزیزم شهید مطیع که از شاگردان استاد پرورش بودند در همین جا یادی بکنم که بسیار گرانقدر بود. جنازه این شهید عزیز را آن شب به مسجد ملک اصفهان آوردند، در اول شب جمعیت زیادی بودند ولی به تدریج همه رفتند تا ما سه نفر از دوستان شهید مطیع با ایشان در مسجد ماندیم و تا اذان صبح برنامه تلاوت قرآن داشتیم، سحرگاه خسته شده بودیم، قرآن را بستم و به شهید مطیع عرض کردم هر جای قرآن را دوست داری بیاور تا بخوانم، با همین نیت قرآن را باز کردم آیه شریفه آمد: “و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین و حسن اولئک رفیقا” یعنی کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند در زمره کسانی از پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان خواهند بود و اینان خوب رفیقانی هستند.
آیه بسیار مناسب بود، هم ریشه کلمه فامیلی آقای مطیع در این آیه بود و هم تصدیق داشت وی هم اکنون از شهدا است و با پیامبران، صالحان و صدیقین و دیگر شهدا محشور است. ابتدا تصور کردم این آیه شاید اتفاقی آمده باشد، تصمیم گرفتم قرآن را بسته و دوباره باز کنم، اگر واقعا نظر شهید مطیع به این آیه باشد، مجددا باید همین صفحه بیاید و خلاصه تا سه بار این کار را تکرار کردم و یقین پیدا کردم شهید مطیع پیام دارد و می‌خواهد بگوید من اولا جزء شهدا هستم و ثانیا با چه کسانی در اینجا رفیق هستم(رضوان‌الله علیهم اجمعین)
انتهای پیا م
https://qomnews.ir/vdcb88b8.rhb9gpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما