قم نيوز : قم نیوز: مربی تیم فوتسال ماهان تندیس قم با بیان اینکه عدهای میخواهند افتخارات فوتسال قم را به نام خودشان مصادره کنند گفت: به ضایعات فروش پول دادند که علیه من شعار دهد.
به گزارش قم نیوز، سید وحید غیاثی در سالهای متمادی از ستارههای به یاد ماندنی فوتسال قم به شمار میرفته است و اهالی فوتسال به خوبی بازیهای درخشان وی را در دوران حضورش در ترکیب تیمهای مختلف قم در سطح نخست لیگ برتر فوتسال به خاطر دارند.
غیاثی سال گذشته به عنوان مربی در نیمکت تیم فوتسال ماهان تندیس حضور داشت گرچه حضور وی و اتفاقاتی که برای ماهان تندیس رخ داد بیحاشیه نبود. بخشی از صحبتهای وحید غیاثی را طی گفتوگو اختصاصی با تسنیم از نظر میگذارنید:
در جلسات مختلف که با حضور هیات مدیره، کادر فنی برگزار و مقرر شد تیم با بودجهای حدوداً ۴۰۰ میلیون تومان بسته شود که با این بودجه پیشبینی میشد که تیم در پایان فصل اگر همه چیز به خوبی پیش برود جزو پنج تیم اول قرار گیرد و تقریباً با شروع فصل این امر در حال تحقق بود ولی مسائلی دور تیم و حاشیهها و نوپا بودن تیم باعث شد تا تیم از پیمودن مسیر درست منحرف گردد و متاسفانه در پایان فصل گفته میشود یک میلیارد تومان هزینه شد و تیم رتبهای بهتر از ششم نگرفت در حالی که تیم قهرمان حدوداً دو و نیم میلیارد تومان هزینه کرده است و نزدیک به پانصد میلیون تومان بازیکن فقط روی سکوها داشت با این هدف که این بازیکنان در ترکیب تیمهای دیگر نباشند و آن تیمها تضعیف شوند.
اگر ما از اول میدانستیم قرار است بالای هفتصد یا هشتصد میلیون هزینه شود شک نکنید که تیم را برای قهرمانی میبستیم و برنامهریزی بسیار بهتر میکردیم هر چند که با زمانی ۱۴ روزه نمیتوان تیمی بست که قهرمان شود اما کارهای زیربنایی و ماندنی انجام دادیم و بازیکنانی مثل مهدی زاهدی، فرهاد فلامرزی، علی اصغر احمدی، میثم راموز، مسلم اولاد قباد و... را برای فوتسال قم به جای گذاشتیم و امروز قهرمانی دور گروهی فوتسال امیدهای کشور را مدیون همین حرکت هستیم.
بعد از نخستین باخت کادر دوباره دچار تغییر گردید و آمدن حسین شمس که یکی از دوستان نزدیک بنده است به عنوان مدیر فنی نمیتوانست کمک زیادی به تیم بکند زیرا با بازیکنان مصدومی که داشتیم و حاشیههای زیاد نمیشد کاری کرد و کار بسیار سخت بود.
در مورد حضور مسعود دانشور، ایشان با نظر آقای شمس آمد در حالی که بنده به آقای جلالی گفتم هیچ بازیکنی نیاز نیست چون تیم در همان رتبهای که گفته بودم میایستاد و وقتی دانشور به تیم اضافه شد نه تنها مصدوم نبود بلکه خیلی هم سرحال بود ولی در یکی از تمرینات در زمین چمن آسیب دید البته تمریناتی که ما در چمن انجام میدادیم مشکل داشت و بسیاری از بازیکنان شکایت داشتند و ما بارها این مطلب را گفتیم.
دانشور در بازی اول با شهرداری ساوه چند دقیقهای هم بازی کرد ولی فکر میکنم آبش با کادر فنی توی یک جوی نمیرفت و ناگهان قم را ترک کرد و بعدها با پادرمیانی و تلاشهای آقای جلالی به تیم برگشت البته در جام حذفی خیلی به درد خورد و کمک زیادی به تیم کرد.
وقتی کادر فنی بازی دوستانه میگذارد و بازیکنان را به جاهای مختلف میبرند و با آنها گفتگو میشود تا آنها را از ما جدا کنند و نمیگذارند ما خبردار شویم و این کارها را زرنگی میدانند نمیدانم واقعاً این کارها چه معنی دارد؟ و به دنبال چه میگردند؟
هر کس بیشتر به طرف آقایان میرفت فیکس میشد در حالی که باشگاه باید یک هفته یکبار یا یک ماه یکبار کمیته فنی تشکیل دهد و درباره بازی هفته قبل و مسائل مهم گفتگو شود و به نتیجه مطلوب رسیده شود اما در آن موقع تصمیم گیریهای ناگهانی زیاد رخ میداد و حاشیهای که یک عده سودجو به وجود میآوردند همه چیز را تحت شعاع قرار میداد.
روزهایی که با ناصر شریفی و با دست خالی و بدون هیچ پول و امکاناتی به شهرستان میرفتیم و تیم در حال سقوط بود و بچهها با نان کسمه بازی میکردند و من با تب بالا و از جیب خود به کرمان رفتم و در آخرین ثانیههای بازی گل زدم و تیم در لیگ برتر باقی ماند واقعاً این آقایان کجا بودند.
این تیم نه برای من است، نه ارث پدری من یا دیگران بلکه برای قمی هاست ما نباید از یک نایب قهرمانی سوءاستفاده کنیم این تیم بارها نایب قهرمان و سوم ایران (با شمس، ابطحی، شمسایی) شده است و همه میدانند تیمی که نایب قهرمان شد را امیر شمسایی بست بعد دکتر باقری و بعد هم محسن حسنزاده که تا اواخر فصل در بازی بود و ناگهان مربی شد.
آقای باقری انسان بسیار خوبی است من برای او احترام زیادی قائلم ولی فکر میکنم ایشان حضور خود را در تیم ملی مدیون عدهای میداند من از ایشان و آقای حسنزاده گله دارم زیرا در اول فصل بارها از آنها خواستیم تا به تیم شهر خود کمک کنند ولی آنها قبول نکردند و نیامدند نمیدانم چرا؟
هیچ وقت دنبال منافعم نبودم و برای این تیم دو بار زانو عمل کردهام، ترقوه شکاندم و زندگیام را بیست سال برای فوتسال این شهر گذاشتم، وقتی تیم ملی را به دلیل جراحی زانو از دست دادم.
پس از تعطیلات نوروز ۹۳ تمرین گذاشتند و به من که مربی تیم بودم اطلاع ندادند در حالی که دلیل آن را نمیدانم و برای من سوال است من چه عضوی از کادر فنی بودم که هیچ مشورتی با بنده نمیشد حتی زمان و روز تمرین را به من اطلاع نمیدادند و دریغ از یک جلسه پنج دقیقهای و هماهنگی هر چند من در آن زمان مشکلاتی داشتم که با آقای جلالی در میان گذاشته بودم ولی اصل مطلب این است که واقعاً کارها درست پیش نمیرفت.
در مورد قضایای شعارها و حیا کن و رها کنها یک نفر از همین به ظاهر تماشاچیها توسط ماموران نیروی انتظامی که وضع ظاهری نامناسبی داشت و علیه تیم شعار میداد دستگیر شد اما اظهار کرد که من اصلاً اهل فوتسال و فوتبال نیستم و وحید غیاثی را حتی ندیدم و نمیشناسم یک نفر به من پول داد تا پیش عدهای بروم و هرچه آنها میگویند من هم بگویم.
با پرس و جوهای زیاد معلوم شد که ایشان کسی است که ضایعات جمع میکند از این موارد بسیار بود و یک بچه دوساله هم میفهمید که تمام این مسائل از کجا آب میخورد و عدهای منافعشان به خطر افتاده زیرا اینجا این سوال پیش میآید آیا فقط وحید غیاثی برای باختها مسئول بود؟
آیا وحید غیاثی تنهایی تیم را هدایت میکرد که فقط شعار علیه او میدادند؟ من آنها را به خدا واگذار میکنم زیرا عزت و ذلت دست خداست و لاغیر.
اگر واقع بین باشیم در شش بازی بدون علیرضا وفایی و سه بازی بدون محمد کوهستانی و سه بازی بدون ابوالقاسم عروجی و با آن همه حاشیه واقعاً میشود نتایج مطلوبتر از این گرفت؟ من به آقایان بارها گفتهام بدون این بازیکنان جلوی ضعیفترین تیم لیگ نمیتوان شانسی برای بردن داشت و اینها را کسی مدنظر قرار نمیدهد و خیلی راحت قضاوت میکنند ما با دست خالی به جنگ رقبای با انگیزه میرفتیم.
جام حذفی شرایطی برای کادر جدید بود زیرا آنها انگار موفقیتی بسیار بزرگ به دست آوردهاند ولی آیا در جام حذفی بیش از دو تیم لیگ برتری وجود داشت؟ اگر درایت و پشتیبانی آقای جلالی در تیم وجود نداشت این تیم هرگز به قهرمانی نمیرسید ولی خدا را شکر که این مهم به دست آمد تا طرفداران خوشحال شوند.
اگر به سه سال قبل برگردیم تیم در حال نابودی کامل بود و نه پولی بود نه اسپانسر و نه هیچ امکاناتی و یک عده بازیکنان جوان و جویای نام و با این که سال سختی گذشت ولی خوشبختانه تیم از دست نرفت.
در آن زمان بود که کیش ایر را تشکیل دادیم و حتی اسپانسرش را خودمان آوردیم و توانستیم شرکت کیش ایر را متقاعد کنیم تا درصدی از هزینههای تیم را بپردازد و بقیهاش را نیز از اداره کل تربیت بدنی، رضا کردی و مهدی غیاثی و بنده و آقای سعادتمند که کادر تیم را تشکیل میدادیم و بدون هیچ چشم داشتی شب و روزمان را یکی کردیم و با یک هفته تمرین تیم را روانه مسابقات کردیم.
سال بعد با جلسات زیادی که انجام شد تیم زیر نظر صبا رفت، شرایط کمی بهتر شد و با کادری مجهزتر و بهتر شروع کردیم و تیم نیز تا نیم فصل نایب قهرمان بود ولی بیپولی و مسائلی دیگر تیم را آزار میداد ولی با تمام این کش و قوسها تیم با پنجمی در لیگ کارش را تمام کرد.
سال سوم بود که تیم باید نتیجه میگرفت , بازیکنان بسیار با تجربه شده و آبدیده شده بودند و امیر شمسایی آمد و آن اتفاقات رخ داد و تیم نایب قهرمان شد ولی واقعاً این نایب قهرمانی متعلق به اشخاص نیست بلکه خیلیها زحمت کشیدند تا تیم در آن رده ایستاد.
آیا اگر سه سال قبل تیم سقوط میکرد امروز صبا و ماهان تندیسی بودند که برخی بخواهند آن را نردبان صعود خود قرار دهند و از موفقیتهایش برای خود افتخار درست کنند و افتخارات را مصادره کنند و منفعت مالی ببرند؟
آیا اگر حاج ناصر شریفی نبود و پول از جیب خود نمیداد و اتوبوس نمیگرفت و از خانه غذا نمیآورد و خیلیها با بدبختی و بیپولی تیم را در لیگ نگه نمیداشتند الان این تیم کجا بود؟ آیا تیمی داشتیم؟ آن روزها آقایان کجا بودند؟