قم نيوز : قم نیوز: مردم قم به عنوان پیشگامان انقلاب اسلامی بار دیگر با حضور حماسی در راهپیمایی 22 بهمن نقش موثر خود در پیش برد اهداف متعال انقلاب را ایفا کردند.
به گزارش قم نیوز، ۲۲ بهمن ماه هر سال و در هر شهر ویژگیهای خاص خودش را دارد. مختصات شهر، جمعیت شهر و حتی تاریخچه شهر از جمله فاکتورهایی است که جشن پیروزی انقلاب را در هر شهر متفاوت از شهر دیگر میکند هرچند اصل موضوع یکی است اما همین جزئیات هستند که تفاوت ایجاد میکنند.
شهر قم با تاریخچه روشنی که در شکلگیری انقلاب دارد و با حضور علما برجسته و چهره جوان مردم خود امسال هم مانند سالهای گذشته نقش خود را به خوبی ایفا کرد و جوانان و مردم قم به خوبی رسالت خود را انجام دادند.
نسل جوان این زمانه با همه تفاوتهایش با جوانان دهه پنجاه هنوز هم اهمیت و حساسیت زمان را میشناسد و خوب میداند چطور باید در شرایط مختلف واکنش مناسب نشان دهد.
ساعت هشت صبح است و آرامآرام پیر و جوان خود را به میدان شهید مطهری قم میرسانند. بهرسم هرساله راهپیمایی بهطور رسمی ساعت ده صبح از میدان شهید مطهری آغاز میشود و مسیرهای ده گانه راهپیمایی خود را به این میدان رساندهاند و راهپیمایی تا پل آهنچی و سپس حرم مطهر حضرت معصومه (س) ادامه میابد.
خیابانهای آذین بندی شده به پرچمهای سه رنگ ایران هیجان جشن بزرگ انقلاب را بیشتر میکند و مردمی که یکی پس از دیگری به جمعیت اضافه میشوند نوید حرکت عظیمی را میدهند که برای چندمین بار همه مستکبرین و ایادی آنها در جهان را سر جای خود خواهند نشاند.
هنوز راهپیمایی بهطور رسمی آغاز نشده که میدان شهید مطهری مملو از جمعیت است. فرزندان کوچک در آغوش پدران و مادرانشان درس انقلاب را میآموزند و جوانان با علم و درک خود از شرایط کنونی گرد هم آمدهاند.
مراسم راهپیمایی با اجرای سرودی از نوجوانان استان قم آغاز میشود و پرچمهای ایران عزیز در دست مردم شریف قم برافراشته میشود.
در مسیر حرکت چهرههای آشنای زیادی دیده میشود که همین موضوع نشاندهنده شرکت همه آحاد مردم و مسئولان است. چهرههایی خندان و شادمان که خوب میدانند حرکتشان تا چه میزان مؤثر است.
بیش از هر قشری دیدن نوجوانان دختر و پسر که شاید حدود ۱۳ تا ۱۴ سال سن دارند توجه مرا به خود جلب میکند. شور و هیجانشان هم در نوع خودش دیدنی است. از شوخیهایشان با یکدیگر گرفته تا فریادشان بر سر آمریکا که گویا از عمق جان برمیخیزد.
دیدن مادری با فرزند شیرخوار و کوچک در راهپیمایی مرا وادار میکند از او علت را جویا شوم و بگویم بهتر نبود امروز را در خانه میماندید و بیرون نمیآمدید و یا فرزندتان را با خود نمیآوردید؟ و او طوری به من متعجبانه نگاه میکند که متوجه میشوم نباید چنین سؤالی میپرسیدم و میگوید: من فرزندم را برای راه انقلاب تربیت میکنم. باید باشد، بداند و بیاموزد راه انقلاب را. سختی یک روز من ذرهای از خودگذشتگی کسانی که جان خود را درراه این انقلاب دادهاند جبران نمیکند.
یکساعتی از شروع راهپیمایی گذشته اما ازدحام جمعیت مسیر دهدقیقهای حرم تا میدان مطهری را طولانیتر جلوه میدهد. هنوز به میانه راه هم نرسیدهایم که باران شروع به باریدن میکند و شکرگزاری آسمان از مردم هم جلوه گری میکند.
صدای بلندگو در میان جمعیت میپیچد و مردم یکصدا شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر منافق سر میدهند. نکته جالبتوجه راهپیمایی امسال نسبت به سال قبل شعارهایی است که در بین مردم فریاد زده میشود و نظم و ترتیب بهتری از گذشته دارد.
اما شیرینی راهپیمایی هرساله قم که اکثر مردم مبدع آن را نمیشناسند اما ارتباط قلبی نزدیکی با وی دارند شخصی است که صدایش از بلندگوها به گوش میرسد و با جملات ادامه دار خود بارها و بارها شعار مرگ بر آمریکا را بر زبان مردم جاری میکند.
لهجه شیرین قمیاش از پشت بلندگو شنیده میشود و بازهم راهپیمایی را اختصاصی میکند و مردم قم درحالیکه لبخندی ناشی از نوستالژی سالهای گذشته را بر لب دارند بلند میگویند مرگ بر آمریکا!
شنیدن شعارها از زبان مردم حس غرور را در دلم زنده میکند. حرفهایی که مدتی است از زبان کمتر سیاستمدار انقلابی شنیدهام که اینگونه محکم از بیاثر بودن تحریمها و مقاومت مردم سخن بگویند این بار از زبان مردم انقلابی شهرم شنیده میشود و زنده بودن مقاومت را گوش زد میکند.
پس از توقف طولانیمدت مردم در مسیر راهپیمایی برای باز شدن راه عبور جمعیت برای شنیدن سخنان آیتالله سعیدی تولیت حرم مطهر حضرت معصومه (س) و اقامه نماز ظهر و عصر به سمت حرم حرکت میکنند و شکرانه پیروزی دیگری را در حرم کریمه اهلبیت (س) بهجای میآورند.
درراه برگشت زنی سالخورده را میبینم که با عصایش بهسختی در حال راه رفتن است. کنارش که میرسم گویی حرفهای زیادی در دل دارد که برایم بگوید. شروع میکند به حرف زدن. میگوید آمدم که دشمن پیش خودش خیال نکند هر کاری دلش بخواهد میتواند انجام دهد.
میگوید صبح که از خانه آمدم بین راه افتادم و زمین خوردم. میگوید نمیتوانسته از جایش بلند شود. چادر خاکیاش هم حکایت از همین موضوع دارد. میگوید جوانی دستم را گرفت و عصایم را برایم آورد و من هم سپردمش به قاسم ابن الحسن (ع). برایش دعا میکند و میگوید من از سادات هستم. جدم حسین (ع) را کوفیان تنها گذاشتند اما من رهبرم را تنها نمیگذارم.
وی این گونه مردم شهر من بار دیگر با بصیرت خود دهان یاوه گویان را میبندند و نشان میدهند هیچ تحریمی نمیتواند عزت مردم شریف من را از بین ببرد.