قم نيوز : قم نیوز: یکی از موضوعات مورد توجه شاعران آیینی دیار حضرت کریمه اهل بیت (س)، آغاز ماه رجب المرجب و سالروز عید طلوع تابناک هفتمین معصوم و پنجمین امام (ع) است.
به گزارش قم نیوز: شب و روز نخست ماه رجب، یکی از مهمترین شب و روزهای معنوی سال است.
رجب المرجّب، آغاز سه گانه پروردگار برای مناجات اختصاصی و راز و نیاز بندگان با اوست؛ سه گانهای که با رجب، یعنی نهری که در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است آغاز میشود و به رمضان یعنی ذوب شدن گناهان و تولد دوباره معبود میانجامد.
و اما آغاز ماه رجب در شعر شاعران آئینی و از جمله شاعران قم هم حال و هوای خاصی دارد:
مه رجب، مه تسبیح، ماه صدق و صفاست
مه نماز، مه روزه، ماه ذکر و دعاست
مه عبادت پروردگار حیّ ودود
مه محمد و ماه علی، مه زهراست
نسیم صبحگهش خوب تر ز بوی بهشت
فضای شامگهش بهتر از نسیم صباست.
امسال اما نخستین روز این ماه نورانی با لیله الرغائب یا شب آرزوها هم همزمان شده است:
از درد زمانهی فلج میخوانم
از ساحت آخرین حُجَج میخوانم
در خلوت "لیله الرغائب" آری
"عَجِّل لِولیّک الفرج" میخوانم.
شب و روز نخست ماه رجب همچنین با میلاد مبارک پنجمین ستاره آسمان امامت و ولایت هم قرین است؛ مناسبتی که مورد توجه برخی از شاعران آیینی قم قرار گرفته است.
حجت الاسلام و المسلمین جواد محدثی یکی از همین ادیبان شهر علم و اجتهاد است که درباره این مناسبت فرخنده و با عنوان "خورشید پنجم" چنین سروده است:
گرامی وارثِ محمودِ احمد
امام باقری؛ نام ات محمّد
فروزان اختری برتر ز انجم
تو فخر عترتی؛ خورشید پنجم
امامی، حجّتی، دریای علمی
کرامت گستری؛ زیبای حلمی
امام و حجّت اهل یقینی
فروغ آسمان، مهر زمینی
گشادی بال دانش بر سر ما
گشودی راه دین در باور ما
از آن موجی که از علم تو برخاست
شریعت زنده و اسلام برجاست
ز دریای تو خیزد موج دانش
درخشد نام تو بر اوج دانش
چشد هر کس نم از دریای عِلمت
سر ایمان نهد بر پای علمت
کدامین حوزه بی ابر تو بارد؟
فقاهت هرچه دارد؛ از تو دارد
فضیلت، جرعه نوش و مست جامت
حقیقت، سرخوشِ صهبای نامت.
و اما شاعر دیگری هم که نخستین روز ماه رجب را در چندین شعر پاس داشته است، شاعر پیشکسوت آئینی قم، یعنی "میثم" است که در یکی از این اشعار، آغاز ماه رجب و عید ولادت امام اباجعفر (ع) را اینچنین به تصویر میکشد:
ماه رجب سلام! که ماه محمّدی
یادآورِ شکوه گلستان احمدی
آیینه دارِ نور خداوند سرمدی
از شرقِ رحمتِ ازلی باز سر زدی
ماه تو نور بر دل اهل نظر دهد
میلاد چار حجت حق را خبر دهد
آغاز ماه تو که به نام پیمبر است
میلاد پنجمین ولی اللهِ اکبر است
کز چار بحرِ نور، فروزنده گوهر است
نجلِ دو فاطمه، خَلفِ پاک حیدر است
بعد از علی، محمّد اوّل وجود اوست
ذکر ملک همه صلوات و درود اوست
این باقرالعلومِ خداوندِ سرمد است
این آفتاب حُسن خدا، وجه احمد است
مولای من محمّدِ آل محمّد است
گیتی ز مَقدَمَش همه خُلدِ مَخَلَّد است
بـر خلـق سایه کَرَمَش مستدام باد
از شخص احمدش صلوات و سلام باد
جدّش بُوَد حسین و حسن جد دیگرش
سجاد باب و بنت حسن نیز مادرش
دانشوران دهر، همهاند بنده دَرَش
جاری ز لعل لب همه جا دُرّ و گوهرش
بگذاشت پا به عالم هستی، سرم فداش
تنها نه جان و سر، پدر و مادرم فداش
در قدر و در مقام، حسین است این پسر
سر تـا قدم تمام، حسین است این پسر
در علم و در قیام، حسین است این پسر
آیینه امام حسین است ایـن پسر.
نکته دیگر مورد توجه شاعر در این شعر، تأسیس مکتب و حوزه درسی علوم شیعه در زمان آن امام هُمام است؛ امری که البته سبب نشد تا آن حضرت از کار و فعالیت عملی هم باز بمانند:
بستان حکمت ازلی در ضمیر اوست
دانش به هر کجا که نهد پا، سفیر اوست
گاهی به عرش زمزم حکمتش به گوش
گاهی به باغ، بیل کشاورزیاش به دوش
گه بـا کلام داده بـه اهل کمال، نوش
اهل کلام یکسره در محضرش خموش
دریا ز چشمه دهنش موج میزند
آیات وحی در سخنش موج میزند
ای اصل دین ولای تو یا باقرالعلوم
وی ذکر حق ثنای تو یا باقرالعلوم
وی عرش، خاک پای تو یا باقرالعلوم
جان جهان فدای تو یا باقرالعلوم
مهر تو جان جان صلات و صیام من
پیوسته وقف تو، صلوات و سلام من
ای شیعه را به مهر شما اقتدارها
ماه رجب گرفته ز تو اعتبارها
خورشید بر درت یکی از جان نثارها
گردند دور کوی تو لیل و نهارها
هر لحظه در بقیع تو صد کاروان دل است
هرجا رَوَم مزار تو ام، شمع محفل است
من کیستم که خاک سرای شما شَوَم؟
لب وا کنم، قصیده سرای شما شوم
یا مفتخر بـه مدح و ثنای شما شوم
باشد که تا گدای گدای شما شوم
لال است در ثنای تو مولا زبان من
تو وصف خود بگوی ولی با زبان من
وقتی عدو به حضرت تو گفت ناسزا
بـا حُسن خلق و با گل لبخند از ابتدا
کردی به پاسخ از دل و از جان بر او دعا
این است قدر و منزلت و عزت شما
تنها نه اینکه نام تو از من ربوده دل
خُلق محمّدی اَت ز دشمن ربوده دل.
او در ابیات پایانی این شعر، یادی هم از شاگردان مکتب و حوزه درس امام باقر و از جمله هُشام بن حَکَم میکند و میآورد:
ای بر تو از خدا و رسولش سلامها
اهل کلام را ز کلامت کلامها
بیچاره و ذلیل مقام ات، "هشام"ها
در پنجه تو از همه دلها، زمامها
توحید زنده از نفس صبح و شام تو
اسلام فخر کرده به نطق "هشام" تو
تو خَلق را مطاعی و خلقت مطیع تو
برتر ز اوج وهم، مقام رفیع تو
پیران عقل یکسره طفلِ رضیع تو
فردوس گشته خاک نشینِ بقیع تـو
"میثم" اگر قصیده سرای شما شده
مشمول بذل و لطف و عطای شما شده.
و پایان بخش این گفتار هم بخشی از شعر دیگر اوست در پاسداشت این عید خجسته و مسعود: