قم نيوز : قم نیوز: سید محمدحسین موسوی سراجی همیشه آرزو داشت تا مانند مادرش حضرت زهرا (س) و با جراحت پهلو به شهادت برسد که سرانجام نیز چنین شد.
به گزارش قم نیوز همسرش، سیده زهرا حسینی نیا تعریف میکند که دو روز قبل از شهادت شهید سید محمدحسین موسوی سراجی، در خواب دیده است که به او زنگ میزنند و میگویند:
آقای سراجی به آنچه دوست داشت، رسید؛ شهادتش مبارک باشد.
جالب این است که پس از شهادت سید محمدحسین هم، همرزمانش، این خواب را به نقل از او و برای بازماندگانش تعریف کردند:
"میگفت در خواب دیده بوده که پیراهنهای شهادت را بین رزمندگان توزیع میکنند؛ همه پیراهنها برداشته و پوشیده میشود و تنها یک پیراهن باقی میماند که پهلوی آن، پاره بوده است و همان پیراهن هم، نصیب او میشود."
او سرانجام چند روز پس از این رؤیاهای صادق، در عملیات آزادسازی شهرکهای نبل و الزهراء سوریه، از ناحیه پهلو مجروح میشود و ساعاتی بعد بر اثر شدت جراحت، به دیدار معبود میشتابد.
و این روزها به تاریخ هجری قمری، سالروز تولد این شهید مدافع حرم است.
سید محمدحسین اهل استان بوشهر و بندر گناوه بود که پس از گذران چند سال از زندگی، به همراه خانواده به قم آمد و در این شهر ساکن شد.
پدرش از جانبازان و آزادگان دوران دفاع مقدس بود که پس از چند سال تحمل صدمات ناشی از جراحت، به لقاءالله پیوست.
سید محمدحسین از نوجوانی به رزم علاقه مند بود و از این رو، در کلاسهای رشته رزمی کاراته شرکت میکرد که سبب شد تا به عنوان یکی از کاراته کاران ورزیده استان شناخته شود؛ ورزشکاری که تا گرفتن کمربند مشکی، این رشته ورزشی را ادامه داد.
جوّ مذهبی خانواده سراجی سبب شد تا او در آن دوران، به عنوان یکی از بچههای اهل مسجد هم شناخته شود، نوجوانی که البته سوابقی نیز در فعالیت در بسیج و به شکل فعال داشت.
علاقه به رزم در این نوجوان تداوم یافت تا اینکه وی موفق شد تا در جوانی، لباس مقدس سپاه را بر تن کند. اینچنین بود که او به لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) قم پیوست و پس از چندی، به عنوان یکی از نیروهای خط شکن گردان امام حسین (ع) شناخته شد.
وی پس از مدتی با خانواده یکی از هم محله ایهایش وصلت کرد.
همسرش نقل میکند که او از همان روزهای نخست زندگی مشترک، عاشق شهادت بود و این را به زبان میآورد:
"بسیار از شهادت و رفتن صحبت میکرد؛ میگفت من خیلی زود میروم؛ خیلی در این دنیا نمیمانم؛ دائم از شهادت صحبت میکرد و میگفت دعا کن شهید بشوم.
من هم میخندیدم و میگفتم شُکرِ خدا ما در جنگ نیستیم؛ آخر چطور میخواهی شهید شوی؟! میگفت تو دعا کن؛ من شهید میشوم."
و اما بحث دفاع از حرم اهل بیت (ع) که پیش آمد، وی نیز از داوطلبانی بود که عشق دفاع از حرم را در سر میپروراند و بارها متقاضی رفتن به سوریه و عراق شد.
این توفیق سرانجام دو سال پیش برای او محقق شد و وی پس از حدود 45 روز حضور در منطقه و در جریان عملیات آزادسازی شهرکهای نبل و الزهراء در کشور سوریه، لباس شهادت پوشید و جاودانه شد.
این در حالی بود که وی دوست داشت تا مانند مادرش حضرت فاطمه زهراء (س) پس از جراحت از ناحیه پهلو به شهادت برسد که سرانجام هم، اینگونه شد.
روز قبل از شهادت بود که سید محمدحسین، آخرین تماس را با همسرش برقرار کرد و وقتی از زبان او شنید که "دیگر طاقت ندارم؛ زودتر برگرد"؛ گفت:
"باید صبر و تحمل را از خدا و حضرت زینب (س) بخواهی؛ چراکه شاید دیگر اصلا نیایم."
از شهید سید محمدحسین موسوی سراجی، دو یادگار به نامهای امیرعلی و امیرمحمد بر جا مانده است که اولی، هشت و دومی چهار ساله است.
این شهید مدافع حرم در حالی به ملکوت پیوست که تنها 35 بهار از زندگی را پشت سر گذاشته بود.
و اما درباره سیره و ویژگیهای اخلاقی این شهید والامقام، سخنان متعددی از خانواده و همرزمان شهید نقل شده است که شاید مهمترین آنها، کم حرف بودن اوست.
یکی از همرزمانش نقل میکند که وقتی از وی درباره کم حرف بودنش پرسیدم؛ اینگونه پاسخ داد:
"اگر میخواهی خدا به تو نگاه کند؛ باید کم صحبت کنی."
در عین حال تلاش برای اقامه نماز اول وقت، دائم الوضو بودن و همچنین مداومت بر خواندن نماز شب، از دیگر ویژگیهای رفتاری این شهید عالیقدر بوده است.
وی همچنین تلاش داشت تا هر روز، زیارت عاشورا را بخواند و البته خواندن روزانه آن را به دیگران هم توصیه کند.
پیکر این شهید والامقام مدافع حرم، در گلزار شهدای حضرت علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شده است.