قم نيوز : رهبری معظم انقلاب در دیدار با دست اندرکاران همایش بزرگداشت آیت الله مشکینی فرمودند: آقاى مشکینى رحمت اللّه علیه در زمان حیاتشان - من این را اعتقاد داشتم؛ الان هم بر همان اعتقاد هستم - یک آدم بى بدیل بود.
به گزارش قم نیوز روزهای میانی ماه رجب سال 1428 هجری قمری، یادآور ارتحال یکی از خدمتگزاران صدیق نظام مقدس جمهوری اسلامی است؛ آنجا که خبری ناگوار در ایران اسلامی پیچید: "آیت الله شیخ علی مشکینی به ملکوت اعلی پیوست."
مرور سوابق و مسؤولیتهای این عالم متقی و اخلاق مدار، نشان از تلاش خستگی ناپذیر در عُمر پر برکتش داشت:
عضویت در خبرگان تدوین قانون اساسی
مسؤول گزینش و اعزام قضات با حُکم حضرت امام
امامت جمعه تبریز با حُکم حضرت روح الله
امامت جمعه قم با حُکم حضرت امام و حضرت آقا
عضویت در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
ریاست شورای بازنگری قانون اساسی
و البته شاید مهم ترین و حساس ترین مسؤولیتش، ریاست مجلس خبرگان رهبری در دورههای اول، دوم و سوم بود.
بدون تردید وی از شخصیتهایی است که ابعاد مختلف زندگی اش همواره درس آموز و عبرت افزاست.
شاید مناسب باشد تا در ابتدای این نوشتار، بخشی از بیانات گهربار رهبری معظم انقلاب در دیدار با دست اندرکاران همایش بزرگداشت آن عالم ربانی مرور شود؛ آنجا که فرمودند:
"آقاى مشکینى رحمت اللّه علیه در زمان حیاتشان - من این را اعتقاد داشتم؛ الان هم بر همان اعتقاد هستم - یک آدم بى بدیل بود؛ یعنى ما حقّاً و انصافاً، هیچکس دیگر را با این جامعیّت در خصوصیّات مختلف، در بین بزرگان روحانى مان نداریم؛ انصافاً یک مرد بى بدیل و بى نظیرى بود.
خب سالهاى متمادى هم ایشان حضور داشته در صحنه، از سال 41 ایشان وارد صحنه مبارزات بودند و من این جمله را مکرّر نقل کردهام از مرحوم آقاى حائرى رضوان اللّه علیه؛ خود آقاى حائرى براى من نقل کردند که همان سالها، یک صحبتى با مرحوم آقاى گلپایگانى میکردند؛ مرحوم آقاى گلپایگانى فرموده بودند که من چهل سال به گردن این حوزه حق دارم - که خب، حق هم همین است - ایشان میگفتند من گفتم خب حاج میرزا على مشکینى هم بیست سال به گردن این حوزه حق دارد. این مال سال 42 است، یعنى اهمّیّت شخصیّت آقاى مشکینى را آدم اینجورى میتواند بفهمد که کسى مثل مرحوم حاج آقا مرتضی حائرى، با آن رتبه و مقام علمى و مخصوصاً با آن آبرویى که ایشان در حوزه داشت، مرحوم آقاى حاج آقا مرتضى، در حوزه خیلى آبرومند و باحیثیت بود؛ خیلى وزنه بود در حوزه، از همه جهت؛ درباره آقاى مشکینى یک چنین تعبیرى میکردند ... ."
و شاید ویژگی مهم دیگر آیت الله مشکینی را بتوان در شخصیت منحصر به فرد اخلاقی معظم له جستجو کرد، شخصیتی که حجت الاسلام محسن قرائتی به عنوان یکی از شاگردان او، آن را اینچنین به تصویر کشیده است:
"سلام و درود بر بزرگان و استادان اخلاق؛ آیت الله مشکینی کسی بود که با توجه به جایگاه رفیع علمی و فقهی و هموزن بودنش با مراجع آن زمان، رساله هم نوشت، اما اجازه نداد آن را منتشر کنند و میفرمود دیگران هستند چاپ نکنید.
البته حضرت امام هم اینچنین بود و رساله امام، توسط خود ایشان منتشر نشد؛ بلکه یکی از علمای تهران، رساله امام را با هزینه شخصی منتشر کرد.
اینها مقامات بلندی است که اینگونه افراد دارند؛ استادانی که با وجود و حضور استادان دیگر، در تقویت آنان میکوشند و نمی خواهند که فقط خود را معرفی کنند ... ."
و این نیز، نقل دیگری درباره ویژگی بارز اخلاقی آن مرد خداست:
"مرحوم آیت الله مشکینی مجموعه ای از فضایل را دارا بود، البته از نظر مراتب علمی ایشان در حد یک مجتهد برتر عادل بودند و حوزه علمیه و فضلا به ایشان ارادت و علاقه داشتند؛ در درسها و کلاسهایشان شرکت میکردند، از بیاناتشان بهره میبردند؛ ولی آنچه که برای من مافوق مراتب علمی است مسائل تزکیه نفس و مسائل اخلاقی است.
در اینجاست که کمبود زیاد داریم؛ عالم و فاضل و مجتهد و مرجع زیاد داریم اما آن کسانی که دارای این مضمونهای اخلاقی باشند به نسبت کمتر است.
ایشان بسیار متواضع بود، یعنی اصلاً شائبه تکبر در ایشان وجود نداشت. خیلی عادی مانند یک طلبه ساده رفت و آمد میکردند. از مصادیق این آیه سوره مبارکه فرقان بودند که "وَ عِبادُ الرّحمانِ الّذین یَمشون على الأرض هَونًا؛ بندگان خدای رحمان کسانی هستند که با آرامش و تواضع بر روی زمین حرکت میکنند."
ایشان هم هنگامی که در خیابان رفت و آمد میکرد، همانند یک طلبه عادی و ساده بود و بیش از این نبود.
در نشست و برخاستها برای خودش جایگاهی قائل نبود و هرجا که جا بود مینشستند، تواضع میکردند.
در برخورد با اشخاص رعایت احترام اشخاص را میکردند. نسبت به آنها فروتنی داشتند. خوش اخلاق بودند و واقعاً از کسانی بودند که همنشینی با ایشان لذت داشت.
صحبتهایی که میکردند همیشه قرین با اخلاق و تبسم و لبخند بود. در عین اینکه فردی متقی و عابد بود، خوش برخورد هم بود. یعنی از آدمهای خشک مقدس نبود که عبوس و چهره گرفته باشد.
ایشان هم حالت تقوا و بندگی و عبودیت داشت هم اخلاق خوش و تبسم و خوش برخوردی.
این هم یکی از ویژگیهای ایشان بود. خوش قلم هم بود. قلم زیبا و روانی داشت ... ."
و اما آیت الله ری شهری به عنوان داماد آیت الله مشکینی هم از افرادی است که خاطرات بسیاری از وی دارد.
او درباره ایام ازدواج خود میگوید: "نکته جالب و آموزنده اینکه آقای مشکینی تعیین مقدار مهریه را به عهده من گذاشت؛ من فکر کردم مبلغی بنویسم که قدرت پرداخت آن را داشته باشم. از این رو مهریه را مبلغ پنج هزار تومان نوشتم. ایشان که در اثر خطای دید، پنج هزار تومان را 500 تومان خوانده بود، به ما پیغام داد:
من حرفی ندارم که مهریه او 500 تومان باشد؛ ولی چون مهریه خواهر بزرگ او هزار تومان است؛ همین مبلغ را برای مهریه او بپذیر. من تعهد میکنم که کاری کنم که شما بیش از 500 تومان بدهکار نشوید.
اینگونه برخورد آن هم از شخصیتی مانند آیت الله مشکینی، حقیقتا برای من ارزنده و آموزنده بود ... ."
پایان بخش این نوشتار، درسی آموزنده و اخلاقی از بیانات ماندگار آن عالم ربانی خطاب به همگان و بهویژه طلاب و مبلّغان عزیز است:
"در روایت آمده؛
اُذکُر اللّهَ عِندَ هَمِّک إذا هَمَمتَ و عِندَ لِسانِک إذا حَکَمتَ وَ عِندَ یَدِکَ إذا قَسَمتَ؛ بحار الأنوار جلد 24 صفحه 173.
زمانى که تصمیم مى گیرید به تبلیغ بروید و خدا و دین خدا را براى مردم معرفى کنید؛ در قصدتان اخلاص باشد؛ همه چیز را کنار بگذارید؛ جز او.
در تاریخ آمده نادرشاه پس از حمله به منطقه اى و فتح آن، جواهرات گوناگونى را به غنیمت گرفته بود. در بین راه یکى از صندوقها افتاد و جواهراتش پراکنده شد. نادرشاه گفت هرکس هر چه برداشت، مال خودش است. در این لحظه که هر کس به طریقى مشغول به دست آوردن جواهرات بود؛ یکى آمد و نادرشاه را محکم در آغوش گرفت. او در برابر اعتراض شاه و دیگران جواب داد:
همه سراغ جواهرات رفتند، ولى من پُر قیمت تر از تو پیدا نکردم.
این تاریخ است؛ ولى براى امثال ما درس است.
در دعایی میخوانیم که خدایا، مرا از کسانى قرار بده که هر چه را مانع رسیدن آنها به تو بوده، براى آنها قطع کرده اى.
شما نیز همه چیز را ترک کنید و او را بگیرید.
بااخلاص به درس و تبلیغ بروید و این اولین قدمى است که إن شاء اللّه باید بردارید.
یادم است که استاد شهید مطهرى در اوایل طلبگى براى تبلیغ به شهرى رفته بودند، روز قبل از عید فطر، اهالى محل متوجه شدند که ایشان اتومبیلی اجاره کرده و از آنجا رفتهاند.
فکرش این بود که آنچه را مىخواستم بگویم، به سمع مردم رساندم و دیگر چیزى باقى نمانده؛ مگر انتظار فُلوس (یعنی انتظار پول و دستمزد). البته دریافت آن با اخلاص منافاتى ندارد ولى ایشان چنین مصلحت دیدند و تشخیص دادند که بدون گرفتن پول، آنجا را ترک کنند.
بالاخره انسان باید توجهاتى به خدا داشته باشد تا مطالب اثر کند. پروردگارا، توفیق تبلیغى را که رضایت تو در آن باشد به ما عنایت بفرما ... ."