قم نيوز : سخنان حضرت امام خمینی(ره) محدود به جغرافیای خاص یا انسانهای معاصر ایشان نبوده و میتواند برای همه نسلها آورده مهمی داشته باشد.
قم نیوز - عبدالوهاب فراتی*: سئوال مهمی که امروز نسل جدید مطرح میکند این است که آیا اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) برای نسلهای بعدی هم پیام دارد یا فقط به معاصران یا افرادی که همراه ایشان انقلاب کردند پیام دارد؟ این پرسش درست است و نسبت به متفکران و سیاسیون بزرگ دنیا هم مطرح میشود.
این سئوال درباره اندیشه مارکس هم مطرح میشود که آیا او سخنی برای همه نسلهای بشری داشت یا اندیشه او فقط به درد جنبشهای کمونیستی دوره خودش میخورد. خیلیها معتقدند مارکس سخنی همیشگی برای نسلها دارد.
به عنوان مثال بحث آزادی در اندیشه مارکس فقط محدود به نسل همراه یا معاصر خودش نبود. او معتقد بود که انسان در دنیای مدرن تبدیل به شی میشود و این شی او را در ابزار مدرن از خود بیگانه میکند و به بردگی تبدیل میکند و هویتش را میگیرد.
بنابراین انسان برای نجات از این شی شدگی باید مبارزه کند تا به رهایی برسد. این پیام، سخن ابدی به انسان است که اختصاص به قرن بیستم ندارد و برای انسانی که ابتدای قرن بیست و یکم است موضوعیت دارد.
اگر از این زاویه، اندیشه امام خمینی(ره) را دنبال کنیم میتوانیم این گونه مطرح کنیم که فارغ از این که مدل حکومتی امام خمینی(ره) چه بود و ایشان بر حکومت دینی تأکید میکردند، در اندیشه ایشان گذارههای مهمی بود که میتواند برای همه نسلها آورده داشته باشد.
وقتی با این پرسش مواجه میشویم احساس میکنیم که دو عنصر در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) وجود داشت که میتواند برای همه نسلها سخنی تازه داشته باشد و محصور در معاصران نباشد. اولین عنصر در اندیشه امام بحث رهایی و آزادی است. عنصر دوم، مذهب یا در عبارت کلانتر معنویت است.
امام خمینی(ره) چون از حوزه عرفان وارد سیاست شدند میبایست راهی برای پیوند عرفان، سیاست و اخلاق باز میکردند. در عرفان یا اخلاق اسلامی به سالک آموزش داده میشود که چگونه خود را از نیروهای شر رهایی ببخشد و نگذارد نیروهای شر بر نیروهای خوب درونی غلبه پیدا کند.
امام خمینی(ره) تحت تأثیر تعلیم استادش مرحوم آیتالله شاه آبادی به این رسیده بود که ممکن است انسان در جدال نفسانی مغلوب نیروهای شر نشود اما وقتی وارد اجتماع میشود اگر در ذیل دولت استبدادی یا استکباری بسر ببرد انگار تحت نیروهای شر قرار گرفته و رهاییاش به بند کشیده شده است. انسانی که در دولت هیتلر یا رضاخان زندگی میکند انگار به نیروهای شر باز گشته است، چون آدم دیکتاتور و قلدرمآب از نظر امام خمینی(ره) مغلوب نیروهای شر شده و برای تمایلات فردی خود جامعه را منکوب میکند.
وقتی انسان در دولت استبدادی زندگی میکند به ذیل خواستههای شرورانه حاکمی که حکومت میکند بر میگردد. سلوک اخلاقی فرد سالک تمام نمیشود مگر این که نیروهای شر اجتماعی را از سر خود بردارد و به مبارزه ادامه دهد. این تفکر ما را با پدیده مهمی به نام رهایی مواجه میکند. رهایی از درون انسان شروع میشود و تا انسان نیروهای شر را بر ندارد نمیتواند به سلوک برسد.
امام خمینی(ره) معتقد بودند که انسان به صرف رهاشدن معلوم نیست به مقصد برسد و باید در کنار منبع وحیانی به نام مذهب یا دین قرار بگیرد تا بتواند مطمئن شود که مسیر سلوکی خودش و رهاییاش در بند تمایلات غیرمقدس قرار نگیرد. به همین دلیل این بحث میتواند انسان را کمک کند که رهاییاش را در مسیر دقیقتر و صحیحتر قرار دهد تا به ملکوت برسد.
برای کسی که از منظر امام خمینی(ره) به پدیده رهایی یا آزادی توجه میکند چیزی فراتر از اندیشه مارکس باید مسیر را طی کند. این نقطه مهمی است که معمولاً در تحلیل اندیشه امام خمینی(ره) کمتر دیده میشود.
بیشتر اندیشه سیاسی حضرت امام به گفتوگوهای فقهی و حدیثی و معنای متن که بحث رهایی و غایت وجودی انسانی است تقلیل پیدا میکند. اگر رهایی که غایت وجودی انسان است و در ادبیات اسلامی به کامل شدن نفس تعبیر میشود را از این منظر پیگیری کنیم مواجه میشویم که اندیشه سیاسی، عرفانی و اخلاقی امام خمینی(ره) محدود به جغرافیای خاص یا انسانهای معاصر ایشان نبوده و یک سخن ابدی است.
این بخش از سخن امام خمینی(ره) است که ایشان را نسبت به بسیاری از متفکران متمایز کرده است. مهم، متن سخنان ایشان است که یک سخن جدی است و میتواند برای همه نسلها آورده مهمی داشته باشد.