قم نيوز : گسترش انبوهسازی و استفاده از مصالح جدید باعث شده دیگر از مدل خانههای قدیمی خبری نباشد و سبک زندگی ایرانی – اسلامی در معماری این خانهها به فراموشی سپرده شود.
به گزارش قم نیوز قرنها قبل، آسمان در عمارتهایی که معماران ایرانی بنا میکردند حضوری همیشگی داشت. در کاشیهای لاجوردی محراب، هنگام رقص نور، در ضیافت شیشههای رنگی هشت دریها، در نیلگونی گنبدها، همه جا آسمان میزبانی بود که اجازه میداد تا ساکنان بر گستره آغوشش به پرواز در آیند.
اما قرنها بعد وقتی معماری این مرز و بوم را تغییر دادیم دریافتیم که با این کار، آسمان را از خانهمان بیرون کردیم. آنگاه بال پروازمان را شکسته دیدیم و بار دیگر به زمین تبعید شدیم.
ساختمانهایی که سنگ خود را به سینه میزنند
سر تا ته خیابان ساختمانهای سیاه، سفید، زرد و سرخ مثل صف نامنظمی از لشکری شکست خورده کنار هم با بیمیلی ایستادهاند، هرکدام سنگ خود را به سینه میزنند و همسایه کناریشان را خوش ندارند. انگار که از ناهنجاری استخوانی رنج میبرند دیوارهایشان مثل عضوی زائد تا جلوی پیادهرو کشیده شده است و پنجرههایشان با گستاخی خانه همسایه را میپایند. خانههایی که با نمای سیمانی در کنار نماهای پر زرق و برق سر خم کردهاند جلوی شهر یک علامت سؤال گذاشتهاند.
علامت سؤالی آنقدر بزرگ که کسی از عهده پاسخش برنمیآید. ولی بیننده تازه وارد را به این فکر میاندازد که چه بر سر ایرانی آرام گذشته که در آسمانها سیر میکرد آمده است؟ آن انسان ایرانی که بناهای خود را به شیوهای میساخت که به گفته استاد لطیف ابوالقاسمی:
«معماری ایرانی، در ابداع، طرح و اجرای بنا، حس یزدانی را بر حس زیبایی و نیکی مقدم دانسته و محیطی روحانی برای نزدیکی بحق تعالی فراهم ساخته ...»
آن انسان آرام چطور به این همه آشفتگی رسیده است؟
اگر این جمله درست باشد که معماری هر شهر مثل یک کتاب باز به بیننده میگوید که مردم آن شهر به چه میاندیشند و چطور میاندیشند؟ مطالعه تاریخ معماری ایران این نکته را روشن میکند که در دوره قاجار همزمان با نهضت مشروطیت، انسان ایرانی یک بار دیگر به زمین تبعید شد و همراه با تغییر ذهنیت و نگاه او به جهان، معماری این سرزمین هم تغییر کرد.
این انسان خواست طرحی نو در افکند و همگام با پیشرفتهای جهان پیش رود به همین خاطر نیازهای جدیدی پیدا کرد که بناهای جدیدی مثل ایستگاه راه آهن و بیمارستان و... میطلبید ولی از آنجا که ساخت این بناها از عهده دانش او خارج بود شرکتهای پیمانکاری اروپایی وارد ایران شدند. مستشاران فرانسوی و آلمانی در سالهای ۱۳۱۰ و ۱۳۱۶ هجری شمسی سبک شهرسازی شهرهایی چون همدان و تهران را منطبق با اصول مدرن و تفکر سرمایهداری تغییر دادند.
از طرفی همزمان با افزایش جمعیت و گسترش شهر نشینی طرحهای انبوهسازی مسکن اجرا شد و شهرکهایی چون شهرک اکباتان به شیوه مدرنیسم بینالملل توسط پیمانکاران آمریکایی ساخته شد و منطبق با آن مصالح ساختمانی جدیدی وارد ایران شد که به کار گیری آن در بناهای ایرانی سابقه نداشت.
به همین خاطر بسیاری از آن سبکها در فرهنگ و اقلیم ایرانی هضم نشد و نمیشود و مثل غذایی که به معدهای سازگار نباشد مدام او را آزار میدهد و ذهن انسان و چهره شهر را آشفته میکنند. این آشفتگی حال انسانی را توصیف میکند که تکلیفش را با خود و آیندهاش نمیداند و به همین خاطر سکونت گاهش را بدون وحدتی که در گذشته مثالزدنی بود هر روز به شکلی در میآورد.
این بینظمی در همه جا بیداد میکند در نما، در طراحی، اصول شهرسازی و... به طوری که بیننده را به این فکر میاندازد که آیا ذهن آشفته ایرانی، نظم معماری را برهم زده، یا معماریهای بینظم ذهن او را به هم ریخته است؟ پاسخ هر چه که باشد مهم این است که فضای آشفته معماری، این به هم ریختگی ذهن و روح را تداوم میبخشد.
نسلی که در دل این بینظمی زندگی میکند با ذهن و روانی پریشان سروکار دارد که در افکار، عقاید و تصمیم گیریهای او تأثیرگذار است. شاید به همین خاطر است که این انسان دائماً مضطرب است و مثل انسانی که عذاب وجدان امانش را بریده تاوان حرمت نگذاشتن به محیطش را پس میدهد.
عدم آشنایی کافی معماران از اصول و مفاهیم اصیل معماری ایرانی
یک کارشناس ارشد معماری، معمار و مدرس دانشگاه درباره علت این آشفتگی در گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: در حال حاضر معماری ما حیثیت تاریخی فرهنگی خود را کنار گذاشته و در حالی که چیزی را جایگزین آن ننموده در گردابی از گرایشهای جهانی و سبک و سلیقههای شخصی و رقابتهای بازاری گرفتار آمده است.
احمد پویامنش افزود: کم کاری نهادهای نظارتی و عدم وجود برنامه کاربردی و مدون از جمله مواردی هستند که در رواج و گسترش معماری غربی در ایران نقش عمدهای دارند
وی درباره این مسئله که چگونه معماری غربی به فرهنگ و اقلیم ایران تحمیل میشود و آن را وادار به تغییر میکند میگوید: وقتی که غرب به دنبال ارائه یک فرهنگ واحد و پیچیدن یک نسخه واحد سبک زندگی برای کل دنیاست معماری به عنوان یک رسانه فرهنگی میتواند به این موضوع دامن بزند یا از گسترش آن جلوگیری کند. وقتی که فضای مسکونی توسط کارفرما یا معمار لاکچری و فوق لوکس طراحی میشود در ادامه نوع دکوراسیون، نوع زیستن، لباس و غذا و ارتباطات ساکنین برنامه دهی میشود و همین مسائل باعث تغییرات سبک زندگی و فراموشی فرهنگ و هویتهای ارزشمند ایرانی اسلامی میشود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: پس معماری گرچه تأثیری دیر بازده در فرهنگ ایجاد میکند اما تأثیر آن بلندمدتتر از سایر رسانههای فرهنگی و هنرها خواهد بود و در نتیجه امروز ما شاهد ساختمانهایی هستیم که صرفاً به دنبال خودنمایی و حس تفاخر خواهند بود و فرهنگ و اقلیم جایگاهی در آنها ندارد
وی همچنین درباره اینکه آیا معماری سنتی ایرانی جوابگوی نیازها و سبک زندگی مردم امروز هست، میگوید: هویتهای معماری ایرانی قابل بازخوانی هستند. البته این به معنای تکرار و تقلید المانهای تاریخی نیست. قطعاً ما مثل قدیم فضای زیادی برای بنا و ساخت اندرونیها و بیرونیها و دیگر عناصر معماری نداریم اما با خلق فضای صمیمی و تقویت روابط ساکنین خانه و ایجاد حریم و امنیت مانند جدا کردن فضای عمومی و خصوصی در پلان همان معماری ایرانی را بازخوانی و به روز کردهایم یعنی ماهیتها با شرایط زمان و پیشرفت تکنولوژی تغییر میکنند اما هویتها و ارزشهای فرهنگی میبایست حفظ شوند.
پویامنش ادامه داد: به همین خاطر بازخوانی اصول و مفاهیم معماری ایرانی ضمن نوآوری، خلاقیت و استفاده از تکنولوژی روز و گسترش سطح آگاهی و شناخت جامعه از پیامدهای ناهنجار فرهنگی سبکهای غربی از طریق دانشگاهها و رسانه و سازمان نظام مهندسی و شهرداری و اصلاح ضوابط و محدودیتهای قانونی توسط نهادهای ذی ربط میتواند ما را در رسیدن به هویتی واحد کمک کنند.
ساختمانهای سنگی که با تکبر سر برافراشته با هزاران کرشمه خود که در سرها هوس کاخ نشینی برمیانگیزند انسان ایرانی را از خود بیخود کرده، از اندرونی بیرون کشیده و به جایی آورده که اگرچه دیوار دارد اما حریم ندارد. اگرچه سقف دارد اما آسایش ندارد. این انسان باغ بهشت را در محراب بناهایی که ویران کرده جا گذاشته است و به دنبال آن بهشت گمشده به برجهای عاج پناه برده تا بلکه با استفاده از بلندای آن دستش به آسمان برسد.
اما این دیوارهای بلند سنگی با پنجرههایی پهن که آسمان را از او میگیرند به درهای بازگشتش هزاران قفل زدهاند و در راهش هزاران سنگ انداختهاند. به طوری که او میاندیشد آیا میتواند از بین این خیابانها و ساختمانهای بی سر و سامان راه برگشت به خانه تاریخیاش را پیدا کند؟