قم نيوز : مهدی شریفی، نخستین شهید خبرنگار قم که رسم عاشقی انسان های ملکوتی در جبهه های جنگ تحمیلی را ثبت و به تصویر کشید و در نهایت سعادت را در جاودانه شدن در مسیر الهی پیدا کرد و به آسمان پرکشید.
به گزارش قم نیوز فاو میعادگاه عاشقانه اش بود و گلوگاه حلقه وصلش با معبود. با قلم از آزادی و آزادگی نوشت و با خونش آن را امضا کرد. تخریبچی بود؛ در شهر بر شبهه های عقیدتی معبر می زد و در جبهه بر موانع و سیم خاردارها. هنوز هم قد سلاح نشده بود که پدر سلاح قلم را به دستش داد،عجیب نبود که حنجر را به خنجر گلوله و ترکش داد، چرا که از پدر درس ابراهیم و اسماعیل را آموخته بود. آموخته بود که رسم عاشقی تردید نیست، عاشق که شدی، دادن سر چه باک.
شهید شریفی روایتگر مجاهدت های رزمندگان و جان برکفانی بود که به ندای رهبر و مقتدای خود لبیک گفته و بادست خالی به جنگ دشمن تا دندان مسلح رفته بودند و چه سعادتی که درنهایت مهدی نیز
به خیل شهدا پیوست و با قلم خونین خود نگاشت که راه آگاهی بخشی جامعه هیچگاه متوقف نمی شود ، اگرچه دشمن با تمام امکانات این راه را سد کند.
شهید محمد مهدی شریفی در 20 بهمن ماه سال 47 در شهر مقدس قم به دنیا آمد و تحت تربیت پدر بزرگوارش مرحوم حجت الاسلام والمسلمین رضا شریفی قرار گرفت. وی تحصیلات خود را در مقطع راهنمایی و متوسطه در مدرسه امام موسی صدر و دبیرستان امام صادق(ع) قم ادامه داد و سپس در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل شد.
علاقه خاص او به فعالیت خبری موجب شد که کار در حوزه خبر را در خبرگزاری جمهوری اسلامی مرکز قم در سالهای ابتدایی دهه 60 شروع کند و در این عرصه متعهدانه و خالصانه در راستای خدمت به مردم و انعکاس فداکاری های جوانان این مرز و بوم در جبهه های جنگ و حمایت های مردم در پشت جبهه همت و کوشش نماید.
رئیس اسبق خبرگزاری جمهوری اسلامی مرکز قم از تعهد و پشتکار مهدی می گوید که با سن کم اما روحی بزرگ تنها به اسلام ، انقلاب و مردم می اندیشید.
محمد حسن اسدالهی اظهار داشت: مهدی ازهمان ابتدا با تعهد و پشتکار خاصی وارد فعالیت خبری شد، انگار آمده بود که با قلمش ، تسلیم شدن مشکلات را مشاهده کند و چنین اعتقادی داشت که می شود با دست خالی هم کارهای بزرگ کرد.
یادم نمی رود سال 95 آخرین دیداری که با پدر شهید ، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین رضا شریفی، با گروهی از فعالان رسانه ای ومسئولان سپاه قم داشتیم، پدرش با وجود بیماری شدید، با دستانی لرزان و لبی خندان از ما به گرمی استقبال کرد، تازه ما متوجه شدیم که مهدی دست پرورده چه شخصیت والا و افتاده ای است. شخصیتی که خود نیز سالها درجبهه جنگ حضور داشت و خاطرات شیرینی را برای ما بازگو کرد.
وی دراین دیدار به زندگی مهدی اشاره کرد و اظهار داشته بود: او درکنار تحصیل به واسطه علاقه ای که به کار خبرنگاری داشت ، دراین بخش مشغول فعالیت شد.
همرزم شهید شریفی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: از مهرماه 1364 تا عملیات والفجر8 در اسفند همان سال توفیق همرزمی با شهید شریفی در یگان تخریب لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) داشتم. پس از آموزش های فشرده تخریب و خنثی سازی انواع مین ها، برای آموزش شنا ما را به استادیوم آزادی منتقل و یک ماه در آنجا آموزش شنا و غواصی می دیدم.
رسول خادم، افزود: شهید شریفی از هوش بالایی برخوردار بود به گونه ای که با وجود اینکه منطقه ای که قرار بود آنجا عملیات انجام دهیم محرمانه بود ولی از نوع آموزش هایی که به ما می دادند پیش از انجام عملیات به درستی مکان عملیات را حس زده بود.
وی ادامه داد: چون خبرنگار بود و در خانواده مذهبی بزرگ شده و پدرش روحانی بود، اطلاعات وسیعی نسبت به شبهه های اعتقادی و جریان های سیاسی گروهک های مختلف در کشور داشت و سطح اطلاعات او بسیار بالاتر از همسالان خود بود.
همرزم شهید شریفی که در لحظه شهادت در کنار شهید بوده است گفت: بچه های تخریبچی وظیفه داشتند که زودتر از رودخانه اروند رود عبور و با زدن معبر در میدان های مین و خنثی کردن سنگرهای دیده بانی مسیر را برای ورود سایر رزمندگان آماده کنند.
خادم ادامه داد: عملیات با موفقیت آغاز و نیروهای خودی با کمترین خسارت ها و تلفات وارد فاو شدند. پاتک سنگین عراق آغاز شد و برای اینکه جلوی پیشروی آنها را بگیریم موانعی در مسیر حرکت نیروهای بعثی ایجاد کنیم.
وی گفت: شهید خادم مرا با خود برای ایجاد موانع در مسیر حرکت دشمن برد، در حالی که بر روی بارانکار، سیم های خاردار و مین ها را دو نفری حمل می کردیم، یک گلوله منور منطقه را مانند روز روشن کرد. بلافاصله روی زمین خوابیدیم و وقتی تاریک شد و دوباره بلند شدیم خمپاره 60 در نزدیکی ما به زمین خورد. شهید شریفی از ناحیه گلو و من هم از ناحیه پا دچار ترکش شدیم.... بلند بلند فریاد می زدم مهدی شهید شد.
همرزم شهید شریفی ادامه داد: به هوش که آمدم در بیمارستان بقایی اهواز بودم، از آنجا برای معالجه به تبریز اعزام شدم و تا اینکه دوباره به قم برگردم حدود دو هفته ای طول کشید، در این مدت پیکر شهید در قم تشییع شده بود و توفیق وداع با او را نیافتم.
شهید شریفی درپی دلاورمردی های جوانان این مرز و بوم و در پاسخ به ندای پیر جماران حضرت امام خمینی(ره)، شوق حضور در جبهه های جنگ تحمیلی در وی صد چندان شد و در 28 آذرماه سال 64 در حالی که خود را آماده دفاع از اسلام و میهن می دید و از سوی دیگر قصد انعکاس و روایتگری از شیرمردی های جوانان این مرز و بوم را داشت به منطقه جنوب کشور اعزام شد.
وی درحضور کوتاه مدت خود در جبهه های جنگ، جانانه به مبارزه با عوامل استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی بعثی پرداخت و در نهایت در 23 اسفندماه سال 64 به علت اصابت ترکش به سر،در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید و به خیل شهیدان پیوست و جاودانه شد.
وی آخرین خبر خود را نیز در جبهه های جنگ تحمیلی با خون خود نوشت که پیرو ولایت و رهبری باشید، دستاوردهای انقلاب و نظام اسلامی را حفظ کنید و راه و اهداف شهیدان را ادامه دهید.
پیکر مطهر این شهید گرانقدر که در جبهه های جنگ تحمیلی هم به کار تبلیغ، هم کار خبر و هم دفاع از میهن فعالانه مشغول بود، همراه با خیل شهدای عملیات والفجر 8 بر دوش مردم شهیدپرور قم تشییع و در گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) قم به خاک سپرده شد.
در بخشی از وصیت نامه شهید شریفی آمده است: الهی ما با امام میثاق بسته ایم و به او وفاداریم، زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است. معبودا! پیمانمان را استوار باقی نگهدار. خدایا به حضرت محمد(ص) بگو که پیروانش حماسه آفریدند. به امام علی(ع) بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به امام حسین(ع) بگو خونش در رگ ها هم چنان می جوشد، بگو از آن خون ها سروها رویید، ظالمان سروها را بریدند، اما باز هم سروها روییدند.الهی ما را یکی از آن سروها قرار ده. معبودا! پروردگارا! توفیق خدمت و شهادت را نصیب ما بگردان. الهی! توفیق ده که راه سعادت بخش امام حسین(ع) را ادامه دهیم و زینب وار زندگی کنیم.
17 مرداد ماه سالگرد شهادت محمود صارمی مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف افغانستان به دست جاهلان، در تقویم رسمی ایران 'روز خبرنگار' نامگذاری شده است.