چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۵۹
کد مطلب : 68228
منبع : خبرگزاری حوزه نیوز
یادگاه شهیدان علم؛

خيلي ترس دارم پول صاحب الزمان را مصرف كرده باشم و حق را ادا نكرده باشم

قم نيوز : شهيد و تقدس به هم تلفيق مي شوند و «جاودان حيات» را بنا مي‌كنند، وقار شهيد به وقار و عظمت شهادت است.
خيلي ترس دارم پول صاحب الزمان را مصرف كرده باشم و حق را ادا نكرده باشم
خيلي ترس دارم پول صاحب الزمان را مصرف كرده باشم و حق را ادا نكرده باشم
به گزارش قم نیوز اشاره ؛‌سخن از شهيد و شهادت كلام موزوني است كه زبان قاصر را توان بيان و جامعه را توان فهم نيست. فريادي است كه فريادهاي ديگر را به بلندايش نتوان رساند و موجي است كه عليرغم امواج دريا هميشه جاويد و ثابت است خون گرم شهيد در موعد شهادت تسكين بخش دردهاي مظلومان و شفا بخش دل هاي دردمند است. خون كرم شهيد نشئت گرفته از خون سومين ولي خدا است كه رفتگان را به حضرت و ماندگان را به جهاد  و شهادت و آيندگان را به آزادي و عبوديت و ماندگان را به وا داشته است.

شهيد  و تقدس به هم تلفيق مي شوند و «جاودان حيات» را بنا مي‌كنند، وقار شهيد به وقار و عظمت شهادت است كه به فرموده نبي مکرم اسلام (ص):

«شهادت خوبان امتم را گلچين مي‌كند، شهادت سراغ سعادتمندان مي رود نه ربوبيان و محاربان و دنيا پرستان.

خدايا باغبان گلزار بهشت چه نيكو سيد عيسي ها و سيد مهدي‌ها و سيد حسن‌ها را برگزيده اين امت راگلچين مي كند.

اينان رهروان را مصطفاي تو هستند و برافرازنده پرچم گلگون پيامبر تو بفرموده رهبر بيدار دل انقلابمان، ما مرد جنگيم و از كشتن و كشته شدن نمي هراسيم! هراس ارزاني آناني است كه مرگ را پايان زندگي مي دانند و آغاز نيستي، ولي ما را از شهادت چه باك كه شهادت از براي ما سعادت است،

سعادت پيوستن به لقاء اولياء الله و سعادت زندگي نشاني در تاريخ ما و زندگي و راه ما است.

شهادت تبار نامه خونين قبیله تشييع است.

شهادت ميراثي است كه ائمه، سلام خداوند بر همگي آنان باد ، زيرا ما برگزيده‌اند و خود پيشاپيش ما درآن وادي ره سپرده اند و شهادت هديه است كه خداوند به محبانش مي‌دهد پس چرا از شهادت به هراس و از چشيدن شهد شيرينش بگريزيم و چون نامردمان دركنج  دنيوي خود پنهان كرديم.

شهادت بهائي است كه بخاطر ولايت اهل بيت آنگاه كه اقتضاء مي‌كند بايد پرداخت.

و چقدر از اين پاك باختگان ولايت اهل بيت را بردارها آويختند، پوست كندند وسربريدند و اجسادشان را سوازنيدند و سياهچال ها و زندان هاي مخوف را از خون پاك آنها رنگين ساختند.

مگر نه اين كه گلوي بريده علي اصغر، سندي شد بر اثبات مظلوميت حسين، پس بايد رهرواني باشند تا با پيمودن راه علي اصغر، پيام مظلوميت شيعه را تا ظهور منتقم آل محمد (ص) تداوم بخشند.

و مگر نه اين است كه در سپاه كوچك سيد الشهداء پيرمرداني همچون حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه بودند كه با خون خود سند درنده خوئي و خونخواري يزيد را امضاء كردند و در رگهاي خفته، خون تازه ريختند، آنانرا به حركت و جنبش واداشتند پس بايد اين زمانه نيز، پيرمرداني باشند تا در ادامه راه با خون خود چهره پليد صدام يزيد را به جهانيان بشناسند.

و اگر در سپاه سيدالشهداء جواناني همچون علي اكبر(ع) هستند كه چون شير به ميان كافران هجوم مي‌آورند و آنان را درو مي‌كنند امروز نيز شهيداني هستند كه با الهام از فرزند امام حسين‌(ع) و در زمينه ياوري نواده آن حضرت امام مهدي (ع) زن و فرزند و زندگي و شغل و دنياي خود را وا مي‌گذارند و به جستجوي شهادت به جبهه‌هاي نبرد مي‌شنابند، بپردازند و در برابر دنيا، آخرت را بدست آورد و در برابر فناء بقاء و بهشت برين خداوندي را، امروز نيز در سپاه حق افرادي همچون آن  نوجوان دوازده ساله فراوان هستند كه به خود نارنجك بسته و خويش را به زير تانكهاي دشمن پرت مي‌كنند تا به دشمن خونخوار بفهمانند كه اگر سدي نيست تا راه نفوذ آنان را ببندد، بدن 36 ميليون ايراني در موقع لزوم سدي خواهد ساخت تا از هجوم كافران جلوگيري نمايد و اگر در سپاه كوچك حسين (ع) همه گونه انساني پيدا مي‌شود تا الگو و اسوه‌اي براي آيندگان باشد امروز نيز كساني هستند كه مي‌كوشند تا پيرو الگوهاي سلف ظاهر خود باشند.

و اين شهيدان هستند كه بدنشان را در خاك هاي گرم جنوب و غرب كشور فدا مي‌كنند و دشمن گر چه جسمشان را نابود كرده اما ايمان آنها هنوز در تمامي جبهه‌هاي نبرد مي‌جنگد تا ملت‌ ما بتواند در پرتو اين بذرهاي مستعد و آگاه و آماده نهال استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي را از دل خاك بروياند و به عرش رساند و هستند اين كاروان، تك سواراني كه بي‌باكانه بر سپاه باطل شبيخون مي‌زنند و دفتر ننگين عمر آنان را سرنگون مي‌سازند و علف هاي هرزه را از « مزرع سبر انسانيت» ريشه‌كن مي‌سازند.

و بدينگونه جنگي كه براي نابودي و اضمحلال حق آغاز شده است، آتشي بس فراوان مي شود و خود دامن آتش بياران معركه را مي‌گيرد و سراپرده‌هاي آنان را بر سرشان آوار مي‌سازد و گرماي سوزان جهنم روزهاي فراوان به طرف دشمن آتش مي‌گشايند تا با آتش قهر خود سياهي ها و تباهي ها و ظلم و فساد را به نابودي بكشند و با تمام نيرو و اسلحه آتشين خود را بر ظلمت گسترده بر سراپرده گيتي مي‌كوبند تا با شكافتن آن، فجر اميد مستضعفان را از ريشه سر بدر آورند، دست هاي بسيار به دعا برمي‌خيزند تا به دشمنان بفهمانند با ملتي و مكتبي طرف شده‌اند كه خواب را بر خود حرام ساخته تا بيداريشان طلايه‌دار سپاه نور باشد.

و اگر در سپاه حسين (ع) نوجواني همچون قاسم است كه به خاطر امامش لباس رزم بر تن مي‌كند و به ميدان مي‌رود تا با خدايش معامله را در همين دنيا برايشان مجسم مي‌سازد.

و جنگي كه آغاز شده است تا ملتي را بميراند به لطف و عنايت پروردگار قلب ها و روح هاي مرده را زنده مي‌سازد تا براي جهانيان امتي اسوه و نمونه گردند.

بدينگونه به اراده خداوندي « عدو سبب خير مي‌گردد» ملت بيكبار بپا مي‌خيزد دستها بكار مي‌افتد تا چرخهاي خوابيده ضايع را بگرداند، قدمها استوار مي‌گردد تا فاصله‌ها را كوتاه كند و چشمها تيزبين تر مي‌گردد تا دوردستها دست نيافتني پيشرفت و ترقي را به پيش آورد.

مغزها بكار مي‌افتد تا از ناممكن، ممكن بسازد و از آهن پاره‌ها اسلحه و اينها همه نوري مي‌شود تا چشم بر بديان زمانه را كور گرداند.

 وجنگي كه آغاز شده است تا لاله‌ها را درو كند تا بر فراز آنها  علف هرز تجاوز و ستم و كفر بكارد، به اراده خداوندي، داسي مي‌شود كه كفار و منافقين را ريشه‌كن مي‌كند و بدينسان مردم همه پشت سر رهبر و امامشان متحد مي‌شوند و ناخالصي ها را از خود مي‌زدايند و با گام هاي استوار و مشت هاي پولادين براه مي‌افتند، تا كجاوه نوراني حامل امام زمانشان را كه در دوردست‌ها بر زمين نهاده شده است بر دوش گيرند ومظهر قسط و عدالت را به ارض موعود رسانند. بدين اميد كه خداوند هر چه زودتر خلافت و فرمانروائي را كه به آنان وعده داده شده است و دين برگزيده‌اش اسلام را بر كرسي حكومت بنشاند. به اميد آن روز انشاء الله.

در اين مقال برآنيم تا تنها به توصيف و تشريح زندگي كوتاه ولي پربار مجاهد و روحاني مبارز يكي از فرزندان اسلام و قرآن بپردازيم گرچه نمي‌توان به عمق انديشه و بلنداي روح ايشان پي برد ولي از آنجا كه مي‌بايد زائير عمل پي مو مؤثر برد به بازگوئي عملكرد و تلاش بي وقفه اين عزيز اكتفا مي‌كنيم. به اميد اينكه همگان را از اهداف مقدس اين گلگون كفنان آگاه كرده تا بتوانيم راه مقدسشان را ادامه دهيم و دين خود را به آنان اداء كرده و روحشان را شاد نمائيم.

و حال مي‌پردازيم به گوشه‌هائي از زندگينامه پر بار اين روحاني شهيد.

بسم الله الرحمن الرحيم

من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من التبيين و الصديقين و الشهداء – و الصالحين و حسن اولئك و فيه!

كه فرمانبرد خدا و رسول را پس آنها باشندبا آنان كه احساس كرد خدا برايشان از پيغمبران راستگويان و شهدا اوليا مردان و خوبند آنها از جهت رفاقت. سوره نساء

اسلام به اين شهيدان و شهيد پيروان افتخار مي‌كند. امام خميني

 زندگينامه روحاني شهيد حجت الاسلام سيد عيسي نور موسوي لنگرودي****

صبح گاه 20 مهرماه سال 1340 فرزندي از تبار علويان از خانه‌اي كوچك روحاني و مذهبي ديده به جهان گشود از سادات بود ليكن اسمش را سيد عيسي نهادند.

با تولد يافتن اين شهيد بزرگوار نور و چراغ روشنائي اين خانه پرفروغتر گرديد و جلوة ديگر به خود گرفت و دوران كودكي او مصادف ها فقر و رنج و محروميت ها بود گذراند و چون از خانواده روحاني بود در آن خانواده احكام اسلامي خوب اجرا مي‌شد و اين برادر نيز علاقه وافر پيدا كرد و اهميت و احترام زيادي به فرائض مذهبي و ديني مي‌گذاشت و اين نشانگر مقدمه حركت دروني روحاني اين شهيد بود و با ادامه دادن اين شيوه مذهبي در صدد برآمدن خواندن و نوشتن شد وارد دبستان شد و دوران ابتدائي را در اقامتگاه خود گذراند. و بعد از اتمام دوران ابتدائي دورة راهنمائي را در روستاي چاف به پايان رسانده و براي ادامه تحصيل بالاتر (دبيرستان) به شهرستان لنگرود هجرت كرد. تا سوم خدمات را در مدرسه شهيدمطهري ادامه داد. در اين هنگام مصادف با نوجواني و جواني شهيد بود اين مقطع از زمان برخورد شد با انقلاب اسلامي كه توسط روحانيت از زمان صدر اسلام تا به امروز كه پرچمدار اسلام دين رسول ا... بودند با رهبري پيامبر گونه رهبر كبير انقلاب و مسلمين جهان حضرت آيت ا... امام خميني بوجود آمد و هنگامي كه نداي معشوق از تنگناي سينه‌هاي مبارزان حق در مي آيد صداي الله و اكبر و مرگ بر شاه ملت ايران از شهرهاي تهران قم و مشهد و غيره مي‌رسد ديگر او فهميد كه در اين جامعه نمي‌تواند به فعاليت‌هاي خود ادامه بدهد معشوق او مي آيد همه را كنار مي‌زند و به استقبال معشوق مي‌شتابد و با مشت‌هاي گره كرده بسوي گلوله‌هاي آتشين دژخيمان امريكائي مي‌رود و از جمله درس خود را كنار مي‌گذارد و وارد ميدان كار و زار مي‌شود و كار مي كند.

اين برادر همگام با امت مسلمان ايران با رهبري امام براي پيروزي و شكوفائي اين انقلاب تلاش و كوشش هاي فراواني نمود و حتي قبل از شروع انقلاب در رابطه با روحانيت اعلاميه امام و نوارهاي او را مخفيانه بين دوستان و آشنايان پخش مي‌نمود و براي آگاهي آنهاسعي زياد مي‌كرد و در درگيري ها با رژيم منفور پهلوي مجدانه فعاليت مي‌كرد بعد از پيروزي انقلاب با تشكيل اولين گروه و مقاومت در سرتاسر كشور از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامي براي آموزش به مركز ( تهران) رفت و در اين موقع اولين ملاقاتي با امام داشت در هيمن ديدار انقلاب دروني ديگري در اين برادر بوجود آمد و نتيجه ديدار با امام اين شد. با ذوق و شوق فراوان به فعاليت هاي منسجم و گسترده‌تري دست زد از جمله اين فعاليت ها جزو بنيان گذاران انجمن اسلامي در بالا محله پاپكياده و انجمن جانبازان اسلام در چالكياسر و انجمن فدائيان اسلام در شهرستان لنگرود و انجمن اسلامي در دبیرستان خدمات و يكي از عضو اتحاديه انجمنهاي اسلامي روستا‌ها و گروه ضربت مخفي يكي از برادران روحاني ( باقري) بوجود آمده بود فعاليت مي‌كرد. چون اين فعاليت ها را نسبت به انقلاب اسلامي ناچيز مي‌دانست شبها با بسيج و سپاه همكاري بسزائي داشت و نقش مؤثري در تبليغات آنها داشت و مخصوصاً در نوشتن ديوار و در درگيري ها با منافقين كوردل در آن روزها مردم ما را به خاك و خون مي‌كشيدن مجدانه فعاليت داشت و درگيري دانشگاه گيلان و هم چنين درگيري سياهكل با برادر شهيد سيد حسن تراهي نقش مؤثر داشت و همچنين براي انسجام بيشتري دركارهاي خود با روحانيون مبارز مشورت مي‌كرد .

با توصيه يكي از روحاني متعهد كه در آن زمان مسئول سپاه پاسداران دهدشت كه يكي از منطقه‌هاي محروم و عشائري كشور بود به عضويت آن سپاه درآمد و اين برادر روحاين خدمت به توده‌هاي محروم را دوست داشت و دلسوز اين قشر از جامعه بود و دوست داشت هميشه در كنار آنها باشد به اين علت بود تصميم گرفت به سپاه دهدشت در استان ( كهكيلويه) رفت با شناختي كه فرمانده سپاه روي ايشان داشت و معلم و مشوق ايشان در كارهاي ديني و مذهبي و انقلاب بود مسئوليت امور مالي سپاه را به عهده ايشان گذاشت كه خالصانه در مسئوليت محوله خود كار مي‌كرد تا حدي كه مور تشويق مسئولين منطقه 9 ( شيراز) قرار گرفت و در هر ماموريتي پيش مي‌آمد در حين اينكه مسئول امور مالي بود پيش قدم بود. و شهيد در كنار محرومين بودن رادوست مي‌داشت و غمخوار كوچ نشينان بود حتي در يك ماموريتي كه با فرمانده سپاه به يكي از روستاهاي محروم منطقه رفته بود بعد از مدتي فرمانده سپاه متوجه مي‌شوند كه برادر شهيد نزد ايشان نيستند و و پس از جستجو او را در زير چادر يكي از مردم عشاير در حال گوش دادن به صحبتهاي آنها و در حال گريه مشاهده مي‌كند .

 اما اخلاق شهيد، اخلاق پاك اسلامي روحاني مبارزمان در دوران زندگي زبانزد همه بود و رفتا رو اخلاقش او را در بين دوستان استثنا كرده بود بخشندگي و مهرباني او در دوران زندگي هويدا بود وي عاشق علم و ايمان بود و تنها در محوطه علم دنيوي تكيه نميكرد كه زندگي او بر محور ايمان – شهادت – شجاعت و ايثار و تقوي و درس زندگي از حسين بن علي (ع) و ديگر ائمه دور ميزد و برادر شهيدمان چون از خانواده روحاني بود و از آنجا که برخورد زيادي با علما و روحانيون داشت و با اخلاق و روحيه پسنديده آنها برخورد مي‌نمود. لذا علاقه وافري به دانشگاه امام صادق (ع) كه پرورش دهنده چنين علما و روحانيوني بود پيدا كرد. و از اين راه بود كه بعد از مدتي در سپاه دهدشت و براي خدمت بيشتر محرومين با راهنمائي روحانيون و طلاب از استان كهكيلويه به شهرستان كاشان عزيمت نمودند. و مشغول فراگيري دروس ديني و عربي شدند و شهيد در اين مدتي كه حوزه علميه امامي خميني كاشان بود با سختي و مشكلات فراوان كه از اول كودكي با اين مسائل برخورد داشت روبرو شد. روزهايي بود كه حتي يك ريال پول توجيبي نداشت كه امرار معاش خود را بگذراند و با اين حال روز را به شب و شب را به روز مي‌گذراند و با كسي غير از خداي خويش درميان نمي‌گذاشت چون روزي دهنده بود و روزي‌اش را مي‌رساند و شهيد در اين مدت 2 سال و اندي در مكتب امام صادق (ع) درسني فرا مي‌گرفت درس تقوا و تواضع و فروتني و صبر و درس رشادت و شهامت و شجاعت و جهاد و شهادت را از امام حسين (ع) آموخت و لذا وقتي كه تابستان فرا مي‌رسيد در خانه بودن را ننگ مي‌دانست و براي مقابله با كفار و لبيك به نداي هل من ناصر ينصرني رهبر خويش عازم جبهه ها مي‌شد و در حمله رمضان سال 1361 بعنوان يكي از فرماندهان گردان امام محمد باقر (ع) شركت داشتند كه در اين عمليات دوستان زيادي در كنار او شربت شهادت را نوشيدند از جمله شهيد اسماعيل صفري بود زمانه گذشت و شهيد نور موسوي در تيرماه اواخر رمضان كه حوزه‌ها تعطيل شده بودند مجدداً براي ياري رزمندگان و جهاد در راه خدا روانه جبهه شدند و در شهرستان مريوان به عنوان فرمانده اعزام نيرو گردان شهيد مطهري و بعنوان امام جماعت نيروي انتظامي بودند و در روز 10 شهريور سال 1362 در حين ماموريت محوله خويش در اثر بمباران هوائي از طرف مزدوران بعثي به خانه مسكوني شهر قهرمان پرور مريوان به كمك و ياري مجروحين در زير آوارها شتافت در اين هنگام مجدداً مزدوران كافر بر پير و جوان و طفل شيرخوار رحم ننمودند و شروع به بمباران كردند و برادر شهيدمان زير آوار جاي گرفت و فرياد الله اكبر اشهد ان لا اله اله الله و اشهد و ان محمد ...... الله اكبر و خميني رهبر جان خويش تسليم جان آفرين نمود.

و مانند حضرت عباس علمدار كربلا دست از بدن جدا شده بود و به لقاء الله پيوست.

و يادآور مي‌شوم روحاني شهيدمان سه اثر ارزنده از خود بجاي گذاشته:

1 – كتاب مقالات كه حاوي 15 مقاله سياسي و اخلاقي و مذهبي مي‌باشد.

2 – كتاب گفتار شيرين حاوي داستانهاي بسيار ارزنده و مطلب‌هاي فاخر مي‌باشد.

3 – كتاب ارمغان شهيد كه توسط برادرش در حال تدوين و تنظيم و تصيح مي‌باشد و در آينده به چاپ خواهد رسيد و در دسترس امت حزب الله قرار خواهد گرفت.

اميدواريم كه از زندگاني مؤمنان و صديقين عبرت گرفته باشيم و راهرو و راه آنها باشيم.

« سید جواد نورموسوی»

 

بسم الله الرحمن الرحيم

وصيت به پدرم

الله اكبر الله اكبر                     اشهد ان لا اله الا الله                اشهد ان محمد رسول الله

ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله

«فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التوريه و الا نجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله

فاستبسروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذالك هو الفوز العظيم. »                سوره توبه آيه 110

خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري كرده آنها در راه خدا جهاد مي‌كنند كه دشمنان دين را بقتل برسانند و يا خود كشته شوند اين وعده قطعي است بر خدا و عهديست كه در سه دفتر آسماني « تورات و انجيل و قرآن» ياد فرموده و از خدا باوفاتر بعهد كيست؟ اين اهل ايمان شما بخود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا بحقيقت سعادت و فيرزوي بزرگي است.

ما بايد همه عزيزانمان را فداي اسلام بكنيم.                  (امام خميني)

با درود و سلام بر رهبر كبير انقلاب و درود بي پايان بر شهيدان و درود و سلام بر بازماندگان شهداء و سلام بر تو اي سرپرست خانواده و درود بر تو اي پدرم.

پدر جان گفتني ها زياد است ولي چند لحظه برايت متذكر مي‌شوم پدرم شما در حال حاضر در مراحل آزمايش ايزد دانا قرار گرفتيد شما امتحاني را مي‌دهيد كه ابراهيم و يعقوب و امام حسين چنين امتحاني را داده‌اند و من مي‌دانستم كه شما افتخار مي‌كردي از چنين فرزندي، اما بدان كه اين افكار اسلامي و در خط الله بودن و درراه اسلام جنگيدن، اينها از شخص خود بنده نبوده اينها نعمت هاي باطني پروردگار عالم بود كه به ما ارزاني داشت: وارد شد اين نعمت، شهادت بنده بود پدر و مادرم و برادرانم و خواهران مهربانم چقدر  خوبي است كه شما اينقدر پيش ملت و امام سربلند و روسفيد باشيد: چرا؟ چون امام عزيز فرمود شما خانواده شهدا چشم و چراغ ملت هستيد؟

و اما پدرم مي‌دانم چندان فرزند مفيدي برايت نبودم: و شما را در زندگي از خودم راضي نساختم اما من رفتم – من رفتم – من رفتم و در آخرت شما را با دادن خون من راضي خواهم كرد و دست شما را مي‌گيرم و شما را در قيامت معرفي خواهم كرد.

و شما را سفارش به صبر نخواهم كرد چرا؟ چو%�د (ص) ديني است كه صدام و ديگر جنايتكاران نمي‌توانند از بين ببرند و اما مادر گرامي بارها به شما گفتم شما مدت 19 سال پرستاري بوديد براي يك مريض در اين مدت خوب پرستاري كردي و از من مواظبت كردي و حال من را به اينگونه درآوردي اما نتيجه اين پرستاري را برايت سرمايه گذاري كرده‌ام و بعد در آخرت بشما خواهم ارزاني داشت.

و در ضمن خودت پيش دوستانم چندين بار گفتي كه من لياقت بودن مادر شهيد را ندارم.

و حال سرت را بلند كن و خودت را بنگر كه سعادت لياقت بسويت آمد او را بگير و برايش احترام بگذار. و مي‌دانم كه در زندگي برايم آرزوهائي داشتي و مي‌دانم به آن آروزي خود نرسيده‌اي و آرزوي ديگري كه هر گونه انتظار آن را نداشتي برايت هديه آوردم.

و اما نصيحت: ماب�سم و علي اكبر.

پدرم برايت خيلي لذت بخش بود كه بنده در مكتب محمد و شاگردان امام صادق باشم و اين بودن را دوست داشتني مقداري كتاب در حوزه علميه كاشان هست تا سعي داريد مقدار آن را بفروشيد و پولش را به مدرسه برگردانيد و مقداري پول كه از صاحب الزمان گرفته بودم ( شهريه) در بانك پس انداز كردم اگر مي‌توانيد به بي نوايان بدهيد در ضمن ليست تمام شهريه از اول سال تا بحال را با تاريخ نوشته بودم و در حجره است اگر مقدور مي‌باشد آن مقدار پول را كم كم به جبهه‌ها بدهيد چون من خيلي ترس دارم پول صاحب الزمان را مصرف كرده باشم و حق را ادا نكرده باشم. و اما پدرم مدت دو سال پول قضاي نمازم را بدهيد يا برايم دو سال را نماز بخوانيد و همچنين روزه. پدر منتظر من نباش چون من منتظر شهادتم.

خداحافظ – فرزندت سيد عيسي 28 / 3 / 62               والسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

الله اكبر الله اكبر           اشهد ان لا اله الا الله                اشهد ان محمد رسول الله

يا ايها الذين آمنوا قاتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظه و اعلموا ان الله مع المتقين.

سوره توبه آيه 122

اي اهل ايمان با كافران از هر كه با شما نزديك تر است شروع به جهاد كنيد و بايد كفار در شما درشتي و نيرومندي و قوت پايداري حس كند. ( تا از سپاه اسلام بيمناك شوند) ( شما مؤمنان هيچ گاه نترسيد) و بدانيد كه خدا هميشه با پرهيزگاران است.

شما خانواده‌هاي شهدا چشم چراغ ملتيد.           ( امام خميني)

وصيت به مادر

خدمت مادر گرامي و مهربانم سلام

درود جاودانه بر شما مادراني كه نونهالتان و گل هاي شما در سينه هاي كفار قرار گرفتن سلام.

برشما مادراني كه شمع چراغ شما را اينگونه خاموش مي‌كنند و صبر عالم بر شما كه اينگونه جوانان تان را در قبر قرار مي‌دهيد و اما اي مادرم من هم رفتم خداحافظ.

مادرم، مادر مهربانم امروز من تكليفي را در جلو چشمم مجسم مي‌كردم من مي‌روم تا به ياري اسلام رفع تكليف شود و اما اي مادر مي‌دانم در مدت كوتاهي برادرت را از دست دادي و برادرزاده شما كه مانند موجي در برابر كشتي ظالمان براي نجات اسلام او خود را نثار اين مكتب كرد.

منظورم سيد فاضل پور عباس مي‌باشد و اما سيد مهدي هم رفت كه او پسر عموي من بود. من و اين شهيد هر دو با هم بزرگ شديم و سيد حسن رفت كه هميشه در زير دست پاي هم بوديم و مي‌دانم ديگر قلبي برايت نمانده است ولي من هم رفتم كه ديگر نمي‌آيم.

اي مادرم به برادرم سيد جواد بگو كه براي مردم بگويد كه اينجانب با از دست دادن پسر دائي و پسر عمو سيد حسن كه يكي از برادرم بود براي انتقام نرفتم من براي جنگي كه انتقام اين عزيزان را بگيرم نرفتم نه نه اين نيست من مي‌روم تا دين محمد (ص) را ياري كنم گر چه خونم مقدار كم است و ارزش ندارد.

و اما مكتب محمد (ص) ديني است كه صدام و ديگر جنايتكاران نمي‌توانند از بين ببرند و اما مادر گرامي بارها به شما گفتم شما مدت 19 سال پرستاري بوديد براي يك مريض در اين مدت خوب پرستاري كردي و از من مواظبت كردي و حال من را به اينگونه درآوردي اما نتيجه اين پرستاري را برايت سرمايه گذاري كرده‌ام و بعد در آخرت بشما خواهم ارزاني داشت.

و در ضمن خودت پيش دوستانم چندين بار گفتي كه من لياقت بودن مادر شهيد را ندارم.

و حال سرت را بلند كن و خودت را بنگر كه سعادت لياقت بسويت آمد او را بگير و برايش احترام بگذار. و مي‌دانم كه در زندگي برايم آرزوهائي داشتي و مي‌دانم به آن آروزي خود نرسيده‌اي و آرزوي ديگري كه هر گونه انتظار آن را نداشتي برايت هديه آوردم.

و اما نصيحت: مادر عزيزم نمي‌گويم برايم گريه نكن گريه براي شهيد ثواب است و اين چند جمله را گوش كن و هرگز فراموش نكن، مادرم و تو اي مادرم همه ما بايد براي آن شهيدي گريه كنيم و بايد تو اي خواهرم بايد براي آن شهيدي ناله كنيم و برايش شيون كنيم كه نه مادر دارد و نه خواهر منظورم شهيد اسماعيل جمالي و جمالي‌هاي ديگر...

و مادرم و تو اي خواهرم برايم چندان گريه نكنيد كه چرا شايد چندي جواني شما را ببيند كه گويا آنها مادر و خواهر نداشته باشند. براي سلامتي امام دعا كنيد.

مادرم عاشقم و پيوسته دنبال معشوق خود يعني خداوند و مهدي (عج) روانه هستم تا پيدا كنم.

و السلام – خداحافظ فرزندت سيد عيسي مورخ 28 / 3 / 62

بسم الله الرحمن الرحيم

الله اكبر الله اكبر           و اشهد ان لا اله الا الله             اشهد ان محمد رسول الله

وصيت به برادرانم

«ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم و يعلم الصابرين»

آل عمران آيه 141

گمان مي‌كنيد به بهشت داخل خواهيد شد بدون آنكه خدا امتحان كند و آنانكه در راه دين جهاد كرده و آنها كه در سختي ها صبر و مقاومت كنند مقامشان را بر عالمي معلوم گرداند.

شهداي عزيز ما نور انقلاب ما هستند.     ( امام)

با درود و سلام بر سرور شهيدان ابا عبدالله الحسين با درود و سلام بر تابان ولايت و درود فراوان بر شب زنده داران ايراني و سلام بر منتظران شهادت.

خدمت برادرانم سيد بزرگ و سيد جواد و سيد جمال و سيد اسماعيل

ايدك الله تعالي في الدّارين

برادرانم شما همچون مثل برادران شهداي ديگر در مجمع عمومي صابر باشيد و خود را مثل علم راست نگهداريد و نگذاريد كسي زير دست شما را بگيرد خوشا بحال شما برادر جان سيد جواد گر چه شما به من سفارش مي‌كرديد كه درس را بخوان شمادر سنگر روحانيت هستيد و اما چون تابستان فرا رسيد در خانه خوابيدن برايم ننگ بود و لازم دانستم كه با برادران رزمنده بروم تا با گلوله‌هاي اسلحه تك تكه آيه‌هاي قرآن را در قلب آنها تفسير كنم كه تا بحال چنان تفسير را نديده باشند برادرانم وقتي كه مرا در تابوت گذاشتيد اگر دست داشتم دستهايم را بيرون و باز بگذاريد تا سرمايه ‌داران و مردم بدانند كه با دست خالي از دنيا مي‌روم و مرا در قبر مي‌گذارند، و چشمانم را باز بگذاريد كه كوردلال بدانند كه ناآگاهانه اين راه را انتخاب نكردم و به مردم بگوئيد كه من از ترس جهنم فرار نكردم و بخاطر بهشت هم نرفتم و فقط براي حفاظت اسلام و عاشق الله بود.

برادرانم مي‌روم تا حقانيت انقلاب و اسلام كه تائيد شده قرآن است به آنها بگويم و پيام خون شهدا را به آنها برسانم در خانه بيشتر سخن بگوئيد بيشتر بخنديد. بله عزيزان وقتي كه خداوند ما را از نعمتهاي ؟؟ و باطني ارزاني داشته بايد به اندازه همان مسئوليت داشته باشيم نعمت هاي باطني كه تحمل باشد به ما داد.

كه تفكر و تعمق كنيم و با نعمت هاي ؟؟ كه دست و پا باشد جهاد كنيم چون تك تك از عضو بدن ما بايد جوابگوي قيامت باشند.

بايستي به مردم با صداي بلند برسانيم كه خداوند مي‌فرمايد افحسبتم انما خلقنا كم عباد (الله) و ان كم عليه لا ترجعون آيا مي‌پنداشتي كه شما را بيهوده آفريديم و شما را بسوي ما باز نمي‌گردانيم.

روزها فكر من اين است همه شبها بخسبم كه چرا غافل از احوال دل خويشم زكجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود، به كجا مي‌روم آخر ننمائي وطنم، مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك چند روزي قفسي ساخته‌ند از بدنم، امام را دعا كنيد.

مورخه 28 / 4 / 62              

والسلام برادرت سيد عيسي موسوي

سوگند به خون عزيزان اگر از آسمان تير ببارد و از خون سيل بيايد و مرا تكه تكه كنند اگر سرم را جدا كنند با دل فرياد مي‌زنم الله اكبر خميني رهبر.

اي صداميان شهادت عشق است و حال شما ما را از شهادت مي‌ترسانيد.

بسم الله الرحمن الرحيم

وصيت به خواهرانم ( دو خواهرم)

فالذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوفوا في سبيلي و قاتلوا و قتلوا كفون عنهم سيئاتهم و لا دخلنهم جنات تجري من تحتها الانهار و ثواباً من عندالله و الله عنده حسن الثواب.

آل عمران آيه 195

آنانكه از وطن خود هجرت نمودند و از ديار خود بيرون شده و در راه خدا رنج كشيدند جهاد كردند و كشته شدند همانا بدي هاي آنانرا در پرده لطف خود بپوشانيم و آنها را به بهشتي هائي درآوريم كه زير درختانش نهرها جاري است اين پاداشي است از جانب خدا و نزد خداست پاداش نيكو. (‌يعني بهشت لقاي الهي)

همه در راه اسلام بايد فدا شويم .                    (امام خميني)

بنام خداي مالك يوم الدين و بنام خداي حسين كه با شهادت خود درس به بشر داد كه در زندگي براي شهادت او به سر و سينه مي‌زنند و بنام خداوند درهم كوبنده ستمگران و بنام خدائي كه مظلوم را پيروز كرده و آنها را بر مستكبرين غلبه داده است و مستكبران و ظالمان را سركوب ساخته و بنام خدائيكه ملت محروم ايران را از زير يوغ استعمار و استبداد نجات داده و بسوي اسلام راستين به رهبري قاطع امام خميني كشانده است.

و اما خواهران مهربانم: برادرت سيد عيسي مي‌ديد كه ظالمان عالم مي‌خواهند ريسمان وحدت ملت و امت اسلام را قطع كنند و ملت محروم و مظلوم و مستضعف ما را مثل مورچه‌هاي بي‌لانه اسير كنند. و از اين جهت برادرت سيد عيسي تصميم به كمك و نجات اين وحدت و اسلام روانه جبهه مي‌شود و از شما جز حفاظت عفت و حجاب سفارش بزرگتر ندارم و اين چه سفارش بزرگ وعظيمي است و اما بدان كه خود تنها نيستي برادرت از دست دادي خواهرم سرت را بلند كن و ارزش خود را در دست خود گير و اين درجه افتخاري را قبول كن و از خدا براي راضي كردن خود و ديگران و براي پيروزي جبهه و ديگر چيز دست به دعا بلند كن و مي‌دانم كه علاقه زيادي به من داشتي ولي با دادن اين علاقه امام را دعا كن.

خواهرانم آرزوي شما خوشبختي من است و خوشبختي من شهادت است.

والسلام – برادرت عيسي

بسم الله الرحمن الرحيم

الله اكبر الله اكبر                     اشهد ان لا اله الا الله                اشهد ان محمد رسول الله

وصيت به انجمن اسلامي بالا محله پاپكياده

الذين امنوا و هاجروا و جاهدوا و في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئك هم الفائزون

سوره توبه آيه 19

آنانكه ايمان آورده‌اند و از وطن هجرت گزيده‌اند و در راه خدا مال و جانشان جهاد كرده‌اند آنها را نزد خدا مقام بلندي است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.

بنام الله پرورش دهنده ارواح و نام كسي كه جز او نيست ( لا اله اله الله) بنام پادشان پاكان و بنام فرمانفرماي بزرگي و بنام خداي سبحان و بنام خداي پديد آورنده پيكرها و بنام ستايش شده ما في السموات و ما في الارض و بنام خداي محمد (ص) آن محمدي كه با آئين مقدس اسلام توانست ايشان را براي هميشه و براي ابد نجات بخشد و بنام خداي علي (ع) آن راد مردي كه لحظه‌اي در كوشش خود براي به ثمر رسيدن زحمات پيامبر دريغ نكرد و بنام خداي حسين (ع) آن حسيني كه به مادرش شهامت و شهادت آموخت او با شهادتش به همه انسان ها آموخت كه زير بار زور و تاريخ نخواهند رفت و زندگي ننگين دنيوي را به زندگي با شرافتمندانه اخروي ترجيح خواهند داد اي برادران انجمن: اي هم دردانم سلام بر شما باد و درود بر شما كه جواني خود را براي معرفي كردن الله در جامعه مصرف مي‌كنيد درود انبياء بر شما كه در جواني پاك بودن را در نفس هاي خود پياده مي‌كنيد و با آيه‌هاي قرآن و جديت پيامبران و امامان گناه خودتان را مي‌شوئيد همانندي كه آتش بنزين را از بين مي‌برد اي جوانان انجمن خوشا بحال شما كه من يك نفر برخاسته از شما بودم شما برادران انجمن همچنين تربيت هائي مي‌كنيد كه همه ما تكثير شده از اين انجمن هستيم براي ملت مي‌دانم دردل تك تك شما خاطرات ما هست اما در اينجا بگويم كه برايتان مشكل است نبودم ما و اما جوانان من هم از بين شما رفتم خداحافظ و اما من هم رفتم خداحافظ.

و اما برادران كفار غرب و شرق دست هاي خود را دراز كردن و از هر طرف اسلام عزيز حمله و يورش آوردن و براي نجات اين مكتب الهي روانه جبهه مي‌شوم تا در اين جنگ دين خود را اداء كنم و براي شما نصيحت لازم نيست و خودم را كوچكتر از‌آن مي‌دانستم كه نصيحت كنم ؟ چون شما با دادن اين شهيدان مردم را متوجه نموديد كه ما ادامه دهندگان شهداي ما هستيم از تك تك شما برادران مي‌خواهم از من راضي باشيد.

و اما افكار نوجوانان و بچه‌هاي كوچك را در دست انجمن بگيريد و فرهنگ را در چنگ بگيريد و براي پياده كردن فرهنگ اسلامي كوشا باشيد و سعي كنيد خواهران را با فرهنگ زينب و نوجوانان را با روش علي اكبر و مردان را با روش عمل علي (ع) كه مثل كارگر كار مي‌كرد و زنان را به عفت فاطمه معرفي كنيد و تا اينگونه مسائل انبياء و خانواده‌اش جانشين فرهنگ طاغوت در اين مردم مسلمان شود در پايان از تك تك شما جوانان مي‌خواهم كه جاي خالي من را در خانه‌ام پر كنند براي هميشه و مسئله ديگر از تمام مردم كه چند مدت كوتاه كه عمرم گذشت معذرت مي‌خواهم و مرا ببخشيد از اينكه شايد حرف هاي ناروائي به شما زده باشم.

و اما يك جمله به ملت و الخصوص به مردم روستا: حديثي است در كتاب كمال الدين صدوق باب 31 حديث هفت امام سجاد مي‌فرمايد من سبق علي و الا يتنافي عيبت غائم نا عنا الله عتاالشهيد من شهداي بدر و احد كسي كه در دوران غيبت امام عصر در آن زمان ( در همين زمان) ثابت قدم باشند و پاي بند به ولايت فقيه هر يك از اينها اجر هزار تن شهيد بدر و احد را دارد. آفرين بر شما كه پايبند به ولايت هستيد اين نعمتي است كه هر كس مي‌خواهد بگيرد.

والسلام خداحافظ                  برادرتان سيد عيسي تاريخ 28 / 3 / 61

برداران حزب الله و انجمن بايد خود را آماده كنيم تا از انباشتن اجساد خود سد دفاع ايجاد كنيم و از خود خود نهري جاري كنيم تا مزدوران آمريكا در آن غرق بشوند.

 

مقاله حزب الله

بقلم شهيد نور موسويآ

الا ان حزب الله هم الفالبون                 همانا حزب الله بر همه غالباست           قرآن كريم

حزب الله يك جريان است يك سيل است، سيل كوبنده، خشمگين كه مي‌خروشد و در هم مي‌ريزد همه قلب ها و اوهام را حزب الله يك سيل هم نيست يك امت است، امتي گرده‌اي پر از آثار شلاق و شكنجه هزاران ساله رژيم هاي شاهنشاهي امتي سوگوار هزارها شهيد گلگون كفن، آري حزب الله امتي بيزار از هر نوع گرايش به غرب و شرق زده حزب الله خوب هم مي‌فهمد نه تندروي مي‌كند نه سست و كسل مي‌شود.

حزب الله خستگي را ملاقات نمي‌كند و حزب الله افراط و تفريط نمي‌كند يعني نه گاهي تند حركت مي‌كند نه گاهي سست بلكه حزب الله همگام با امامش حركت مي‌كند، حزب الله عملش بيشتر از حرفش و اين حديث شريف منسوب است به موسي ابن جعفر:

المومن قليل الكلام و كثير العمل را مصداق قرار مي‌دهد و عملش بيشتر از سخنش مي‌باشد و حزب‌الله مصداق اين آيه شريقه است و الذين معه اشداً علي الكفار رحمائهم بينهم در مقابل كفر و دشمن قوي و ضعفشان نمي‌دهد و شديد در مقابلشان مي‌ايستد و لي با برادران ديني‌اش رئوفانه و عطوفانه برخورد مي‌كند.

من و تو و ما و شما هر كدام اگر چنينم حزب الله هستيم و حزب الله بهتر از هر روشنفكري تحليل مي‌كند و دوستان و دشمنان را خوب مي‌شناسد و نمي‌تواند تحمل كند و ببيند جنايات دگر باره قيم هاي دروغينش را امتي كه بهتر از هر كس به رهبر و امامش عشق مي‌ورزد. حزب الله ساده است و صميمي است و چون كوله باري انباشته از درد هزار ساله هيچ ندارد و اين است كه در نهايت سادگی و صميمت، خشمگين و توفنده است حذر كنيد از خشم حزب الله خشم مقدسي كه وقتي سيل مي‌شود در هم مي‌كوبد همه آن چه را كه در خط رهبرش نمي‌ماند، حزب الله دست خدا است كه از آستين مردم بدر آمده است.

حزب الله از همان قماش ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و ياسر و ميثم تمار است ماركس و لنين و ليبراليسم و كمونيسم را نمي‌شناسد. اي گروهك‌هاي روشنفكرنما شرم كنيد از آنچه به حزب الله نيست مي‌دهد اي لعنت خدا بر شما و بر فكر پليدتان باد كه هر چه اين خلق مي‌كشد از فكر و دست عليل شما است.

حزب الله امامش را دوست دارد خيلي بيشتر از شما آيا شما تصور مي‌كنيد، خميني روح حزب الله است براي حزب الله خميني يك بت نيست يك برادر بزرگ است يك ياور و بالاتر از همه اينها امام است. حزب الله سادگي و صداقت و تقوي امامش را بيش از آنهمه تجربه تلخ آسان نمي‌فروشد. حزب الله طعم غذاي ساده امامش را زير دندان هايش احساس مي‌كند، حزب الله از پرحرفي‌ها بدش مي‌آيد، حزب الله از تحليل‌هاي وارداتي متنفر است حزب الله ادكلن نمي‌زند كراوات نمي‌بندد سيگار آمريكائي نمي‌كشد، معناي پرولتریا و بورژوازي را هم نمي‌داند او را هيچگاه در اتاق‌هاي گرم و نرم و ماشين هاي لوكس آمريكائي را حال نشخوار افكار وارداني نخواهيد يافت، حزب الله را بگمان خود بيشعور مي‌دانيد حزب الله خوب مي‌داند كه شما نمي‌توانيد مدافعش باشيد. ؟؟ و روغن زده نان را نيز خوب مي‌شناسد خواهيد گفت حزب الله اين همه اطلاعات را از كجا مي داند حزب الله همه جا هست وقتي به شما بستني و چاغاله مي فروشند وقتي به شما لبو و ميوه مي فروشند وقتي آب حوض خانه شما را خالي مي كند در تاكسيش مي نشينيد وقتي از كار كارخانه ها مايحتاج زندگيتان را فراهم مي كنيد وقتي در كلاس درس نشسته است و ...

همه و همه جا شما را زير نظر دارند اطلاعات مي گيرد تا براي خواهران و برادران حزب اللهي اش ارمغان ببرد در هيچ كشوري اطلاعاتي قويتر از اطلاعات حزب الله نخواهيد يافت شايد تعجب كنيد، حزب الله حقوق شما را مي داند بگذاريد در گوشتان بگوئيم كه حزب الله آخر هفته را كجا مي رويد و حزب الله يكي نيست يك گروه نيست يك خلق نيست امتي است كه هر جمعه مي آيد و همچون باران رحمت اللهي مي‌شويدو پاك مي كنيد زشتي ها و آلودگي ها را.

 حزب الله راه افتاد سيل شد و در هم كوبيد نظام سرا پا مسلح وابسته را زيرا خدايش فرموده بود ان تنضركم حزب الله هر روز منسجم تر و آگاه تر از روز پيش مي شود و دشمن را عقب مي‌راند و نمونه هاي بارز آنچه را كه گفتيم حزب الله بهشتی ها و مطهرها و مفتح‌ و منتظري و رجائي و باهنر و دستغيب و مدني و صدوقي و اشرفي و قدوسي و آيت و چمران هاست.

والسلام

انتهای پیام/ 138
https://qomnews.ir/vdcfc0dv.w6dc0agiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما