قم نيوز : دو کارشناس امور تربیتی و آموزشی با بیان اینکه مشکلات تربیتی و آموزشی در قم نسبت به بسیاری از شهرها کمتر است، اظهار داشتند: نیازمند آموزش و پرورش فرآیند محور هستیم.
به گزارش قم نیوز تقریباً همیشه میدانستهایم که سرمایهگذاری در آموزش و تربیت بهترین پاسخ را خواهد داد اما حالا که در 40 سالگی انقلاب قرار داریم، چه میوههایی از این سرمایهگذاری چیدهایم؟ صحبت درباره مسائل دانشآموزان و نوجوانان در تابستان همیشه قدری هم رنگ و بوی اوقات فراغت و چالشهایش را دارد.
با دو کارشناس حوزه تربیت و آموزش در قم که هر دو از قدیمیهای مدارس دخترانه هستند گفتوگو کردهایم.
اقدس حیدری کارشناس ارشد علوم تربیتی است که ۳۰ سال سابقه تدریس و مدیریت داشته و ۱۵ سال مشاور در مدارس بوده و پروین سلیمانینژاد هم کارشناس ادبیات فارسی با ۳۱ سال سابقه خدمت است که تجربههایی مانند معلم ابتدایی و راهنمایی و ارزیاب منطقه و مدرس تربیت معلم و... را پشت سر گذرانده و هماکنون مدیر دبیرستان هدی است.
گفتوگوی با این دو کارشناس بدین شرح است:
مهمترین آسیبی که متوجه دانش آموزان قمی است را چه میبینید؟
حیدری: البته مشکلات تربیتی و آموزشی در قم نسبت به بسیاری از شهرها کمتر است اما اگر بخواهیم آسیبشناسی کنیم، یکی برای فقر است که بچهها را آزار میدهد. موضوع دیگر اعتیاد و استرس تحصیلی است. من به عنوان مشاور، بیشتر با این سه موضوع مرتبط بودم.
موضوع دیگری که اخیراً پررنگ شده ازدواج زودهنگام است که منجر به طلاق میشود و گاهی در یک کلاسِ ۲۰ نفره، ۴ دانش آموز با این وضعیت وجود دارد. اینها آسیب است و الان یکی از دغدغههای والدین است که برخی گمان میکنند با ازدواجِ زودهنگام، مشکلات حل میشود که نمیشود و اضافه میشود.
سلیمانی: یکی از مهمترین آسیبها که متوجه دانشآموزان شهر قم است عدم نظارت آموزش و پرورش در مدارس است. در قدیم ما ارزیاب و معلم راهنمای دورههای مختلف داشتیم. ابعاد مختلف این مقطع و دانش آموزان، مورد ارزیابی و آسیب شناسی قرار میگرفت ولی متأسفانه از سال ۸۲ این کار قطع شد و علت قطع شدنش را هم ما هنوز نفهمیدیم و اگر ادامه پیدا میکرد، موفقیتهای زیادی به دنبال داشت.
نکته دیگر بالا رفتن سطح توقعات والدین و ایجاد رقابت منفی بین آنها برای انتخاب مدرسه دانشآموزان و دخالت در امور آموزشی است.
اگر بخواهم صریح بگویم، مشکل ما امروز درگیری در اجرای دستورالعملها و بخشنامههاست؛ که عمدتاً مفید هم نیست و پشت آن دلسوزی و برنامهریزی مدونِ کارشناسی شده و قابل پیشبینی برای آینده بچهها نیست.
به طور مثال در قالب برنامههای فرهنگی، ما مسابقات گوناگون داریم؛ مانند نقاشی و سرود که وقت مدارس را میگیرد و دردی از مسائل آموزشی و پرورشی حل نمیکند. چون کشف استعداد نیست و مدارس برای پاسخ به بخشنامهها، مجبور به اجرا هستند.
یعنی بچهها از آن برنامهها استقبال نمیکنند؟
سلیمانی: چرا میکنند. چون مفرح و شاد است و مربی هم علاقه دارد، چون جزو وظایفش است و به این نشاطی که ایجاد میشود علاقه دارند؛ اما شما ببینید دانش آموزی که خوشنویسی شرکت میکند و رتبه میآورد، آیا این موضوع در دورهها و مقاطع بعد هم پیگیری میشود؟ ما میدانیم که نمیشود. اینها مقطعی است؛ اما در ژاپن بچهها را دورهای به بازدید ساختمانهای نیمه کاره میبرند و از آنها نظرخواهی میکنند و استعدادهایشان همانجا کشف میشود.
در مقاطع بالاتر پروندهاش را کاملتر میکنند و هر مقطع میداند، هر بچه دارای چه استعدادی است و این را مطالبه میکنند؛ اما اینجا هر مقطع مستقل است و مقاطع بالاتر به کارهای دوره قبل توجهی ندارند.
این مشکل، ریشه و تنه است و مابقی شاخ و برگ است. ما مجبوریم کارهایی که آموزش و پرورش نمیکند، شخصاً و رأساً انجام دهیم. از نظارت بر امور آموزشی تا تربیتی و اجرایی و... هرچه کم گذاشته میشود ما باید جبران کنیم تا در حوزه مسئولیت خودمان کمبودها را کمتر داشته باشیم.
آسیبهایی که در مدارس وجود دارد، در مناطق کم برخوردار و برخوردار چه تغییری میکند؟
حیدری: مناطق کم برخوردار بیشتر با آسیبهای ذکر شده مانند فقر و امید به آینده روبرو هستند اما مناطق برخوردار، آزادی و رفاهِ بیش از حد و اعتماد کاذب به بچهها مشکلی است که بی اخلاقی را به دنبال دارد و نهایتاً هر دو به یک مقصد میرسند؛ حالا یکی از فشار، یکی از رفاه. خوشبختانه در مدارس قم، بچهها انگیزه دارند. دوست دارند به جایگاه خوب برسند، اما محیط برایشان فراهم نیست.
سلیمانی: من وجود آسیب بیشتر در مناطق کم برخوردار را رد میکنم. از سال ۵۸ تا ۷۶ به مدت ۱۹ سال در منطقه نیروگاه کار کردم. اتفاقاً خیلی این مسئله کم است. مستعدترین بچهها در این منطقه هستند که در مناطق مرفه نیستند. قبول ندارم که فقر اعتیاد میآورد. معضلات خانوادگی در سالاریه و صدوق و باجک بیشتر است تا در مناطق فقیرنشین.
بچههای این مناطق رها شده هستند. حداقل ۳۰ درصد در جامعه مرفه ما مشکل جدایی عاطفی بین خانواده و فرزندان بیشتر است. در حالی که صلح و صفا بین اعضای خانواده در مناطق پایین شهر بیشتر است. به طور کلی همهٔ اقشار جامعه، هم میتوانند مشکل داشته باشند و هم نداشته باشند. ما فقرا را بد تعریف نکنیم. خیلی از آنها متوجه آموزش فرزندانشان هستند.
آیا سخن دیگر همکارانتان در این موضوع که فقر مانع رشد و آموزشِ مناسب برخی از بچهها هست را تأیید میکنید یا ادلهای در رد آن دارید؟
سلیمانی: الآن معضل ما میدانید چیست؟ فضای مجازی است. معضل ما تبلیغات سو و تصورات اشتباه است. به نظر من برای نوجوان و جوان این محیط، فرصت نیست و خطر است.
خیلیها معتقدند از تکنولوژی میشود استفاده خوب و بد کرد. از نظر شما تمام اثرات تکنولوژی بر دانشآموزان منفی است؟
سلیمانی: بله صد در صد این امکان وجود دارد اما با این جلساتِ ماهی یکبار با خانوادهها این کار میسر نمیشود. آموزشهای ما غنی نیست. در گذشته وضع فرق میکرد و خیلی مراقبت داشتیم از بچهها؛ اما الان خیلی فشار روی خانوادهها و مدارس است. میخواهیم این دریچهٔ گشاد و بی در و پیکرِ سیاه چاله را ببندیم، اما نمیتوانیم؛ پس باید مدیریت کنیم.
به طور تفکیکی آسیبهای متوجه دختران و پسران دانش آموز در قم چیست؟
حیدری: دختران مسائل ناموسی و عفت خیلی برایشان آسیبزا است و دغدغه برای حفاظت از خودشان و رعایت مسائل اعتقادی دارند؛ اما پسرها بیشتر درگیر اعتیاد هستند. خیلی نگران کننده است و بحرانِ این موضوع از اواخر راهنمایی و دبیرستان ایجاد میشود.
سلیمانی: ما در سطح کشور دارای مشکل عفت و اعتیاد هستیم و مختص استان قم هم نیست. استان ما فقط یک مشکل اساسی دارد. فقدان اماکن تفریحی و تخلیه انرژی بچهها. حتی اماکن آموزشی مانند فرهنگسرا و سرای محلات نداریم که استعدادهای بچهها در آنجا شکوفا شود.
آیا اقدامات سیستم آموزشی برای رفع آسیبها مؤثر بوده؟
حیدری: این اقدامات معمولاً کپسولی و اقدامات فورس ماژور بوده. باید از زیرساختها شروع کنیم و بچه را از ابتدایی آموزش ملموس دهیم. کارهای نمادین بی فایده است و اقدامات زیربنایی هزینه بر.
حضور طلاب حوزه علمیه در مدارس چقدر مؤثر بوده؟
حیدری: اینها طرحهایی است که باید انجام شود و تکلیفی است، نه از سر علاقه و داوطلبی. این مشاورانِ دینی، معترف بودند به اینکه بچهها جذبشان نمیشوند و دلایلش را باید جستجو کرد. لذا ساعتی پر میکنند و میروند، چون حتی بچهها با معلمان پرورشی هم همراهی ندارند.
البته از ۱۵ سال پیش همین مشکل برای مشاوران هم بود و این دلیلش بیشتر برمیگردد به فرهنگ محافظه کاری ایرانیها که نمیخواهند با کسی اسرار و مشکلاتشان را مطرح کنند. نباید ناگفته بماند که طرحِ این مسائل و بازخوردهای بد هم دلیلی بر محافظه کارتر شدن مردم است.
سلیمانی: به نظر من اینها باید هنوز آموزش ببینند. چون تفاوت فضای آموزش دیده خودشان با فضایی که باید آموزش دهند را نمیدانند. اگر این تفاوتها را متوجه باشند که با چه زبانی و به چه شکلی باید ارتباط برقرار کنند و رفتار کنند، حتماً مؤثر خواهند بود.
ضمن اینکه در گزینشها هم باید حتماً افرادی انتخاب شوند که دارای ویژگیهای متناسب با این محیط و شرایط باشند. خلأ تربیتی در این نیروها کاملاً مشهود است. آموزش و پرورش باید مداخله کند تا آموزشهای خاصی به این افراد بدهد.
سه ماه فرصت و عمر بچهها در حال هدر رفتن در ایام تابستان است. آیا این فرصت مناسب نیست برای استفاده آموزشیِ مناسب غیر از فضای تحصیل به بچهها و خانوادهها؟
حیدری: بچههایی که خانوادههای هدفمند دارند و برایشان برنامهریزی شده، استفاده میکنند. این اما اقلیت است و اغلب بچهها انرژیشان هدر میرود و جامعه این امکان را برای رشد بیشتر و بهترشان فراهم نکرده. اگر شهرداری و ارگانهای مختلف، اماکن و برنامههای متنوع با هزینههای مناسب برای همه داشته باشند، قطعاً استقبال میشود. نه اینکه فقط با محوریت موضوعات خاص و توسط ارگانهای خاص این کار صورت گیرد که طبیعتاً مورد اقبالِ همه قرار نمیگیرد.
باید شادی و نشاط ایجاد شود و کلاسهای مهارتی و کارگاهی بگذارند که مفید باشد. حتی طرحهای شهرداری گاهی به قدری محدود است که همه را تحت پوشش قرار نمیدهد و این اگر وسعت پیدا کند، تغییر مؤثری میبینیم؛ چون خانوادهها هم خسته شدند و از این وضعیت رضایت ندارند.
سلیمانی: من معتقدم آهنگ آموزش نباید قطع شود. این سه ماه باید برنامهریزی شده باشد. مقالهای خواندم که کشورهایی مانند کانادا و ژاپن به قدری بها به این فرصت میدهند که در شروع آموزشهای اوقات فراغت، هیچ مبلغی را از خانوادهها دریافت نمیکنند و بهترین آموزشها را میدهند و آرام آرام هزینه کمی را دریافت میکنند که خانوادهها هم استقبال دارند.
در کشور ما تعطیلات تابستانی سنت شده. چون بافتِ اجتماعیِ کشور ما مربوط به ۷۰ سال پیش در دهه ۲۰ که روستایی بوده، است و بر آن اساس برنامهریزی و طراحی سیستم آموزشی شده. بچهها در برداشت محصول به خانوادهها کمک میکردند. چون بافت کشاورزی داشتیم، اما با وجود مرور زمان و انقضای تاریخ مصرفِ این سیستم، ما هنوز تغییری در افکار و این سنتِ فرهنگ شده، نداریم.
این نقص سیستم آموزشی و برنامهریزی ماست. البته اولیا دو دسته هستند. دستهای که میگویند بچهها جایی نروند و در خانه بمانند؛ که منجر به بی تحرکی و انزوای اجتماعی و کسالت و درونگرایی آنها میشود. خانوادههایی هم میگویند بچهها به انواع کلاسها بروند و دور از تفریح باشند که نتیجهٔ آن چیزی برخلاف انتظار است و بچه، سخت جویِ انتقام گیرنده میشود.
ما باید این شانس و فرصتِ برابر را برای فقرا و اغنیا فراهم کنیم و اینکه بچهها بدانند تابستان هدر دادنِ زمان نیست. باید مسئولین اهتمام جدی به این موضوع داشته باشند. حتی معلمان هم نباید رها شوند و این زمان را باید استفاده کرد.