قم نيوز : کتاب «سهم من از درخت سیب» نخستین مجموعه داستان کوتاه طیبه نجیب نویسنده قمی است که بعد از دو رمان «در من هوا سرد است» و سایه منتشر شده است.
به گزارش قم نیوز نویسندگی رویایی است که خیلیها در سر دارند و تعداد کمی در این عرصه موفق میشوند. نویسندگی جنگی است که افراد محدودی در آن پیروز میشوند.
در ادبیات داستانی، داستان کوتاه نسبت به رمان یا داستان بلند، حجم کمتری دارد و نویسنده تنها برشی از زندگی و حوادث را در آن بازگو میکند.
روایت و نشان دادن زمان و مکان رویدادها در داستان کوتاه بسیار حائز اهمیت است.
کتاب «سهم من از درخت سیب» نخستین مجموعه داستان کوتاه طیبه نجیب نویسنده قمی است که بعد از دو رمان «در من هوا سرد است» و سایه منتشر شده است.
این مجموعه دارای 10 داستان کوتاه است که توسط انتشارات نیستان درسال 97 به چاپ رسیده است.
عناوین داستانهای کتاب سهم من از درخت سیب شامل صندوقچه، گیس بریده، مردگلی، دخمه، سنگها، گمشده، درخت سیب، باغ، تخت چوبی و کلبه است.
داستانهای کتاب سهم من از درخت سیب هر کدام فضای داستانی مجزایی دارند.
نویسنده در داستانهایش دغدغه خرافات و جامعه را دارد و این دغدغه را با نگاهی فلسفی پیش میبرد.
داستانهای این کتاب نشان دهنده این است که طیبه نجیب نگاهی موشکافانه به پیرامون خود دارد.
در کتاب سهم من از درخت سیب، داستانها در عین سادگی لایه لایه اند و شاید نیاز باشد خوانند داستانها را چندین بار بخواند.
برای آشنایی بیشتر با کتاب سهم من از درخت سیب و قلم طیبه نجیب نگاهی به نخستین داستان این کتاب با عنوان صندوقچه میاندازیم:
مادر بزرگ صندوقچه ای داشت که همیشه آنرا توی کمد چوبیِ قفل داری میگذاشت. همان سالها که ده یازده ساله بودم. من هم جعبه کوچکی پیدا کرده بودم و دلم میخواست مثل مادربزرگ وسایلم را توی آن نگه دارم. اما در صندوق مادربزگ صندوق رازی بود؛ رازی که دوست داشتم آن را کشف کنم.
همیشه بعد از غذای ظهر، وقتی همه کرخت به فکر خواب عصرانه بودند، مادر بزرگ آرام آرام به سمت معبد همیشگی اش اتاق انتهای حیاط میرفت، در کمد را باز میکرد، صندوق را بیرون میآورد، کمی با لبهی دامنِ چین دارش، خاک نداشته روی صندوق را میگرفت، دست میبرد توی یقه، کلید صندوق را که همیشه با نخی به گردنش آویزان بود با هزار بدبختی از زیر چارقدش بیرون میکشید، در صندوق را باز میکرد، خیره میشد به چیزی که نمی دانستم چیست و انگار به خلسه ای عمیق فرو میرفت.
صندوقچه را بیرون آوردم. قفل کوچکش را لمس کردم. خیسیِ دستهایم روی آن نشست. کلید را داخل قفل کردم اما انگار نفسم بالا نمی آمد. هیجانی بود که نمیخواستم با باز کردن در صندوقچه به پایان برسد. انگار در لذت محوی گیر کرده باشم، دلم میخواست این لحظهها کش بیاید و تپش قلبم شدیدتر شَوَد. کلید را توی قفل چرخاندم. صدای ریز چلیکی کرد و زبانه ی قفل رو به بالا جهید...
نفسِ حبس شده ام را بیرون دادم و آرام درِ صندوقچه را باز کردم.
داخل آن را را که دیدم برای چند لحظه ذهنم کار نمی کرد. یک سال تمام فکرم پیش صندوقچه بود و خواب و خورا ک نداشتم. چقدر دلم میخواست راز مادر بزرگ را بدانم. چقدر هوای رفت و آمد او را داشتم؛ چقدر قید بازیهای توی کوچه و باغ و دشت را زده بودم. در صندوقچه را با حرص بستم و آن را توی کمد گذاشتم. انگار تازه یاد حرف مادر بزرگ افتادم.
او راست گفته بود...
هیچ چیز توی صندوقچه نبود، هیچ چیز.
اگرچه داستان صندوقچه طیبه نجیب از زبان یک نوجوان یازده ساله است اما به قدرت یک نویسنده خلاق نوشته شده است.
مخاطب در طول داستان پیوسته به این فکر میکند که داخل صندوقچه چه چیزی میتواند باشد. نویسنده ذهن خواننده را کاملا درگیر خود میکند.
سخت ترین بخش یک داستان، پایان آن است که نجیب در داستان صندوقچه خوب از پس این کار برآمده است.
اگرچه او در تمام داستانهای کتاب سهم من از درخت سیب پایان بندیهای خوبی دارد.
خواننده وقتی کتاب سهم من از درخت سیب را دست میگیرد دیگر نمی تواند آن را نصفه نیمه رها کند و این میتواند معیاری برای موفق بودن کتاب باشد.
مخاطب خود را در دنیای نویسنده گم میکند.
دنیایی که به ده شکل در ده داستان دیده میشود.
دنیایی که در مکانهای مختلف است و خواننده را با آدمهایی کاملا متفاوت رو به رو میکند.
کتاب خوانها و نویسندگان میتوانند مجموعه داستان سهم من از درخت سیب اثر طیبه نجیب نویسنده شهر قم را از انتشارات نیستان تهیه کنند.
همچنین کتاب سهم من از درخت سیب در نمایشگاه کتاب در راهروی 17 غرفه 12 انتشارات نیستان عرضه می شود.