قم نيوز : شگفتی های این سفر از همان لحظات نخست هر بیننده ای را مجذوب خود می کند،گویا این سرزمین جاذبه ای دارد و وسعت آن به اندازه دریا گسترش یافته که میلیون ها عاشق را با پای پیاده به سمت خود می کشاند.
به گزارش قم نیوز سمانه سادات فقیه سبزواری نوشت : کنار قدمهای جابر، سوی نینوا رهسپاریم/ ستونهای این جاده را ما، به شوق حرم میشماریم/ شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم/ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم...
نوای دلدادگی عشاق حسینی در جهان غوغایی برپا و میلیونها نفر را راهی سفری شگرف کرده است؛ سفری که رسیدن به وصال معشوق را معنا میبخشد.
چند روزی بیشتر تا اربعین حسینی باقی نمانده ومرزهای ورودی عراق، میزبان خیل جمعیت مشتاقی است که آمدهاند تا در چهلمین روز از شهادت سید و سالار شهیدان در کربلا به سوگواری بپردازند. این سفر پیروجوان، کودک و زن و مرد نمیشناسد، همه آمدهاند تا در مسیر دلدادگی قدم بردارند.
مرز مهران یکی از مرزهایی است که زائران ایرانی از آن وارد خاک عراق میشوند و از آنجا باید حدود 300 کیلومتر مسیر را بپیمایند تا به نجف برسند، با اینکه وسیله نقلیه برای انتقال زائران وجود دارد اما باز هم قدم گذاشتن در این مسیر آسان نبوده و دشواریهای خودش را به دنبال دارد.
عراقیها از ماهها پیش خود را برای پذیرایی از زائران حسینی آماده کرده اند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. در طول مسیر حرکت اتوبوسها و ونها از مهران تا نجف در برخی روستاها و مناطق، مردان عراقی با اصرار مردم را برای نوشیدن آب و غذا دعوت میکنند.
شگفتیهای این سفر از همان لحظات نخست هر بینندهای را مجذوب خود میکند. کمتر عکاسی شکار این لحظهها را از دست میدهد. ثبت این لحظات از توصیف خبرنگاران و گزارشگران و از دوربین مستندسازان دور نمیماند.
پیرزنی عرب با چادر مشکی که دهها وصله دارد کنار جاده ایستاده تا زائران را به سمت خانه اش برای پذیرایی هدایت کند. دانههای درشت عرق در چین و چروکهای پیشانی اش راه را گم کرده اند و پیرزن که گویش عربی دارد با رانندهها صحبت میکند و از آنان میخواهد زائران برای پذیرایی به خانهاش ببرند.
از جاده اصلی تا کوچهای که بیشتر به خرابه شام شبیه است راهی نیست خانه ای کوچک و کاهگلی مقابلمان نمایان میشود. برای ورود به خانه باید سرمان را تعظیم وار کمی خم کنیم. درب خانه اش کوتاه است. چند زن جوان در حیاط خانه ایستادهاند و زائران خسته را به کنار سفرههای داخل اتاقها هدایت میکنند. زائران خستهاند و خوردن غذایی گرم میتواند انرژی برای ادامه راه باشد.
نجف؛ شهر امیر شیعیان که تازه از اینجا همه مجنون وار در طریق الحسین پا میگذارند تا به وصال برسند اما پیش از حرکت همه تجدید بیعت میکنند تا خالصانه در این راه وارد شوند.
جادههای منتهی به شهر نجف شلوغ است و ترافیک سنگین همه را کلافه کرده. شب هنگام است که وارد شهر نجف میشویم و همه پس از عرض سلام و ادب خدمت امیرالمومنان (ع) به دنبال محلی برای استراحت میگردند تا شب را استراحت کنند. به دلیل ازدحام جمعیت در این روزها کمتر میتوان موکبی را برای اقامت پیدا کرد.
زائران که تا رسیدن به نجف با یکدیگر همسفر شده اند همه ایرانی هستند طول مسیر چند ساعته باب آشنایی را باز کرده است اما در نجف هرکسی به مسیری میرود تا محلی را برای استراحت پیدا کنند.
هنوز چند نفری جلوی آستان امیرالمومنین (ع) ایستادهاند که یکی از درجه داران نظامی عراقی با شتاب به سمت زائرانی که ایستادهاند میآید و با گویش فارسی شکسته و آمیخته با گویش عربی از اینکه شب را کجا میگذرانید پرسش میکند؟ مردی میانسال که محاسن جو گندمی دارد جلو میرود و با او هم سخن میشود و کمی بعد همه را به سمت خانه ای که پشت وادی السلام قرار دارد هدایت میکند.
جوان عربی که دشداشه مشکی به تن دارد به زبان فارسی خوش آمد میگوید و زائران را شبی در منزلش مهمان میکند. مردها در اتاق گوشه حیاط و زنها نیز به اتاقی که همسر و فرزندانش در آنجا هستند میروند. زن جوان نانهایی را که از تنور در آورده در سینی بزرگ به همراه غذای گرم به زائران تعارف میکند. برای مردها هم جداگانه تدارک میبیند.
زن جوان که به خوبی به زبان فارسی صحبت میکند از روزگاری که در شهر قم سکونت داشته سخن میگوید و خاطرات خوشی از زیارت حضرت معصومه (س) در کودکی دارد. سه دختر و دو پسر و فرزند ششم هم تا چندی دیگر بدنیا میآید. اما این مشقات او را از پذیرایی زائران خسته نمی کند.
همسرش ابومحمد یکی از افسران درجه دار عراقی است که برای مبارزه با داعش ماهها از خانواده اش دور است و هرسال در این ایام خانهاش را برای پذیرایی از زائران اربعین آماده میکند.
شاید درک این مسئله مشکل باشد که بسیاری از مردم عراق با مشکلات ریز و درشتی دست به گریبان هستند اما از ماهها قبل دینار، دینار پس انداز میکنند تا در این روزها میزبان خوبی برای زائران حسینی باشند و تلاش میکنند هریک بیشتر از دیگری از زائران پذیرایی کند.
خیابانها از حالت عادی خارج است و در هرگوشه از شهر با استقبال اسپند و صدای بلند نوحههای عربی از رهگذران پذیرایی میشود. چل چراغها در کنار ایستگاههای صلواتی چشم هر بینندهای را مجذوب خود میکند.
خرمای تازه و آغشته در ارده، چای عربی و قهوه کمترین پذیرایی است که در گوشه گوشه شهر به چشم میخورد و همه در تلاشند از یکدیگر گوی سبقت در مهمان نوازی از زائران را بربایند.
صبح روز دیگر فرا میرسد و همه کوله به دوش و سینه زنان به سمت جاده عاشقی در حرکت هستند برخی از کوفه میگذرند و برخی مستقیم راه کربلا را پیش میگیرند. از نجف اشرف تا حرم حضرت ابوالفضل(ع) یک هزار و 634 عمود یعنی حدود 80 کیلومتر راه است که دلدادگان حسینی این مسیر را پیاده میروند.
مسیر کوفه پر است از نخلستانهای سر سبزی که راه بهشت را تداعی میکند، این مسیر چندان هم شلوغ نیست و بیشتر جوانان در این راه قدم میگذارند. مردان عرب از زائران اربعین برای استراحت به داخل نخلستان دعوت میکنند. حتی برای پذیرایی چای و قلیان هم آماده میکنند/
برای اینکه خستگی و مسیر طولانی، مانع از حرکت نشود همه در قالب دستههای کوچک چند نفره و با نوای «لبیک یا حسین» سینه زنان به راهشان ادامه میدهند. مسیر نخلستانها که تمام میشود، درب خانه عراقیها به روی زائران برای پذیرایی و استراحت باز است. هرکسی به اندازه وسع خودش در این حرکت معنوی سهیم میشود یکی با دادن لیوان آبی گوارا و دیگری با فراهم کردن مکانی برای ساعتی استراحت.
مسجد سهله، مسجد کوفه و مزار دوطفلان مسلم پراست از زائران اربعین حسینی و اطراف این اماکن ایستگاههای صلواتی وجود دارد که از زائران پذیرایی میکنند.
در طول مسیر اصلی موکبهایی برای استراحت زائران برقرار است که در نزدیکی آنها نظامیان عراقی حافظ جان و مال مردم هستند. مکانهایی نیز برای ماساژ زائران در نظر گرفته شده و برخی از جوانان عرب و ایرانی تن خسته زائران را ماساژ میدهند.
پیرزنی که 60 سال سن دارد از مشهد به این سفر آمده و کهولت سن او را از پیاده روی باز نمی دارد بلکه میخواهد این مسیر را زودتر از جوانان بپیماید و عقیده دارد در سفر عشق خطر باید کرد.
دختر بچه پنج ساله ای که نامش فاطمه است همراه پدرش به این سفر آمده است و میگوید میخواهم به زیارت امام حسین (ع) بروم و بگویم امسال من آمدم سال دیگر برادرم علی میآید. حتی این کودک نیز برای تجربه دلدادگی آمده است.
در طول مسیر موکبهای ایرانی و عراقی مشتاقانه پذیرای زائران هستند. از فلافل گرم گرفته تا بامیههای داغ و تازه که با اصرار به زائران تعارف میکنند.
نوای نزار قطاری «أنا مظلوم حسین أنا مظلوم حسین، أنا مظلوم حسین، أنا محروم حسین» از بلند گوی کاروانها به گوش میرسد و زنان و مردانی دیده میشوند که محکم قدم بر میدارند و سینه میزنند.
طلبهای جوان همراه همسرش در این مسیر قدم بر میدارد و کودک شیرخواره اش را در آغوش گرفته و هدفش از این سفر را آشنا کردن کودک خردسالش با فرهنگ حسینی عنوان میکند.
پیرمردی خمیده به سختی با چوب دستی و با پای برهنه قدم بر میدارد و با تمام توان فریاد میزند کربلا کربلا ما داریم میآییم و اشک میریزد. پاهای رنجورش پر از ترک شده است اما حاضر نیست کفش بپوشد و میگوید در این سفر کلاه از سر عقل میافتد من کفش بپوشم؟
پیرزنی که گالش به پا دارد در حالی که یکی از دستانش را به کمر گرفته و دست دیگرش عصا قرار دارد از قوچان آمده با لهجهای شیرین، میگوید: « به عشق امام حسین(ع) از قوچان، مشهدالرضا آمدهایم». اصطلاحی برای خستگی پایش میگوید که متوجه نمیشوم اما عاشق است، عاشقی که جان را در طبق اخلاص گذاشته « به عشق حسین خود را فدا میکنیم».
برخی نیز به نیابت از دوستان و آشنایان در این مسیر قدم برمی دارند، دعای توسل و زیارت عاشورا و ذکر صلوات از جمله ادعیه و اذکاری است که در این مسیر میخوانند تا به مقصد برسند.حضور دهه هفتادیها و دهه هشتادیها به این راهپیمایی جلوه خاصی بخشیده است.
چیزی تا رسیدن به وصال باقی نمانده است قلبها لرزان و چشمها گریان شده و نفسها به شماره افتاده است از دور گنبد طلایی نمایان میشود... اینجا بین الحرمین است... السلام علیک یا ابوالفضل العباس...السلام علیک یا اباعبدالله الحسین...
بازم من و این جادهها/ بازم نوای نینوا / بگو کربلا... کربلا ای دل / خدا کی میشه قسمتم بازم سحرای حرم حرم/ گریه دم به دم ای وای.