قم نيوز : امروز روز خبرنگار است و خبرنگاران بیش از همه در سالهای مختلف در این روز وعدهها شنیدهاند، شاید امروز، در این سال و در این قسمت از تاریخ دیگر خبرنگاری دنبال بهبود شرایط سختش نباشد.
به گزارش قم نیوز سارا تقی زاده به مناسبت روز خبرنگار نوشت: و قلم حکم میکند، میان دستها و اتفاقات؛ خودکار بیکی که جانش به خط رسیده و دیگر جوهر ندارد. کاغذها حکم میکنند، کاغذهای نازک و سفید روزنامهها جلوی دکه کنار خیابان؛ دوربینها حکم میکنند، بین دستان عرق کرده از کار و انگشتی که شات میزند.
این روزها رسانهها حکم میکنند میان قلب و چشمها و لبخندهای مردم. رسانههایی که متاسفانه مدتهاست در قلمرو حکومتشان لبی را نخندانده و قلبی را به شوق نیاوردهاند و برعکس بارها و بارها قیصروارانه با گریه دلها را آبیاری کردهاند.
اتفاقات تلخ ریز و درشتی که نه باعث سرخمیدگی مسئولی شد و نه خجالت احدی، این خبرنگاران ایستاده در غبار اخبار تلخ بودند که بعد از انتشار هر مصیبت جدیدی، صدای تایپ کردنشان قطع میشد، لیوان چای نپتون یخزده را یک نفس سر میکشیدند، چشمهایشان را میمالیدند و به امید فردایی که یک تیتر پر از امید بزنند، بیخیال به سردرد ناشی از بحثها و خیره شدن به صفحه سفید سیستمها، ادامه میدادند.
ادامه میدادند و ادامه میدانند و ادامه میدانند هرچند بیمهای برایشان در کار نبود، ادامه میدادند هرچند این ادامه دادنها آنچنان که باید اسکناس چشمگیری نمیشد، ادامه میدادند هرچند با صورت زخمی، هرچند بدون امنیت شغلی، هر چند با هزار خط و نشان حذف و انتشار، هرچند بدون اتوبوس سالم، هرچند بدون وسیله ایاب و ذهاب بین چندین جلسه در یک روز، ادامه میدادند فقط بخاطر امید، امید به روزی که بتوانند در قلمرو حکمرانی رسانهها اخبار شاد را با شیپور و با صدای بلند بنویسند.
فرقی نمیکند کجای ایران باشند؛ خبرنگاران، این جمعیت محدود که خودکارشان، صفحه کلید سیستمهایشان، دستگاه ضبط صوتشان، دوربینهای عکاسی و فیلمبرداریهایشان همه و همه در تلاش برای بازتاب مشکلات مردم هستند، بازتاب غصهها و دلنگرانیهای مردم این مملکت هستند، صدای خواستهها و ناراحتیهای خودشان هیچوقت به گوش نمیرسد جز امروز، این خورشید هم که برود، تمام معضلات خبرنگاران میرود تا ۱۷ مرداد سال ۱۴۰۱.
شاید هر مسئولی که از راه میرسد و قصد دارد فکری به حال این صنف بکند، تا آستینهایش را بالا میزند میگوید: «اصناف دیگری با جمعیت چندین برابری وجود دارند، میروم به داد آنها برسم!» و ترجیح میدهد با آن آستینهای بالازده وضویی بگیرد و دو رکعتی بخواند به نیت خبرنگارانی که همیشه بزرگترین مشکلاتشان، کوچک دیده میشود.
شاید هم خبرنگاران غصههای خودشان را بین دردهای جامعه گم میکنند و وقتی هم که پیدایشان میکنند، انقدر میان مصیبتهای گشتهاند که جانی ندارند به مشکلات خودشان برسند، انقدر بین تیغ اخبار بد راه رفتهاند که دیگر حوصلهای ندارند که تاولهای پایشان را بهبود دهند، که کفش نو بپوشند.
امروز روز خبرنگار است و خبرنگاران بیش از همه در سالهای مختلف در این روز وعدهها شنیدهاند، شاید امروز، در این سال و در این قسمت از تاریخ دیگر خبرنگاری دنبال بهبود شرایط سختش نباشد؛ شاید اگر یک کیک با ۱۷ شمع جلویشان بگذارید و بگویید یکباره همه با هم آرزو کنند، فریاد بزنند: «خدایا اخبار خوب، خدایا لبخند، خدایا تیتری پر از نشاط، خدایا تیتر کرونا رفت».
حق دارند، کدام سربازی حاضر است در قلمرو حکومت حاکمش جای لبخند، اشک ببیند. به یقین خبرنگاران هم در انتطار روزهای شادی در قلمرو رسانه هستند و در اعماق دلشان، در انتظار روزهایی خوش برای شغلشان، روزهایی بدون توهین، بدون قطع کردن تلفن، با حقوقی بهتر، با بیمه، با امنیت، با عشق، با چای داغ دم کرده، با خودکاری که تمام نشود، با ضبط صوتی که حجمش پر نشود، با گزارشات تصویری که هزار عیب درش پیدا نشود، با خوشی...