قم نيوز : قم نیوز: در ششمین شب جشنواره فیلم فجر قم، فیلمهایی پخش شدند که قهرمانان یا ضد قهرمانان آنرا دختران تشکیل میدادند.
به گزارش قم نیوز، فیلمهای سینمایی «بشارتی برای یک شهروند هزاره سوم»، «عملیات مهد کودک» و «خاکستر و برف» بر پرده نقرهای سینما وتوس قم در ششمین شب برگزاری این جشنواره نقش بستند.
«بشارتی برای یک شهروند هزاره سوم» که شاید بهتر بود نام هشداری برای یک شهروند هزاره سومی برای آن انتخاب میشد جدیترین اثر به نمایش درآمده بود؛ یک تراژدی از وقایعی که اتفاق میافتند اما ظاهراً پایانی بر آنها نیست. فیلم در ارتباط با نفوذ فرقههای انحرافی مانند شیطانپرستی در میان دختران نسل امروز، دانشآموزان یک دبیرستان نمونه دولتی است.
اصرار کارگردان بر مرفه بودن دانشآموزان حاضر در فیلم با نشان دادن وضعیت زندگانی آنها شاید همان نظریه قدیمی «درد بی دردی» را میخواهد یادآوری کند که انگار این دختران هیچ مشکلی نداشتهاند و وقتی بیکاری دلشان را زده خودشان دست به کار شدند و مشکلی بزرگ آفریدند که حالا «مینو» زن قهرمان داستان یا شاید بهتر بشود گفت منجی بچهها قرار است دستشان را بگیرد هرچند خودش درگیر معضلات فراوانی است که مهمترینش تغییر شیوه زندگانی همسرش است.
قصه فیلم از آنجا شروع میشود که مینو در حال تدریس در یک حوزه علمیه مربوط به خواهران است و حالا مدیران این مرکز میخواهند این استادی را که بدون دریافت حقوق برایشان کار میکند به مدرسه دخترانهای بفرستند و مشکل آنجا را به دست او حل کنند؛ اما مشکل دختران مسائل شرعی و فروع دین نیست چون یکی دانش آموز خودکشی کرده و این نشان میدهد دغدغهای بیش از این مسائل دارند.
فیلم با فلاشبکهای متعددی سعی میکند تماشاگر را با موضوع اصلی داستان همراه کند؛ تعدادی دختر فریبخورده که اسیر فرقههای انحرافی و شیطانپرست شدهاند و در و دیوار اتاقشان را با انواع و اقسام نمادهای شیطانی آراستهاند و در نهایت هم خودشان را قربانی میکنند و حالا مینو باید اول دلیل این کارهایشان را بیابد و بعد منصرفشان کند هرچند دومین و سومین نفر هم خودکشی میکند و او فقط نظارهگر دسته گلهایی است که روی نیمکت و جای خالی بچهها گذاشته میشود.
هنگامه قاضیانی بازیگر نقش «مینو» تا حد زیادی سعی کرده مظلومیت و آرامش مد نظر کارگردان را نشان دهد هرچند در بعضی سکانسها عصبانیتهای بیموردی از خود بروز میدهد که چندان با روحیه آرام ابتدایی و انتهایی او در فیلم سازگار نیست؛ در مقابل او گروهی از دانشآموزان مینشینند که هراس در صورتهایشان موج میزند و خانم مدیری که نمیداند چه کند چون تا سال گذشته ۸۵ درصد بچههای مدرسه در کنکور آزاد و ۶۵ درصدشان هم در کنکور دولتی قبول میشدند ولی حالا فقط اخبار خودکشیهای متوالی از آنجا به روزنامهها درز میکند.
بازی نیکی کریمی و حمید فرخنژاد را شاید بتوان بهترین نقطه قوت فیلم دانست چون فیلمنامه و کارگردانی نتوانستهاند آن طور که باید مفاهیم مورد نظرشان را به مخاطب القا کنند.
محمد هادی کریمی در این نخستین تجربه بلند سینمایی دست به کار سنگینی زده و شاید بتوان گفت بیمحابا به سراغ موضوعی تراژیک رفته که بسیاری از کارگردانان و نویسندگان معتبر این روزهای سینمای ایران جسارت نزدیک شدن به آن را ندارند، یا محدودیتها دست و پایشان را بسته یا اینکه نمیخواهند خود را وارد فضایی کنند که بیشتر از پاسخگویی به ابهامات، سئوالهای زیادتری در ذهن تماشاگر ایجاد میکند.
یکی از نکات جالب توجه فیلم تاکید موسیقی بر مفاهیم بصری است به این صورت که آهنگساز سعی کرده با استفاده از تقابل دو نوع موسیقی آرامبخش و سنگین مانند آوازهای شهرام ناظری در برابر آهنگهای راک اند رول، تقابل و تضاد میان نوع نگاه مینو و دانشآموزان دبیرستان را به زندگی نشان دهد هرچند کریمی در مقام کارگردان هم این تاکید بر نشان دادن تضاد را با کادرهای بستهای از سیگار، مواد مخدر و گل گاو زبان به عنوان ابزارهای آرامبخش شوهر، دختران شیطانپرست و مینو بارها در مقابل چشم تماشاگر به نمایش میگذارد.
عدم تسلط و آشنایی کافی کارگردان و نویسنده با گروههای موسیقی متال و فرقههای شیطانپرست یکی از نقاط ضعف «بشارتی برای یک شهروند هزاره سوم» محسوب میشود؛ به نظر میرسد کارگردانی که در صدد نشان دادن خطرات وارد شدن به اینگونه گروههاست باید ابتدا آشنایی کاملی با موضوع پیدا کند و پس از آن نگاه انتقادی را در فیلم بگنجاند، آنچه کریمی سعی در نشان دادن آنها به عنوان انحراف دارد شاید تناسب چندانی با شیطانپرستی نداشته و یا حداقل ارتباط با این مسئله را دارند. نشان دادن چند باره نام گروههای موسیقی متال یا جوانی که علامت فرقههای انحرافی را بر گردن دارد بیننده را خسته میکنند و اگر هم حس تنفری از این گروهها با یک بار دیدن صحنهها ایجاد شده در ادامه بیشتر به سمت لودگی پیش میرود و اثر نخستین را از بین میبرد.
استفاده بیش از حد از فلاشبک هم ضربات مهلکی به «بشارتی برای یک شهروند هزاره سوم» زده است؛ بهتر بود زمان حال برای خیلی از سکانسها در نظر گرفته میشد و هیچ تغییری هم در نوع نگاه مخاطبان به وجود نمیآمد ضمن اینکه در برخی صحنههای فیلم هم شاهد حرف زدن بازیگران به ویژه فرخنژاد که نقش پلیس فیلم را بازی میکند هستیم که گویی تنها هستند اما نوع حرفهایشان گویای حضور مخاطب است و این ابهام تا آخر فیلم تماشاگر را همراهی میکند بدون اینکه جوابی به آن داده شود.
در مجموع «بشارتی برای یک شهروند هزاره سوم» را میتوان یک جسارت سینمایی دانست که هرچند نتوانسته همه اهداف مد نظر نویسنده و کارگردان را محقق کند اما یک تجربه نسبتاً خوب در ورود به عرصههای تراژیک اجتماعی نسل امروز به شمار میرود.
منتقدان و تماشاگرانی که این فیلم را دیده بودند رضایت نسبی داشتند هرچند سئوالات بسیاری در ذهنشان به وجود آمده بود که گویی قبل از آن به فکرشان هم نمیرسید.
حجتالاسلام احمدوند از جمله افرادی بود که همراه با خانواده یعنی همسر و فرزند دو سالهاش به دیدن این فیلم آمده بود؛ او پس از دیدن فیلم در حالی که گویی با دنیای جدیدی آشنا شده باشد میگوید: «چیزهایی راجع به گروههای شیطانپرست شنیده بودم و حتی کتابی را هم در این زمینه مطالعه کردهام اما اینکه این فرقهها تا این حد در میان دانشآموزان نفوذ کردهاند مطلب جدیدی بود».
مقدمی، همسر این روحانی اهل سینما هم نظر جالبی دارد. «در دوره دانشجویی با دخترانی هم اتاق بودم که راک، موسیقی مورد علاقهشان بود اما اینقدرها هم که «بشارتی برای یک شهروند هزاره سوم» تبلیغ میکند شیفته شخصیتهای شیطانی نبودند و حتی نماز هم میخواندند البته انکار نمیکنم که این فیلم هشداری جدی و معقول به خانوادههایی است که همه نوع امکانات مادی را در اختیار فرزندانشان میگذارند اما از تربیت صحیح آنها غافل هستند».
نظرات منتقدان اما در مورد «بشارتی برای یک شهروند هزاره سوم» تفاوتهایی با دیدگاه تماشاگران عادی دارد؛ مریم بصیری از منتقدان سینما معتقد است که این فیلم یک سئوال اساسی برای تماشاگر ایجاد میکند که واقعاً چه کسی مسئول است و چه کسانی باید جوابگو باشند. نماهای فیلم چندان گویا نیستند و مثلاً وقتی پلیس در حال صحبت کردن است معلوم نیست مخاطب او کیست؛ بیش از دو سوم نماهای فیلم از این دست هستند و این لطمه شدیدی به «بشارت برای یک شهروند هزاره سوم» زده است و بیننده حس میکند همه شخصیتها در حال بازجویی شدن هستند.
دلتنگیهای کودکانه در عملیات مهد کودک فیلم بعدی به نمایش در آمده در سینما وتوس در ششمین شب جشنواره فجر «عملیات مهد کودک» بود که اتفاقا بیشتر بازیها در این فیلم هم مانند بشارتی برای یک شهروند هزاره سوم توسط دختران اما این بار دختران پیش دبستانی صورت گرفته است.
این اثر بلند سینمایی را میتوان یک فانتزی موزیکال کودکانه دانست که دقیقاً معلوم نمیشود مخاطبش بزرگسالان هستند یا کودکان هرچند توانست بیشترین تعداد تماشاگران را در بین فیلمهای به نمایش درآمده تا این شب به خود اختصاص دهد و شاید این استقبال بینظیر نشاندهنده نیاز مردم به مشاهده فیلمهایی شاد و به دور از هیاهوهای اجتماعی و سیاسی باشد هرچند منتقدانی چون مریم بصیری اعتقاد داشته باشند که این نوع فیلمها بیش از چند جمله ارزش نقد ندارند.
یکی از مهمترین نقاط قوت «عملیات مهد کودک» ضرباهنگ نسبتاً تند آن است در حالی که از سالها قبل کند پیش رفتن قصه یکی از مشکلات اصلی فیلمها و سریالهای ایرانی به شمار میرود که هنوز هم در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی دیده میشود.
فرزاد اژدری در نخستین تجربه بلند سینمایی خود که رویا شریف تهیهکنندگی و بازی در آن را بر عهده داشته سعی کرده از عوامل و بازیگرانی حرفهای بهره ببرد که تنها نام آنها برای کشاندن سینما دوستان به وتوس کافی است.
اکبر عبدی، علیرضا خمسه، فرزاد حسنی، بهنوش بختیاری، حسام نواب صفوی، سروش صحت و مریم سعادت اسمهایی هستند که هر کدامشان در گذشته یا حال ستاره یکی از فیلمهای سینمایی بودهاند و نقش اصلی را بازی میکنند، در این میان بازی گرفتن از کودکانی که شاید برای نخستین بار جلوی دوربین سینما ظاهر میشدند هم کار نسبتاً سختی است که اژدری موفق به انجام آن شده است.
«عملیات مهد کودک» یک موزیکال کودکانه است به همین دلیل برای آهنگسازی آن هم باید سراغ یک باتجربه رفت و هم دست به بهترین انتخاب یعنی ناصر چشمآذر زده است. این آهنگساز برجسته ایرانی که آلبومهایش سالهاست لحظات تنهایی و غم و شادی علاقهمندان به موسیقیهای الکترونیک را با نوای سحرآمیز خود همراه ساخته است همه تلاش خود را به کار گرفته تا قطعاتی متناسب با حال و هوای کودکانه فیلم بیافریند ضمن اینکه آوازهای فیلم هم با همراهی موسیقی دلنشین چشم آذر جلوه دیگری یافتهاند.
از دیگر نقاط مثبت «عملیات مهد کودک» میتوان به جلوههای ویژه رایانهای آن اشاره کرد که هرچند نمیشود آنها را یک نوآوری دانست اما در سینمای ایران یک اتفاق مبارک محسوب میشود که فیلمی کودکانه تا این حد از جلوههای ویژه بهره میبرد.
در کنار این نقاط قوت فیلم سینمایی «عملیات مهد کودک» دارای ضعفهایی به ویژه در فیلمنامه و کارگردانی است؛ نبود یک داستان منسجم و نیز بازی تکراری بازیگران معروف فیلم لطماتی به آن زده و شاید تنها کودکان باشند که با همان علاقه اولیه تا انتها به تماشای فیلم بپردازند وگرنه عدم رخ دادن اتفاقی خاص در نیمه دوم فیلم تماشاگر بزرگسال را با خستگی مواجه میکند زیرا ضرباهنگ تند اولیه هم از ابتدای نیمه دوم فیلم از بین رفته است.
منتقدان اما نگاه چندان مساعدی به عملیات مهد کودک نداشتند؛ علی فرحناک در جلسه نقد و بررسی فیلم گفت: «فیلمهای کودکانه زیادی در سینمای ایران ساخته میشوند اما عملاً رشدی را در این زمینه نمیبینم یا میتوان گفت در گذشته شرایط بهتری داشتیم؛ شلوغی و آشفتگی خاصی در اینگونه کارها دیده میشود و «عملیات مهد کودک» هم از این امر مستثنی نیست».
وی همچنین افزود: قصه فیلم از هیچ منطقی تبعیت نمیکند و انسجام خاصی نیز بر آن حاکم نیست؛ تنها استفاده از موسیقی و جلوههای ویژه تلاشی بوده برای تنوع بخشی به کار هرچند انگیزهای برای دیدن فیلم تا پایان به مخاطب نمیدهد، شخصیتپردازی فیلم هم به شدت ضعیف است و میتوان آنها را تنها در حد یک کاراکتر دانست و هیچ شناختی از آنها به خصوص شخصیت «فوفو» در اختیار مخاطب قرار نمیگیرد».