خدا را شکر می کنم که خیرین پول را مستقیم به حساب قصاب و آشپز میریزند و ما فقط وظیفه توزیع داریم وگرنه الان قصه آنها را هم داشتیم. حرف و سخن بین من و آن آقا طول میکشد. منطق مشترکی در گفتگو نداریم. آنقدر که من خسته و عصبانی جایی از کاغذی را که فکر میکنم صورتجلسه هیئت باشد و او نشان میدهد با این جمله پر میکنم: این جانب هیچ گونه اعتراضی ندارم....