قم نيوز : سوم شعبان روزی است که عالم بهانه ای بزرگ برای پایه گذاری مکتب ایثار و فداکاری و شجاعت را زیر لوای حسین بن علی (ع) پیدا کرده است.
به گزارش قم نیوز ساعتهای پایانی دوم شعبان، وجود فاطمه زهرا (س) سراسر شوق است، شوق از دیدن فرزندی که قرار است فخر عالم شود، فخر ایستادگی و شهامت.
دخت پیامبر (ص) بهتر از هرکسی میداند دردانهای که تا ساعتی دیگر پا بر زمین میگذارد قرار است سالها بعد پا در کدام راه و مسیر توحیدی بگذارد و از همه چیز خود بگذرد تا دین مبین باقی بماند.
خانه زهرا (س) محل ورود و خروج فرشتگان است، فرستادگان الهی برای درود و صلوات بر قنداقه حسین (ع). همان که رسول خدا (ص) در مقامش میفرمایند: «حسین منّی و أنا من حسین».
آری میلاد حسین (ع) است، شرق و غرب عالم، بالاتر از ابرها و در دل دریاها، در میانه هفت آسمان جشن و سرور برپاست و این را کسی نمی بیند جز آل کساء و خداوندگارشان.
برای دنیا وجود مبارکی چون اباعبدالله (ع) بس، دیگر چه میخواهد عالم؟ چه میخواهد جهان؟ مگر نه اینکه هر موجودی سعادتش در درک ولای حسین (ع) و مسیری است که میرود؟ مگر نه اینکه مولود سوم شعبان، سومین امامی است که پرچم دین را بردوش خواهد برد تا قله انسانیت را فتح کند؟ ولی اللهی که ملائلکه به حرمتش میایستند، در ولادتش غرق نورند و در شهادتش غرق اشک.
به راستی چرا در جشن میلاد حسین (ع) نیز نمیتوان از اشک نگفت؟ چرا در این میلاد و سرور بازهم گوشه چشمها خیس اشک میشود؟ مگر مولود سوم شعبان چه کرده است که یادش، نامش و مرامش مردان و زنان و پیر و جوان و کودک را غرق در خود میکند؟ به راستی چرادرجشن میلاد حسین (ع) ناخواسته زمزمه «بوی بهشت میوزد از کربلای تو، ای صد هزار جان گرامی فدای تو» بر ذهن و لب جاری است؟ راز این نام در چیست؟ «حسین»! اسمی که میشناسی و در عین حال آنگونه که باید نشناختهای!
راز این نام در چیست که هرسال از سوم شعبان سرگشتگی دل آغاز میشود و تا ذی الحجه و عَرَفه اش میرود و نهایتاً در محرم و صفر آرام میگیرد! آری مولود نامی که اینگونه شیعه را سرگشته میکند قدمهای مبارکش را بردنیا میگذارد تا انسانیت زنده شود و تا همیشه جاودانه بماند.
مرجع تقلید شیعیان در توصیف شخصیت والای امام سوم شیعیان (ع) تاکید میکند: حسین بن علی (علیهما السلام) علوم سه گانه ای را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان فرمودند، در مناجات، خطبهها و نامههای خود مبسوطاً بیان کرده است.
آیت الله جوادی آملی در کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی آورده است: بسیاری از فرازهای دعای عرفهٴ آن حضرت (علیه السلام) مربوط به آیات محکم یا سنن قائم است. آن حضرت (علیه السلام) در بخشهای توحیدی، آن چنان خود را معرفی میکند که معلوم میگردد از قَرَن تا قَدَم او را اعتقاد توحیدی پرکرده است. آنجا که ایشان چشم، بینی، گوش، عصب، پیه و گوشت خود را تشریح میکنند، همه را نشانهٴ توحید خدا دانسته، سراسر وجودش را موحّدی میدانند که آثار توحیدی خدای سبحان در جان او ظهور کرده است.
زندگی سالار شهیدان را میتوان در پنج مرحله خلاصه کرد
به گفته این عالم ربانی، برای شناخت بیشتر و بهتر امام حسین (علیه السلام) باید مراحل زندگانی آن حضرت (علیه السلام) را به خوبی تحلیل کرد. از نظر تحلیل تاریخی، زندگی سالار شهیدان را میتوان در پنج مرحله خلاصه کرد، البته دوران فراموش نشدنی بارداری و پیوند ویژهٴ آن حضرت با مادری بی نظیر بحثی جدا میطلبد.
آیت الله جوادی آملی در کتاب خود آورده: مرحلهٴ یکم، دوران کودکی آن حضرت بود که در مهد پرورش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدیقه کبری سیدهٴ زنان عالمیان حضرت فاطمهٴ زهرا (علیها السلام) به سر میبرد. هنگامی که پیکر مطهّر امام حسین (علیه السلام) را در پارچهای پیچیدند و به حضور ایشان آوردند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گریست و فرمود: «تقتله الفئة الباغیة»؛ «گروه ستمگر، او را به قتل می رسانند». سپس رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) آن حضرت را با سرانگشتان مبارک خود شیر دادند و امام حسین (علیه السلام) از این راه تغذیه کرد که قسمت مهم غذای آن حضرت از راه غیب مدد گرفته شد.
به گفته وی، مرحلهٴ دوم زندگی امام حسین (علیه السلام) در پرتو تربیت پدر بزرگوارشان حضرت علی (علیه السلام) و بخش کوتاهی از آن در عصر عصمت کبری حضرت فاطمهٴ زهرا (علیها السلام) سپری شد. در این مرحله، امام حسین (علیه السلام) به احترام پدر عظیم الشأن خود خطبه و مانند آن را اظهار نمیکردند؛ زیرا مسئولیت امامت و رهبری به عهدهٴ امیرمؤمنان بود. امام حسین (علیه السلام) در این دوران به فرمان امیرمؤمنان (علیه السلام) در جنگها شرکت میکرد و در همین دوران، مبارزهٴ با حکومت ستم، شناخت دوست و دشمن و درس مقاومت و پایداری را فرا گرفت و به منصّهٴ ظهور گذاشت.
این استاد اخلاق افزود: مرحلهٴ سوم زندگی آن حضرت (علیه السلام) توأم با امامت امام حسن (علیه السلام) بود. در این دوره نیز از سالار شهیدان مطالب چشمگیری نقل نشده است؛ بلکه آن حضرت در مسألهٴ امامت و رهبری، تابع برادر خود، امام دوم شیعیان حضرت حسن بن علی (علیهما السلام) و در نوع نبردها پرچمدار رسمی آن حضرت (علیه السلام) بود. مرحلهٴ چهارم، زمانی است که امویان، امام حسن (علیه السلام) را مسموم کردند و به شهادت رساندند و معاویه، حکومت خودمختار را به غارت برد و خفقان فکری و عملی بر مناطق مسلمان نشین آن زمان حاکم شد. معاویه، بر پایهٴ شایستگی یا نصب یا شورا به خلافت نرسید؛ بلکه ستمکارانه خلافت را به غنیمت برد و آن را به سلطنت منحوس تبدیل کرد. از همین رو بود که برخی افراد، پس از حضور در نزد معاویه به جای «السلام علیک یا خلیفة رسول الله» یا تعبیری شبیه این، میگفتند: «السلام علیک أیها المَلِک»؛ یعنی تو خلافت را به سلطنت مبدّل کردی.
ایشان در خصوص مرحله پایانی حیات حضرت مینویسد: پس از هلاکت معاویه و پایان دسیسه گری های او، مرحلهٴ پنجم زندگی سالار شهیدان (علیه السلام) آغاز شد که کمتر از یک سال بود، ولی به همهٴ زندگی آن حضرت (علیه السلام) بها داد و نهضت ایشان را شهرهٴ جهانی کرد و نیز آن حضرت توانست دینِ مأسور و غارت شده را احیا کند؛ به طوری که سنّت متروک نبوی و علوی، حیات مجدّد خود را بازیافت و بدعت اموی و مروانی رخت بربست.
انتهای پیام / 137