قم نيوز : قم نیوز: حجتالاسلام والمسلمین محسن غرویان استاد درس خارج حوزه در یادداشتی که به مهر داده است، با تاکید بر اینکه طوفانهای فرهنگی با اجازه وارد نمیشوند اظهار کرد: اقیانوس پرموج فرهنگها، کشتی منطق و پاروی برهان میخواهد.
به گزارش قم نیوز، یادداشت حجتالاسلام غرویان به این شرح است: امروزه در فلسفه ذهن، این بحث مطرح است که رفتار انسان بر اساس ذهنیات اوست و جایگاه فرهنگ در ذهن انسان است، یعنی ذهنیات را می شود به یک معنا معادل با مجموعه فرهنگ یک انسان یا یک جامعه دانست. از این نکته این گونه استنباط میشود که رفتارهای ظاهری و بیرونی ما برخاسته از نوع ذهنیات ماست که همان عناصر فرهنگی است. بنابراین فرهنگ زیربنای رفتار ماست و دغدغه مقام معظم رهبری به خاطر همین است که در فرهنگ انحرافی پیدا شود موجب انحراف رفتارها می شود و بروز و ظهور بیرونی پیدا می کند و فرهنگ نادرست و مشکلات فراوانی را به بار می آورد.
نگرانی نسبت به فرهنگ همیشه هست و باید هم باشد و علتش این است که فرهنگ علت و سبب رفتار می شود، یا به تعبیر دیگر می توانیم بگوییم فرهنگ دلیل نوع رفتار است و هر کسی هر نوع معاشرت و رفتاری از خود نشان می دهد دلیلش این است که فرهنگش آن رفتار را اقتضا می کند، از این رو نگرانی در مورد مسائل فرهنگی همیشه بوده، هست و خواهد بود و البته باید باشد.
دادوستد فرهنگی همیشه وجود دارد
فرهنگ از مقوله هایی است که دائما در تحول و معرض تغیّر است؛ برای اینکه فرهنگ حالت شناور دارد و تداخل فرهنگی، داد و ستد فرهنگی و تبادلات فرهنگی همیشه وجود دارد. فرهنگ ها مثل بادهایی هستند که از جهات مختلف می وزند، (از شمال، جنوب، شرق و غرب) و اینها در یکدیگر در می آمیزند و خروجی این بادها و طوفانها معجونی از وزشهای مختلف میشود. فرهنگ یک جامعه از جهات مختلف وزیدن پیدا میکند و محصول و معجونی از وزشهای مختلف فرهنگی میشود. این هم از یک جهت نگران کننده است، برای اینکه یک بعد فرهنگ را از داخل تامین میکنیم اما بادها و طوفانهای فرهنگی از بیرون کشور هم میوزند و آنچه که در نهایت مردم را تحت تاثیر فرار میدهد خروجی و معجونی از همه وزش ها است و این هم جهت دیگری برای دغدغه داشتن است.
مسائل فرهنگی با اجازه کسی وارد نمی شوند؛ با اجازه کسی هم خارج نمی شوند. با امر و نهی هم وارد و خارج نمی شوند. مقوله فرهنگ و مفاهیم ذهنی و وزش های فرهنگی اجازه نمی گیرند وارد ذهن کسی بشوند یا خارج شوند؛ مثل شبهات فرهنگی، اعتقادی و فلسفی دائما در رفت و آمد و داد و ستد هستند و حالت شناور دارند.
قوت برهان و اتقان منطق حرف اول را میزند
آنچه که در عرصه فرهنگی نقش موثری را بازی می کند میزان قوت استدلال، برهان و منطق است. چون مخاطب فرهنگ، انسان ها هستند و باید ببینیم از چه عامل موثری در مخاطب می توانیم استفاده کنیم و آن فرهنگ مطلوب و درست دینی و اسلامی خودمان را منتقل کنیم. در اینجا - به نظر من - قوت برهان و اتقان منطق حرف اول را می زند و این را باید توجه داشته باشیم.
اما جریانات موجود در کشور ما هم قابل بررسی است. از قبل از انقلاب اسلامی و بعد از پیرزی انقلاب، همیشه با فرهنگ های مختلف و وزرش های فرهنگی مختلف مواجه بوده ایم که برخی از این وزش ها در حد شدید به شکل طوفانهایی بوده و الان هم هست.
هجمههای فرهنگی با نگاه جدید
زمانی که مقام معظم رهبری تهاجم فرهنگی را به شبیخون فرهنگی تعبیر کردند دوره ای بود که افکار امپریالیستی و تجربه گرایی و نگاه ماتریالیستی و مادی گرایی و... به فرهنگ دینی ما هجوم آورده بود ولی الان در ابعاد فلسفه دین، کلام جدید، انسان شناسی، فلسفه سیاست، فلسفه های مضاف به طور عام و فلسفه علوم انسانی با اندیشه های فیلسوفان جدید در مغرب زمین مواجه هستیم و تفکراتی از نوع لیبرالیسم، سکولاریسم و اومانیسم، اندیشه های مطرحی هستند که کما بیش متفکران و فرهیختگان و فیلسوفان ما را در داخل کشور تحت تاثیر قرار داده و می دهند.
دانشجویان ما - آنهایی که دغدغه های فلسفی و کلامی و دین پژوهی دارند - تحت تاثیر این امواج فرهنگی و نظام های فلسفی و فکری هستند و این است که اینها سبب دغدغه مقام معظم رهبری شده و ایشان با این ابراز نگرانی می خواهند به فرهیختگان و اساتید دانشگاه و حوزه توجه بدهند که مسئله فرهنگ باید مسئله اصلی نظام اسلامی باشد؛ چون اقتصاد، سیاست، اخلاق، جامعه شناسی و روانشناسی به یک معنا تحت تاثیر زیربناهای فرهنگی قرار می گیرد و سبب نگرانی ایشان این مسئله است.
منزوی نباشیم
البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که دنیای امروز، دنیای ارتباطات، تبادلات فرهنگی و تعامل های فرهنگی است و ما به شکل ایزوله شده و منزوی نمی توانیم فرهنگ خودمان را داشته باشیم و بگوئیم کاری با فرهنگ های دیگر نداریم. اگر ما با فرهنگ های آنها کاری نداشته باشیم، آنها با ما کار دارند و این مسئله بسیار مهمی است و باید آماده باشیم در اقیانوس پر موج فرهنگ ها، فلسفه ها و نظام های فکری ببینیم با کشتی منطق و پاروهای برهان و استدلال چقدر می توانیم خودمان را در این امواج حفظ کنیم.
البته باید توجه داشت که این مسائل فکری و فرهنگی در سطح عمیق و تخصصی مربوط به نخبگان جامعه و قشر فرهیخته است. عموم مردم تابع نخبگانشان هستند. مردم که به صورت عادی زندگی می کنند مستقیما با مقولات فرهنگی خودشان دست و پنجه نرم نمی کنند ولی تحت تاثیر هستند. این تئوری پردازان، فیلسوفان و نخبگان هستند که کارشان ورود به این بحث های فلسفی و زیربنایی است و به مرور زمان این افکار به عموم مردم هم سرایت می کند.
امروز قرائت های مختلفی از اسلام داریم که باید آن ارزش های سنتی و دینی خودمان را درست بشناسیم و حافظ اصول و پایه های دینی و اعتقادی و ارزشی و اخلاقی خودمان باشیم و در عین حال به این نکته توجه داشته باشیم که متغیرات دینی را از ثابتات دینی جدا کنیم؛ چون برخی از آموزه های دینی ما با حفظ اصول تحت تاثیر تحولات و تغییرات قرار می گیرند. این همان اجتهاد زنده و پویاست که امام عظیم الشان انقلاب و مقام معظم رهبری تاکید داشته و دارند که مجتهدان باید بهروز باشند و مقتضیات را در نظر داشته باشد و اسلام را قرائت کنند و قرائت خودشان را از دین ارائه کنند؛ به نحوی که تاثیرگذار، سبک آفرین و تمدن ساز باشد و این کارِ یک سری مجتهدانی است که آشنا به مبانی و اصول هستند و می توانند با حفظ اصول، احکام متغیر داشته باشند.
بود و نبود شبکههای اجتماعی
گاهی ممکن است پرسیده شود در تحولات و دگرگونی های جهانی و پیشرفت هایی که در حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات اتفاق می افتد چرا استفاده از برخی ابزارهای رسانهای از جمله شبکه های اجتماعی و ماهواره ای جایز نیست؟
پاسخ این سئوال برای نسل جوان روشن است. ما اگر کسی را بخواهیم در داخل استخر یا دریا بیندازیم و او بگوئیم که خیس نشود؛ این یک حرف متناقضی است و معنا ندارد کسی داخل آب باشد و خیس نشود. می توان گفت این حرکت، اجتناب ناپذیر است، اما می توانیم کسی را در دریا بیندازیم و به او بگوئیم غرق نشود. این شخص می گوید اگر به او شنا یاد بدهند غرق نمی شود؛ اما اگر به این فرد، شنا یاد داده نشود و توقع داشت در دریا غرق نشود، حرف متناقضی است.
امروز حکم ما با جوانان از همین قبیل است. نمی شود به جوان ها گفت در امواج فرهنگی قرار نگیرند. جوان برای اینکه در امواج فرهنگی قرار نگیرید آیا باید به غار پناه ببرد، یا در بیغوله ای زندگی کند؟ این انزواست. نمی شود به جوانان گفت که در این اقیانوس فرهنگی قرار بگیرند ولی تحت تاثیر قرار نگیرند. ما باید راه و توان شناگری را به جوان ها یاد بدهیم؛ راهش هم از مقوله فرهنگ است، یعنی راهی جز راه فرهنگی نداریم و آن این است که ایمان و معرفت جوان را آنقدر ارتقا و رشد بدهیم که جوانان یک توانایی شناگری برای نجات خودشان پیدا کنند و به این توانایی برسند وگرنه در این امواج فرهنگی غرق خواهند شد.
بالابردن درجه معرفت جوانان هم با امر و نهی و زور و برخوردهای فیزیکی امکان ندارد؛ باید آنقدر با جوانان صحبت کنیم و برای آنها برنامه بگذاریم و رشد معرفتی آنها را آنقدر افزایش دهیم که خودشان مسیر درست را انتخاب کنند و سلامت را در امواج فرهنگی بشناسند. انسان سالم و حقیقی از نظر فرهنگی کسی است که این مسائل را تشخیص دهد. وقتی خود انسان، سلامت و بیماری خودش را بداند فطرتا به سمت بیماری حرکت نمی کند، بنابراین راهی جز کار فرهنگی و معرفت افزایی جوانان نداریم.
سه نظر در هماوردی اسلام تمدنساز و تمدن مادی غرب
اما در هماوردی و مواجهه بین اسلام تمدن ساز در برابر تمدن مادی غرب، سه نظر بین نخبگان و اهل فرهنگ وجود دارد؛ یک نظر این است که ما با بریدگی مطلق از فرهنگ غرب و دنیای امروز می توانیم خودمان را بسازیم و هیچ نیازی به فرهنگ های دیگر نداریم که به نظر من این در حد شعار است وگرنه آنچه اتفاق می افتد با این نگاه متفاوت است.
یک دیدگاه این است که صد در صد خودمان را در برابر فرهنگ غرب و تمدن جدید و مدرنیسم و مدرنیته خلع سلاح کنیم و خودمان را دست آنها بسپاریم و بگویم ما را از نظر فرهنگی و فکری بسازند که این غرب زدگی مطلق است و کار نادرستی است.
راه میانه و اعتدال
راه سوم، راه میانه و راه اعتدال است که ما مشترکات انسانی، اخلاقی، فلسفی و عقیدتی که همه انسان ها دارند را شناسایی کنیم و با حفظ اصول دینی و فکری و فلسفی خودمان و شناخت از فرهنگ ها و تمدن های رایج امروز مشترکات را درست شناسایی کنیم و با حفظ اختصاصات فرهنگ خودمان، از دیدگاه ها و نگاه های دیگر استفاده کنیم. در واقع اگر مشترکات را درست بشناسیم، عناصر فرهنگی خودمان را می توانیم حفظ کنیم.
امروز در فلسفه، کلام، اخلاق و... تئوری های مختلفی در دنیا مطرح است؛ انسان شناسی های مختلفی داریم و من معتقدم بین انسان ها مشترکاتی وجود دارد. ما علما و مجتهدانی می خواهیم که زمان شناس و دو زبانه باشند، یعنی هم زبان اسلام و دین خودمان را خوب بشناسند و بلد باشند و با معارف دینی آشنا باشند و هم در دنیای جدید با مکاتب و فلسفه ها و نظام های کلامی و مکاتب انسان شناختی جدید آشنا باشند تا بتوانند این مشترکات را شناسایی کنند و نسل جدید را حفظ کنند. تنها راهی که به نظرم می رسد این نکته است که کار علما و مجتهدان عالم به عصر و زمان خودمان باشد.