قم نيوز : قم نیوز: نهضت اسلامی با تأثیرپذیری از قیام کربلا، باعث شکلگیری گفتمان انقلابی در لایههای جامعه شد. آموزههای مکتب عاشورا موجبات غلیان احساسات مذهبی مردم را فراهم نموده و با جهت دادن به آن توانست رژیم پهلوی را ساقط کند.
به گزارش قم نیوز، در تاریخ انقلاب اسلامی، آموزههای دینی و مذهبی تشیع بنمایه اصلی تمام جنبشها و قیامها را تشکیل میدهد و در این میان حضرت حسینابنعلی(ع) بهعنوان نماد ایستادگی در برابر ظلم و جور شناخته میشود؛ از همین رو فرهنگ عاشورا بهعنوان گفتمانی انقلابی همواره در طول مبارزات انقلاب اسلامی از اهمیت قابلتوجهی برخوردار بوده است. به ویژه از سال 1342 شمسی به بعد، هنگامیکه گفتمان انقلابی عاشورا توسط یک رهبر کاریزماتیک در قالب یک حرکت سازمانیافته قرارگرفته و ایدئولوژی خود را در تمامی بسترهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسط داد به براندازی رژیم منحوس پهلوی منجر شد. از آنجا که محرم سال 42، نخستین سال بهرهبرداری سیاسی از مجالس مذهبی و سوگواری در نهضت امام خمینی(ره) تلقی میشد، آن سازوکارهای مبارزاتی، در سالهای بعدی نهضت و بهخصوص در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی نیز مورد توجه قرار گرفت. بهگونهای که در فرآیند نهضت اسلامی، محرم از جلسات سوگواری صرف به مجالس سیاسی و مبارزاتی بدل شد. ازاینرو تبیین و بررسی محرم سال 42 به خاطر پایهگذاری یک رویکرد نوین و مؤثر، در روند مبارزه نهضت اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
تاثیر گفتمان عاشورا در نهضت امام خمینی(ره)
پیش از آغاز محرم 1383 قمری، حوادثی در کشور به وقوع پیوسته بود که نوید یک محرم پر حادثه را میداد. در روزهای آغازین سال 1342 جریان حمله کوماندوها به مدرسه فیضیه موجب شده بود که بارها امام خمینی(ره) محمدرضا پهلوی را با یزید مقایسه کنند. لذا هویدا بود که محرم آن سال با سالهای پیش تفاوت خواهد داشت. بر همین اساس نیروهای انقلابی با تعلیمات و پیامهای رهبر نهضت درصدد تبدیل مراسم مذهبی به مراسم سیاسی بوده و قصد داشتند تا با تهییج شور مذهبی مردم و همسو کردن آن با سیاستهای روز، به رژیم ضربه وارد کنند. بر اساس این رویکرد، امام (ره) در گام اول اقدام به اعزام طلاب به شهرها و مناطق مختلف کشور کردند تا در مجالس محرم به افشاگری علیه رژیم پهلوی بپردازند. در ادامه این مبارزه، امام در اقدامی سیاسی در پیامی خطاب به طلاب و گویندگان مذهبی آنان را به افشاگری علیه رژیم واداشته، خطر رژیم پهلوی را همتراز با خطر بنیامیه عنوان کرده و سکوت در این ایام را بهمنزله تائید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام دانستند. ایشان همچنین از مداحان و سرایندگان اشعار مذهبی خواستند تا در نوحهسراییها از مصیبت واردشده به اسلام و مراکز فقهی یاد کرده و خطر اسرائیل را به مردم گوشزد کنند.[1] چند روز پیش از صدور این بیانیه از سوی امام خمینی(ره)، اسدالله علم در 23 اردیبهشت طی ارسال تلگرافی به فرمانداریها و شهربانیهای کل کشور آنان را مکلف ساخت تا بهمنظور جلوگیری از بروز اغتشاش و گسترش اعتراضات در کشور تدابیر لازم را به کار برند.[2] بدین ترتیب دستگاه تلاش کرد تا با گسترش نیروهای پلیسی و کنترل اوضاع کشور، از بروز حوادثی که ممکن بود به زیان رژیم تمام شود جلوگیری کند. در ادامه همین فضا در روز پنجشنبه نهم خرداد، طی اطلاعیهای که از سوی پلیس تهران صادر شد خط سیر دستههای عزاداری مشخص شد. براساس این اطلاعیه دستجات عزاداری موظف بودند تا پیش از آغاز مراسم خود از اداره پلیس تهران اجازه کتبی دریافت کنند. گرچه در این اطلاعیه هدف از این کار گسترش نظم و جلوگیری از اختلال در عبور و مرور عنوان شده بود اما هدف اصلی آن کنترل دستههای عزاداری بهمنظور جلوگیری از اقدامات ضددرباری بود. در ادامه همین روند دولت که بهشدت نگران وقوع حوادثی به زیان رژیم در روزهای عزاداری بود، با صدور اعلامیهای هشدار داد که هرگونه تظاهرات و راهپیمایی در روزهای عزاداری ممنوع بوده و اینگونه حرکتها واکنش نظامی در پی خواهد داشت. از سوی دیگر، ساواک و شهربانی با صدور اعلامیهای به خطیبان و وعاظ هشدار داد که "درمورد شاه و اسرائیل صحبت نکنند و مدام به گوش مردم نخوانند که اسلام درخطر است". با وجود این تهدیدات و اطلاعیههای ساواک، همچنان شور مذهبی در میان مردم زبانه میکشید. در دهه اول محرم، مراسم عزاداری، باشکوه هرچهتمامتر و متفاوت از سالهای گذشته بهویژه در قم و تهران برگزار شد؛ اما هم ساواک و هم مردم میدانستند که مراسم روز عاشورا نوعی دیگر خواهد بود. بدین ترتیب با توجه به حساسیتی که رژیم به مراسم روز عاشورا و رویدادهایی که پیشبینی میشد در این روز به وقوع بپیوندد داشت، طبیعی بود که با تجهیز نیروهای نظامی، ارتش، پلیس، مأموران ساواک و نیز چاقوکشان مزدور، حالت آمادهباش به خود بگیرد. از سوی دیگر، محمدرضا پهلوی با یک سخنرانی که در 6 خرداد 1342 در جمع کشاورزان در کرمان انجام داد، روحانیون را "مرتجعین سیاه" نامید و به تخریب مواضع روحانیت پرداخته و آنان را مانعی در راه اصلاحات و پیشرفت دانست. این سخنان وی علیه روحانیت، از سوی وعاظ و روحانیون بیپاسخ نماند و آنان را به افشاگری علیه رژیم واداشت. یکی از این افشاگریها، سخنرانی آیتالله محمدتقی فلسفی در شب عاشورا در مسجد حاج شیخ عبدالحسین مشهور به مسجد آذربایجانیها واقع در بازار تهران بود. وی در این سخنرانی تند با اشاره به جایگاه روحانیت در میان مردم متذکر شد که روحانیت نمیتواند از سیاست دور باشد. او همچنین با اشاره به جریان فیضیه، اقدامات رژیم پهلوی و دولت علم را به شدت تقبیح کرد.[3] علاوه بر آیتالله فلسفی، شیخ باقر نهاوندی نیز در جلسات سخنرانی خود که اغلب در تکیه طیب حاج رضایی برگزار میشد با حمله به دولت از سیاستهای دربار پهلوی انتقاد کرده و به حمایت از امام خمینی(ره) میپرداخت. در اینگونه سخنرانیها وعاظ با تشبیه حادثه فیضیه به جریان کربلا و پیوند زدن رژیم محمدرضا پهلوی به حکومت یزید موجب افزایش انزجار و تنفر تودههای مردم از دربار میشدند. چنانکه مشخص بود، محرم 1342 میتوانست نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ضد درباری باشد. حاج مهدی عراقی میگوید در ایام محرم طرفداران نهضت امام بر این عقیده بودند که اهل منبر برای برملا کردن فجایع رژیم سخنان خود را در حولوحوش قضیه فیضیه تنظیم نمایند و در روز عاشورا هم هیئتهای مذهبی از مسجد حاج ابوالفتح بهطرف دانشگاه تهران حرکت کنند. به نظر میرسد آنها با دو مانع بزرگ روبهرو بودند؛ یکی، دسته طیب حاجرضایی و دیگری، دسته حسین اسماعیلیپور معروف به رمضانیخی؛ زیرا دسته عزاداری این دو در تهران از همه معروفتر و بزرگتر بود و چون پیشازاین با دربار هم رابطه نزدیکی داشتند بسیاری از این وحشت داشتند که دسته آنها به زدوخورد با طرفداران امام بپردازند. هیئتهای موتلفه برای از بین بردن این مشکل تصمیم میگیرند با هر دو وارد گفتگو شوند و از عدم مشارکت آنها در درگیریهای احتمالی اطمینان یابند، لذا از طریق مسیح برادر طیب با او و از راه دیگری با حسین اسماعیلیپور وارد مذاکره میشوند. عراقی به آنها میگوید که امام(ره) از علاقهمندی آن دو به عاشورا و قیام امام حسین(ع) تعریف کرده و گفته است هرچند اینها درگذشته اقداماتی در حمایت از دربار و شاه انجام دادهاند اما در اصل، نوکران امام حسین(ع) هستند و در روز عاشورا مانع عزاداری مردم نخواهند شد. طیب در جواب میگوید که از سوی دسته او هیچگونه مزاحمتی برای مردم ایجاد نخواهد شد و حتی دستور داد عکس امام خمینی(ره) را بر علمها بزنند. حسین رمضانیخی هم قول داد که در درگیری احتمالی بین مردم و شهربانی مداخله نخواهد کرد. وی حتی با بیان اینکه «آخه مار (رضاشاه) خودش چی بود که تولهاش (محمدرضا) چی باشه» نشان داد که بهکلی از رژیم پهلوی فاصله گرفته و با طرفداران امام خمینی(ره) همکاری خواهد کرد. بهاینترتیب، خیال نیروهای انقلابی، برای انجام مراسم روز عاشورا راحت شد.
تظاهرات گسترده عاشورای 1342
پس از برنامهریزیهایی از این قبیل، از ساعت 9 صبح روز 13 خرداد 1342، مصادف با عاشورای حسینی، در تهران حرکت دستههای عزاداران که تراکتهای سیاسی نیز در میان آنان دیده میشد، به تظاهرات گستردهای بدل شد. مقدمات این حرکت، توسط هیئتهای موتلفه اسلامی و با همکاری تعدادی از هیئتهای عزاداری فراهمشده بود. مسیر اصلی تظاهرات، از مسجد حاج ابوالفتح در میدان شاه (میدان قیام کنونی) آغاز شد. این جمعیت که با محکوم کردن کشتار فیضیه، خواستار آزادی زندانیان سیاسی و قطع رابطه با رژیم صهیونیستی بود، پس از عبور از خیابانهای ری، امیرکبیر، چهارراه سرچشمه و خیابان سیروس، بهطرف مجلس روی آورد. در میدان بهارستان، تصاویری از امام خمینی (ره) در میان جمعیت پخش شد. سپس جمعیت از میدان بهارستان خارجشده و با گذشتن از خیابان شاهآباد (خیابان جمهوری اسلامی فعلی) و چهارراه استامبول، میدان فردوسی و خیابان زاهدی (خیابان سپهبد قرنی امروزی)، وارد خیابان تخت جمشید (خیابان آیتالله طالقانی کنونی) شده و به سمت دانشگاه تهران حرکت کردند و ازآنجا با سردادن شعارهایی به طرفداری از امام خمینی(ره)، راهی میدان 24 اسفند (میدان انقلاب اسلامی امروزی) شدند. این جمعیت سپس به سمت چهارراه پهلوی (ولیعصر) روی آورده و با عبور ازآنجا، در کنار کاخ مرمر واقع در خیابان کاخ (خیابان فلسطین فعلی) با سردادن شعار «مرگ بر دیکتاتور» اعتراض خود را به شخص محمدرضا پهلوی نمایان کردند. این گروه سپس از طریق خیابان سپه (خیابان امام خمینی(ره) کنونی)، وارد خیابان خیام شده و به سمت میدان ارگ (میدان 15 خرداد فعلی) رفتند و در حدود ساعت سه بعدازظهر، پس از رسیدن به بازار تهران، راهپیمایی خود را به پایان رساندند.
عاشورای سال 42 در قم
همزمان با برگزاری راهپیمایی عظیم روز عاشورا در تهران، در شهر قم نیز که به دلیل حضور امام خمینی(ره) به مرکز اصلی نهضت بدل شده بود، سخنرانیها و افشاگریهایی از سوی آیات عظام و مراجع بزرگ انجام پذیرفت. در یکی از این سخنرانیها، امام(ره) با تقبیح اعمال کوماندوها در جریان کشتار فیضیه، دولت علم را به باد انتقاد گرفتند. عصر عاشورای 42، امام خمینی(ره) بهمنظور ایراد سخنرانی، در معیت چند تن از روحانیون، راهی مدرسه فیضیه شدند. دراینبین، مأموران رژیم کوشیدند تا ایشان را از ورود به فیضیه منصرف سازند. لکن امام با بیتوجهی به تهدیدهای رژیم، درحالیکه هزاران تن با فریاد «خمینی، خمینی» ایشان را مشایعت میکردند وارد فیضیه شده و حدود ساعت 5 بعدازظهر، سخنرانی تاریخی خود را آغاز کردند. امام(ره) در این سخنرانی آتشین، محمدرضا پهلوی و رژیم صهیونیستی را اساس گرفتاریهای ملت معرفی کرده، محمدرضا را بازیچه دست قدرتهای بیگانه دانسته و با تشبیه کردن جریان فیضیه به حادثه کربلا، به انتقاد از رژیم پرداختند. ایشان همچنین در برابر اتهامات شاه نسبت به روحانیت، موضع گرفته و با اشاره به زندگی سخت علما، از وی خواستند تا از حکومت رضاخان عبرت بگیرد. امام در ادامه صحبتهایشان، خطاب به محمدرضا فرمودند: «من به شما نصیحت میکنم ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم، دست از این اعمال و رویه بردار... نصیحت مرا بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را میخواهند، اینها صلاح مملکت را میخواهند، از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمیخورد. قرآن به درد تو میخورد. بدبخت، بیچاره، چهلوپنج سال از عمرت میگذرد، یککمی تأملکن، یککمی تدبیر کن، یکقدری عواقب امور را ملاحظه کن، کمی عبرت بگیر، عبرت از پدرت بگیر. اگر راست میگویند که تو با اسلام و روحانیت مخالفی بد فکری میکنی، اگر دیکته میکنند و به دست تو میدهند، در اطراف آن فکر کن. چرا بیتأمل حرف میزنی؟ آقای شاه! اینها میخواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند... ربط بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید از شاه و اسرائیل حرف نزنید؟ این دوتا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ مگر شاه یهودی است؟ یکجوری این مطالب را برسانید به این آقا. شاید بیدار بشود. ما متأسفیم، از وضع ایران، از وضعیت این مملکت خراب، از وضعیت این هیئت دولت.»[4]
واکنش ساواک به افشاگریهای علما در روز عاشورا
به دنبال سخنرانی آتشین امام(ره) در فیضیه، وعاظ و گویندگان در شهرهای بزرگ ازجمله تهران و قم، دست به افشاگری علیه دستگاه پهلوی زده و اقدامات رژیم در سرکوبی طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه را تقبیح کردند. ازاینرو، ساواک در حرکتی قهرآمیز در شب و روز 11 محرم، اقدام به دستگیری وعاظ و روحانیونی چون محمدتقی فلسفی، آیتالله مرتضی مطهری، شیخ حسین لنکرانی، عباسعلی اسلامی، حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد و آیتالله مکارم شیرازی نمود. اگرچه رژیم با این عمل به دنبال ایجاد رعب و وحشت در میان مردم بود، اما هرگز نتوانست در این راه کامیاب شود. بهطوریکه شب یازدهم محرم، تظاهراتی از سوی دانشجویان دانشگاه تهران بهعنوان پشتیبانی از امام خمینی(ره) برگزار شد. دانشجویان، تظاهرات را از مسجد هدایت واقع در خیابان استامبول آغاز کرده و پس از عبور از بازار تهران، وارد میدان مولوی شده و سپس با گرویدن به جمع عزاداران مسجد حاج ابوالفتح، آمادگی خود را در پشتیبانی از مبارزات ضد استکباری امام اعلام کردند.[5] صبح روز 14 خرداد در تهران، بار دیگر مردم در مسجد شاه (مسجد امام خمینی) گرد آمدند و با سردادن شعارهایی به طرفداری از امام، از طریق خیابان ناصرخسرو و توپخانه وارد خیابان فردوسی شدند و ازآنجا راهی دانشگاه تهران شدند. با رسیدن جمعیت به دانشگاه، دانشجویان نیز با تعطیل کردن کلاسهایشان به آنان پیوستند. این جمعیت، سپس با طی کردن مسیر روز قبل، به سمت خیابان کاخ حرکت کرده و در مقابل کاخ مرمر، شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. با ملتهب شدن فضا بر ضد سلطنت پهلوی، رژیم که از روز گذشته شروع به دستگیری علما و شخصیتهای انقلابی کرده بود، در نیمهشب 15 خرداد، با هجوم به منزل امام خمینی(ره) در قم، ایشان را دستگیر کرده و به باشگاه افسران در تهران انتقال داد. عصر روز 15 خرداد، امام تحت مراقبت نیروهای نظامی به زندان قصر منتقل شد و پس از 19 روز، محل بازداشت ایشان از زندان قصر به سلولی در پادگان عشرتآباد تهران تغییر کرد. از سوی دیگر، همزمان با دستگیری امام، آیتالله قمی در مشهد و آیتالله محلاتی در شیراز نیز دستگیرشده و به تهران منتقل شدند. در تهران با انتشار خبر دستگیری امام، موجی از اعتراضها شهر را فراگرفت و اهالی ورامین، کن و جماران، راهی تهران شدند. همزمان با تهران و قم، در شهرهای دیگری چون شیراز، اصفهان، مشهد و تبریز نیز اعتراضهایی شکل گرفت. از ساعت 20 به بعد نیز، با اعلام حکومتنظامی، هرگونه رفتوآمد در شهر ممنوع شد. باوجود اعلام حکومتنظامی، در روزهای بعد نیز اعتراضات در شعاعی کمتر از روز 15 خرداد همچنان ادامه داشت. این تظاهرات با اقدام قهرآمیز رژیم پهلوی مواجه شد. شمار کشتهشدگان قیام 15 خرداد را نمیتوان بهطور دقیق مشخص کرد؛ اما چنانکه گفته میشود، تنها در «سر پل باقرآباد ورامین» حدود 400 تن قربانی شدند. در تهران، شمار قربانیان بسیار بیش از این بود. ازاینرو رژیم با جمعآوری اجساد و انتقال آنان به مکانی نامشخص به دنبال پنهان کردن جنایت خود برآمد؛ بهطوریکه تعداد زیادی از اجساد در دریاچه حوض سلطان، واقع در حدفاصل تهران و قم ریخته شد و بسیاری نیز در گورهای جمعی دفن شدند. درحالیکه آمارهای رسمی کشور، تعداد مقتولان در 15 خرداد را 90 نفر اعلام میکرد، بنا بر آمارهای غیررسمی شمار کشتهشدگان بین 5000 تا 6000 نفر برآورد شد. بدین ترتیب گرچه قیام مردم در 15 خرداد از سوی رژیم بهشدت سرکوب شد اما سلطنت پهلوی را بهطورجدی تهدید کرد و زمینههای فروپاشی آن را در بهمن 57 فراهم کرد. در پایان میتوان گفت که آموزههای دینی عاشورا تأثیری شگرفت در قیام 15 خرداد و وقایع پسازآن داشت. جنبه مذهبی قیام 15 خرداد آنقدر نیرومند بود که روزنامه «نیویورک هرالد تریبون» در یک مقاله، دلیل اصلی به وجود آمدن تظاهرات این روز را جلوگیری از شعائر مذهبی عنوان کرده و شور مذهبی محرم را عامل اساسی آن دانست.
نهضت اسلامی با تأثیرپذیری از قیام کربلا، باعث شکلگیری گفتمان انقلابی در لایههای جامعه شد. آموزههای مکتب عاشورا موجبات غلیان احساسات مذهبی مردم را فراهم نموده و با جهت دادن به آن توانست رژیم پهلوی را ساقط کند. بهعبارتدیگر محرم ازآنجاکه مفهوم مشترکی را در قالب پیامی انقلابی به مردم منتقل میکرد باعث ایجاد وحدت و به وجود آمدن حس شهامت در میان گروههای مبارز میشد به این معنی که مفهوم شهادت را بهعنوان هدف نهایی نهضت بدل کرده و آن را به عاشورا پیوند میزد. تأثیر گفتمان عاشورا را بهوضوح میتوان در این شعار انقلابی ملاحظه کرد: «نهضت ما حسینی است، رهبر ما خمینی است.»
پی نوشت ها:
1- صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 1، ص229 و 230.
2- داود امینی، «نقش محرم و عاشورا در جنبش مذهبی مردم و پیروزی انقلاب اسلامی»، تهران: پژوهشنامه انقلاب اسلامی ایران، دفتر اول، 1392،ص 108.
3- دوانی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، 1382، 273-275)
4- صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 1، ص243-248.
5- علی دوانی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، 1382،ص 352 -355.