قم نيوز : قم نیوز: دیکتاتوری، فاشیسم و استبداد همواره به عنوان یکی از کابوس های احتمالی نظام های سیاسی دموکرات و مردم سالار موجود در جهان به حساب آمده است.
به گزارش قم نیوز، دیکتاتوری، فاشیسم و استبداد همواره به عنوان یکی از کابوس های احتمالی نظام های سیاسی دموکرات و مردم سالار موجود در جهان به حساب آمده است. به بیانی دیگر هر نظام سیاسی مردم سالاری به تبع تغییر و تحولات شرایط سیاسی-اجتماعی جوامع می تواند روزی به سمت جایگزینی با استبداد و دیکتاتوری پیش برود. نمود عینی این تغییر و تبدل در تاریخ سیاسی ایران معاصر را بایستی در جریان کودتای ۲۸ مرداد و شکل گیری سلطه مطلق محمدرضا شاه پهلوی بر قوه مجریه و قانونگذاری کشور در مقطع زمانی بعد از آن جستجو کرد. کودتایی آمریکایی که با اتکای به خوش بینی مفرط یک عنصر آمریکادوست(محمد مصدق) به بار نشست و توانست سالهای متمادی آرمان آزادی خواهی ملت ایران را در دالان تاریخ به فراموشی بسپارد. شکل گیری دیکتاتوری اما همیشه آشکار و روشن نیست. افزایش پیچیدگی ارتباطات فرهنگ، رسانه، سیاست، اقتصاد و اجتماع در شرایط کنونی جهان، همانگونه که فهم اغراض پنهان و آشکار دولت ها را سخت تر نموده است، زمینه شکل گیری انواعی از استبداد پنهان را در بطن نظام های سیاسی به ظاهر دموکرات دنیا فراهم نموده است.
دی الیوت و کوهن در متن کتاب آخرین روز از دموکراسی(منتشر شده در سال ۲۰۰۷) نشان می دهند که چگونه غول رسانه و دولت تشنه قدرت، آمریکا را به دیکتاتور تبدیل کرده اند. در مقدمه این کتاب می خوانیم: “CNN، فاکس، و NBC (جنرال الکتریک) و کومکاست، واریزون، وAT & T در شرایطی غیر قابل قبول به سلطه ی باور نکردنی کنترل و مهار قدرت و ثروت، در دست چند نفر به اصطلاح “نخبه” قرار گرفته اند در حالی که حقوق بقیه ی ما سیستماتیک دستکاری شده است، آنها با فریبکاری، وسلب آزادی ما بر وجومان سایه انداخته اند. و اینک ما خواستار بررسی و توجه به این پروژه در قرن جدید آمریکا به عنوان (PNAC) هستیم، که در آن پروژه، یک برنامه دقیق برای تسلط بین المللی بر جهان ایجاد شده و توسط مقامات بالا در دولت بوش در حال اجراست!” نویسندگان در ادامه توضیح می دهند که: در این کتاب به ماجرای بی سر و صدای خروج آمریکا از وضعیت دمکراسی با روشهای “دموکراتیک” می پردازیم. دولت آمریکا در زندگی اجتماعی مردم، در حال تبدیل شدن به یک دولت استبدادی تمام عیار است.
نوع دیگری از تحمیل دیکتاتوری بر رأی اکثریت مردم را می توان در شکل گیری انقلاب های مخملی با حمایت آشکار و پنهان دولت آمریکا مشاهده کرد. در واقع؛ آنگونه که الیوت و کوهن می گویند، آمریکا از طرفی با انحصاری کردن قدرت و رسانه در دست عده ای محدود، زمینه تثبیت دیکتاتوری در سطح ایالات متحده را فراهم کرده و از سویی دیگر، با دامن زدن به دروغ های انتخاباتی در کشورهای غیرهمسو با خود، زمینه شکل گیری نوع دیگری از دیکتاتوری آمریکایی را در آنها فراهم می نماید. تاریخ روشن ایالات متحده نشان دهنده آن است که بر خلاف ژست های تبلیغاتی دیپلمات های آمریکایی، ایالات متحده همواره به عنوان صادرکننده و البته تثبیت کننده دیکتاتوری در کشورهای مختلف جهان عمل نموده است. حمایت آشکار ایالات متحده از رژیم های دیکتاتوری حاکم بر کشورهای حوزه خلیج فارس، نمودی آشکار از ادامه تسلط همان روحیه ای در نظام سیاسی ایالات متحده است که با سرنگونی دولت مصدق، زمینه اطلاق دیکتاتوری محمدرضا شاه را فراهم کرده بود.
اغتشاشات خیابانی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و حمایت آشکار دولت ایالات متحده از سران آن، نشانگر تمایل رژیم ایالات متحده به تغییر نظام مردم سالار موجود در ایران و جایگزینی یک حکومت دیکتاتوری و وابسته بود. هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق ایالات متحده در متن کتاب” انتخاب های دشوار” که به بازتاب خاطرات وی در طول دوره مسئولیت اش اختصاص یافته، با اشاره به حمایت های آمریکا از جریان ضددموکراسی و آشوب طلب جنبش سبز می نویسد: “در پشت صحنه، گروه من در وزارت خارجه به طور مداوم با فعالان در ایران در ارتباط بودند و برای جلوگیری از تعطیل شدن توئیتر، به طور فوریتی مداخله کردند؛ قطع شدن توئیتر به معنای از بین رفتن یکی از وسایل اصلی ارتباطی معترضان بود.” ابراز تاسف هیلاری کلینتون نسبت به عدم دخالت جدی و وسیع تر آمریکا در آشوب های سال ۸۸ بخش دیگر قابل توجه خاطرات وی است. وزیر خارجه سابق آمریکا در این باره می گوید:”من متاسفم که در آن زمان اعتراض خود را شدیدتر اعلام نکردیم و دیگر کشور ها را (به اعتراض) ترغیب نکردیم. در دوران پس از سرکوب (مخالفان) در ایران در راستای تجهیز مخالفان طرفدار دموکراسی! به ابزار و فناوری هایی برای مقابله با فشار ها و سانسورهای دولت، تلاش کردم… در چند سال پس از آن، ما ده ها میلیون دلار سرمایه گذاری کردیم و بیش از پنج هزار فعال (طرفدار دموکراسی) را در سراسر جهان آموزش دادیم.”
با این حال خواب های آشفته آمریکا در مورد ایران هرگز تعبیر نشد و روند تبدیل مردم سالاری به دیکتاتوری که از روز اجرای انتخابات ریاست جمهوری دهم و با اعلام پیروزی زودهنگام میرحسین موسوی آغاز شده بود، در ۹ دی ماه همان سال متوقف شده به تاریخ پیوست. در واقع ۹ دی ماه ۱۳۸۸ روزی بود که هیئت حاکمه آمریکا بار دیگر تفاوت بنیادین انقلاب اسلامی و جامعه ایران با دیگر مناطق جهان را دریافت و فهمید که برای تغییر و اثرگذاری بر حکومت و ملت ایران، راهی جز رفتن به سمت و سوی تعامل با آنان وجود ندارد. اگرچه طبیعتاً همین تعامل نیز هدفی جز براندازی حکومت مردم سالار جمهوری اسلامی و بر سر کار آوردن دیکتاتوری وابسته شبیه کشورهای حاشیه خلیج فارس با خود به همراه نداشته و نخواهد داشت. فعالان اصلی فتنه سال ۱۳۸۸ بر اساس یک طرح از پیش معین شده و هماهنگی با طرف آمریکایی مشغول اجرای سناریویی برای هدم و نابودی نظام مردم سالار جمهوری اسلامی بودند. به خیال آنان براندازی حتمی بود، چرا که توانسته بودند با دروغ تقلب و استفاده از رسانه های همسو با غرب، میزان قابل توجهی از مردم را به سطح اردوکشی های خیابانی کشانده، فضای کلی کشور را ناآرام کنند.
کیان تاج بخش یکی از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در جریان اعترافات خود در همین زمینه می گوید: “این اتفاقات پس از انتخابات یک تصادف نبود بلکه برنامه ریزی دراز مدت و مربوط به بیش از شش ماه و یکسال گذشته بوده است… این انتخابات در واقع بهانه یا فرصتی برای اجرای برنامه های از پیش تعیین شده بود. در انقلاب هایی که می توان نام آنها را انقلابهای انتخاباتی گذاشت در حول یک انتخابات برنامه های از پیش تعیین شده با تاکتیک های مختلف از جمله شبهه در شمارش آراء، اشتباه یا دروغ در اعلام آراء، زیرسوال بردن نظام انتخاباتی و نهادهای مرجع شمارش آراء اجرا می شود. مؤسسه وودرو ویلسون در واشنگتن که یکی از قرارگاه های مهم برای اصلاح طلبان است در ۱۰، ۱۵ سال گذشته نقش مهمی در تعامل گروه های اصلاح طلب در ایران با نهادهای آمریکایی داشته است. بنیاد سوروس از دو طریق با ایران ارتباط برقرار می کرد که یکی از طریق افراد فعال در احزاب و جریانات اصلاح طلب و دیگری در قالب فعالیت NGO ها برای پیگیری حقوق بشر، زنان، جوانان و نظایر آن است.”
تاج بخش سپس به نقش محوری چهره های شناخته شده جریان اصلاحات در برقراری رابطه با نهادهای مبلغ دیکتاتوری آمریکایی اشاره کرده می گوید: “سِمَتی، هادیان، تاج زاده و عطریانفر به طور مستقیم یا غیرمستقیم حلقه نهادها و شبکه هایی بودند که با مؤسسات و نهادهایی در آمریکا ارتباط داشتند.” واقعیت آن است که باور این مسئله که جریان خواهان استحاله جمهوری اسلامی اکنون دیگر پشیمان از فعالیت های گذشته خود، دست از عاملیت انتشار دیکتاتوری آمریکایی در سطح ایران برداشته است، چیزی جز خیالی باطل و بیهوده نیست. خصوصاً آنکه سران اصلی فتنه هرگز به اشتباه خود اقرار نکرده، وابستگان انها نیز هنوز از به کار بردن لفظ فتنه برای حوادث و اغتشاشات سال ۱۳۸۸ طفره می روند. ماهیت متفاوت فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه ایران و وجود مسئله ای به نام عاشورا، توانست تمامی برنامه ریزی های چندین ساله اندیشکده های غربی برای پیاده کردن دیکتاتوری آمریکایی در سطح ایران را به شکست بکشاند. این در حالی بود که غرب و آمریکا پیش از این، بارها با استفاده از همین مدل شناخته شده به سرنگونی حکومت های غیرهمسو با خود در کشورهای مختلف پرداخته بودند. به صورتی که چندی پس از شکل گیری حماسه ۹ دی میلیبند وزیر خارجه پادشاهی انگلستان در جریان کنفرانس مطبوعاتی خود در حضور رسانه ها از ابراز تعجب خود در نتیجه برقرار ماندن نظام جمهوری اسلامی با وجود فتنه سال ۸۸ مضایقه ننمود!
تغییر آرام حکومت ها در کشورهای غیرهمسو با آمریکا به مدد غول های رسانه ای غربی اکنون مسئله ای پنهان و پوشیده نیست. غرب همگام از ناکامی در تجاوزهای نظامی خود به کشورهای غرب آسیا، به تغییری استراتژیک در مسیر برخورد با حکومت های مستقل دست زده است. تغییری که فتنه سال ۸۸ تنها یکی از نتایج عملیاتی آن به شمار می رود. انقلاب بولدزر صربستان را نخستین نمونه از جنبش های دیکتاتوری گستر مورد حمایت غرب در قرن ۲۱ دانسته اند. اکتبر ۲۰۰۰، انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری صربستان با شرکت احزاب مختلف و زیر نظر ناظران بینالمللی برگزار شد. مخالفان میلوسوویچ درائتلاف مخالفان دموکراتیک صربستان گرد هم آمده بودند که از حمایت گروههای دانشجویی و سازمانهای غیردولتی در داخل و کشورهای اروپایی و آمریکا در خارج برخوردار بودند. جنبش مقاومت غیرخشونتآمیز بعد از انتخابات تشدید شد و در نهایت به سقوط دولت میلوسوویچ منجر شد و رقیب وی کوشتاتیسا مراسم تحلیف ریاست جمهوری را به جای آورد (عبدوس، ۱۳۸۶). انقلاب گل رز گرجستان در سال ۲۰۰۳ نمونه ای دیگر از همین دست اعتراضات مورد حمایت غرب به شمار می رود. انقلاب نارنجی اوکراین و گل لاله قرقیزستان نمونه هایی دیگر از دخالت مستقیم غرب در سرنوشت کشورهای حوزه شوروی سابق به حساب می آید.
آمریکا و غرب از تمامی شعارهای زیبا همچون حقوق بشر، دموکراسی، آزادی و مسائلی از این دست تنها در راستای تامین منافع خود استفاده می کنند و مگر دیکتاتوری چیزی جز این است؟ چگونه ممکن است فرد یا سیستمی در تمامی جهت گیری های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تنها تامین منافع خود-به هر قیمتی- را در نظر داشته باشد و کارش به دیکتاتوری نکشد؟ درواقع ما در جهان امروز با دیکتاتورهای شیک پوشی مواجه هستیم که با کمال وقاحت، پررویی و پلشتی، شعار دموکراسی و حقوق بشر سر می دهند. از این رو طبیعتاً دیکتاتورترین جریانات سیاسی داخلی نیز همان جریاناتی خواهند بود که بیش از دیگران به غرب و ارزش های موهوم و دروغین آن نزدیک باشند. همان ها که در سال ۱۳۸۸ می خواستند با اعمال دیکتاتوری کشور را به سمت و سوی دیکتاتوری وابسته و تحت الحمایه اربابان غربی خود سوق دهند.