قم نيوز : قم نيوز: دهمین روز از ماه مبارک رمضان هر سال، سالروز وفات حضرت ام المومنین، خدیجه (س) است؛ روزی که غم و اندوه آن در شعر شاعران قم هم دیده میشود.
به گزارش قم نيوز، ماه مبارک رمضان که به دهمین روز خود میرسد؛ یاد و نام حضرت ام المومنین، خدیجه (س) هم به میان میآید؛ بانوی ایثارگری که نخستین زن اسلام آورنده نام گرفت و این افتخار را به نام خود زد.
در این روز حُزن و اندوه اهل بیت، شاعران آیینی و از جمله شاعران دیار کریمه اهل بیت (س)، اشعار متعددی را به محضر مبارک آن بانوی آبها و روشناییها تقدیم میکنند:
بهشت را مَبَر از خانه ناگهان بانو برای بی کسی فاطمه بمان بانو
به جان دختر مظلومهات مرو از دست مساز اشک یتیمانه را روا بانو
بمان و فاطمه را خود عروس کُن آری که دختران همه محتاج مادران بانو
برای غربت من جان به لب شدی اما بدان که غُربت زهراست بعد از آن بانو
به باغ یاس تو سیلی زنند؛ باور کن بمان که یاس نمیرد جوان جوان بانو
نمانده هیچ برایت که یک کفن بخری عبای ختم رسل بر تو ارمغان بانو
و اما برخی از این اشعار هم برای عرض تسلیت به محضر حضرت رسول اعظم (ص) و حضرت زهرا (س) به عنوان صاحبان اصلی این عزاست: خسته شده، خمیده شده، خون جگر شده لاغر شده، شکسته شده، مُحتضر شده
زهرا برای مادر خود گریه میکند مادر برای دختر خود دیدهتر شده
او پا به پای همسر خود سنگ خورده است زخم زبان شنیده و بشکستهتر شده
قسمت نشد عروسی او را به پا کند با حسرتِ عروسیِ او همسفر شده
زهرای خویش را که بر ما سپرد؛ گفت دلواپس هجوم دری شعله ور شده
وقتی کفن نبود و عبا خواست؛ گریه کرد وقتی کفن رسید غمش بیشتر شده
او دوختن به دختر خود یاد میدهد گویا ز غارت نوهاش با خبر شده
زهرا، نبی، خدیجه ... همه گریه میکنند این یک کفن برای همه دردسر شده.
در میان اشعار شاعران قم برای آن بانو، یکی از شعرها متعلق به سید حمیدرضا برقعی است که در آن، شأن و مقام آن حضرت از زبان خود ایشان روایت شده است:
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
سُرمه نمیبرم به چین، قند و شکر نمیخرم
نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانه عشق کاشتم، در قفسات رها شدم
با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانهای ست
با تو پر از قصیدهام، با تو غزل سرا شدم
ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها
باور من نمیشود، همنفس خدا شدم
سفره دل برای من، باز کن، آیه ای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمه حِرا شدم
قطره من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدهُ النّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بستهایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دستِ "یا علی"، دادهام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره "ما" شدم.
و این هم شعری از محسن کاویانی، دیگر شاعر قمی که به آستان ملکوتی آن بانوی بانوان، حضرت امّ زهرا (س) تقدیم شده است:
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد
ثروت به پاهای تو افتادُ
از تو غرورش را گدایی کرد
من هم کنار آسمان بودم
وقتی نماز نور را خواندی
در روزهای غربت و سختی
مردانه پای عشق خود ماندی
بانو کسی دیگر نمیگوید
مردانگی در سیرت زن نیست
مردانگیها را نشان دادی
مردانگی تنها به گفتن نیست
فرمود پیغمبر به یارانش
باید شبیه همسرم باشید
از او شنیدم در بهشت حتی
قسمت شده تا مال هم باشید
تو همسرش بودی و میمانی
قدر تو بیش از دیگران باشد
اصلاً برای چون تویی بانو
باید کفن از آسمان باشد.
او در ادامه این شعر، به نامگذاری سال ارتحال حضرت خدیجه (س) به "عام الحُزن" اشاره میکند و میسراید:
با چشم خود دیدم برای او
سال عروجت، سالِ غمها شد
شُکر خدا آن روزهای سخت
زهرای تو اُمّ ابیها شد
یادت میآید گفت پیغمبر
خورشید بر شب میشود غالب
بانو منم همرزم دیروزت
یعنی علی ابن ابیطالب
امروز اینجا بر مزار تو
آورده ام زهرا و زینب را
زینب دو سالش هست و میداند
زن میتواند بشکند شب را.
و اینک بخشی از یکی از اشعار "میثم" را مرور میکنیم؛ شعری که با مخاطب قرار دادن حضرت خدیجه (س) روایت میشود: مادر زهرا، سلامُ الله بر جان و تنت یازده خورشید سر زد از سپهر دامنت کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن گشت مهمان در جوار قُربِ حیّ ذوالمِنَن بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن جامه ی ختم رسالت شد بر اندامت کفن گشت عام الحزن بر ختم رسل، سال غمت شد روان از دیده اش بر چهره اشک ماتمت ای در امواج بلاها با محمّد رهسپر در هجوم سنگها جان محمّد را سپر بر محمّد از همه زنهای عالم خوبتر مصطفی را سوز داغت ماند عمری بر جگر بارها زین غصه چشم سیّد بطحا گریست بلکه در شام زفاف حیدر و زهرا گریست ما به تو گریان، تو را لب در جنان پر خنده باد همچو جان در قلب یاران خاطراتت زنده باد شوکت و جاه و جلال و عزتت پاینده باد منطقت تا حشر بر بوجهلها کوبنده باد
جان شیرین محمّد در لب خندان توست میوههای نخل "میثم" مدح فرزندان توست
پایان بخش این روضه منظوم هم، بخشی کوتاه از یکی دیگر از اشعار این شاعر پیشکسوت آیینی و خطاب به آن بانوی آسمانی است: