قم نيوز : مرور رهنمودهای ارزشمند و جامع آیت الله جوادی آملی برای هنرمندان و اهالی هنر، همواره مغتنم است، آنجا که شاخصهای هنر حقیقی بر شمرده میشود و هنرمندان به تلاشی معنوی فرا خوانده میشوند.
قم نیوز – میثم دانایی فر: توجه دین به مقوله هنر، امری مربوط به تنها امروز نیست؛ بلکه این مقوله از دیرباز مورد توجه عالمان و اندیشمندان دینی قرار داشته و آنان به درستی چنین میپنداشتند که این مسئله همانگونه که میتواند با انحراف از صراط مستقیم، سبب عقبگرد جامعه و اضمحلال آن باشد؛ میتواند با حرکت تعریف شده و در پناه گزارههای دینی، به پیشرفتهای حیرت انگیز هم منجر شود.
و اما یکی از عالمانی که با بیانات و رهنمودهای مکرّر خود، تلاش داشته تا به تبیین هنر حقیقی بپردازد، آیت الله عبدالله جوادی آملی است.
این نوشتار میکوشد تا برای پاسداشت روز هنر انقلاب اسلامی و یادبود سید شهیدان اهل قلم، شهید سید مرتضی آوینی، ضمن مرور بخشهای مهمی از رهنمودهای آن عالم متألّه، بیانات معظم له را در سرفصلهایی خلاصه کرده و به اهالی هنر و معنویت تقدیم دارد، سرفصلهایی که قابلیت بازنشر و توجه بیشتر را دارد و میتواند با تفسیر و تشریح سایر اندیشمندان، چراغی فرا راهِ هنر معنوی و حقیقی و البته هنر انقلاب اسلامی باشد:
1. هنر و تأثیر فراوان آن بر فرد و جامعه
آیت الله جوادی آملی در بخشی از بیانات خود درباره هنر میفرماید:
«هنر، حرف اول را میزند؛ چون با دل سر و کار دارد ... اگر این زبان مشترک، به یک زبان معقول تبدیل شود و ما بتوانیم این معقول را هنرمندانه محسوس کنیم، جامعه استقبال میکند و هنر این قدرت را دارد تا در جامعه تأثیر بگذارد و جامعه را به جامعه ای که دروغ نمی گوید، خیانت و اختلاس نمیکند و فریب نمی دهد و حتی بالاتر از آن، تبدیل کند.»
این بیان معظم له در حقیقت نشان دهنده اهمیت فراوان هنر و بی بدیل بودن آن است، امری که همگان را به استفاده حداکثری از توانمندیهای لایزال هنر در مسیر تاثیرگذاری هرچه بیشتر در عرصههای گوناگون تشویق میکند که بدون تردید، یکی از مهمترین این عرصهها، عرصه خودسازی فردی و همچنین اصلاح جامعه، در کنار تبلیغ و تبیین دین است.
2 . هنر و ضرورت تعامل با اخلاق و فقه
صاحب تفسیر ارزشمند «تسنیم» و کتاب ماندگار «مفاتیح الحیات» در عین حال گفته است:
«هرجا که فکر و اندیشه و هنر در جریان است؛ فضا فضای حقیقت است ... هنر باید با فقه و اخلاق یک تعامل مشترک داشته باشد.
هنرمندان باید با کتب عمیق علمی که از بزرگان به ما رسیده است مانند کتب عقلی و آثار بزرگانی همچون عطار، مولوی و سنایی آشنا باشند و مایه هنری خود را از آنها دریافت کنند.
هنر حقیقی، ابزار بیداری انسان از خواب غفلت است. هنر کاذب، انسان را میخواباند؛ اما هنر حقیقی انسان خوابیده را بیدار و هشیار میکند.»
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که سرفصلهای مشترک میان اخلاق و فقه و هنر باید استخراج و تبیین و از این رهگذر، گام جدیدی برای احیای هنر دینی برداشته شود.
3 . ضرورت توجه همزمان به فُرم هنری در کنار محتوا
در اینکه هنر حقیقی با محتوا، پیوندی ناگسستنی دارد؛ تردیدی وجود ندارد،اما آیت الله جوادی آملی، به عنوان یک عالم برجسته دینی، بر این نکته هم اذعان دارد که محتوایِ بدون توجه به فُرم، نمی تواند مُثمر ثمر باشد:
«اگر محتوا غنی باشد؛ اما خط خوانا نباشد؛ کسی رغبت نمی کند به محتوا توجه کند؛ اما اگر خط زیبا بود انسان رغبت میکند تا محتوا را نیز بررسی کند.»
و شاید این نکته بسیار مهم، یکی از مهمترین نکات مغفول مانده از دیدگاه هنرمندان متعهد امروزی است، آنجا که با توجه حداکثری به محتوا، از زیبایی فُرم غافل میشوند و زبان گیرا و غیر مستقیم هنر را به یک شعارگویی مستقیم فرو مینهند.
4 . هنر و ضرورت دیدن زیباییها
این استاد علامه میفرماید: «قرآن کریم جهان را با هنر و زیبایی بررسی کرده و اینچنین میفرماید که خداوند جهان را زیبا آفریده است؛ پس اگر عینک هنری روی چشم بگذاریم، باید همه چیز را زیبا ببینیم ... اگر انسان بتواند واقعیت و حقیقت را ببیند، هنرمند است.»
چنین است که اگر هنرمند بتواند به تعالی هنری برسد، قطعا هم خود زیبابین میشود و هم میتواند با بیان درست زیباییها، آیینه تمام نمای جامعه باشد و همگان را به زیبایی و زیبابینی فرا خواند.
همچنین یکی از راههای این زیبایی شناسی در اندیشه و گفتار علامه جوادی آملی، دیدن همزمان واقعیت و حقیقت است که قطعا نیاز به آموزش، تمرین و ممارست دارد.
5 . مرگ آگاهی و دوراندیشی هنری
علامه آیت الله جوادی آملی در این باره نیز میفرماید:
«هنر آن است که انسان در مصاف مرگ، مرگ را بمیراند ... اگر مرگ به معنای آخر خط و پوسیدن بود، چندان تلاش برای هنر لازم نبود؛ اما اگر ابدی هستیم، باید توشه ابدی داشته باشیم که این توشه، هنر عاقلانه است.»
این کلام استاد، ما را به یاد آن کلام سید شهیدان اهل قلم میاندازد که گفت:
«هنر آن است که بمیری؛ پیش از آنکه بمیرانندت.»
در حقیقت باید گفت که هنر، وقتی به تعالی میرسد که نوعی از «مرگ آگاهی» در هنرمند وجود داشته باشد تا هم زندگی، معنا و مفهوم حقیقی خود را بیابد و هم هنرمند، عقل دوراندیش و نگاه آینده محور خود را متجلی سازد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هنر با دین، پیوندی عمیق دارد و فُرم هنری بدون ایدئولوژی دینی - و به تبع آن عقل و خِرَدِ مُنیر و مُنوِّر - ، بی معناست.
6 . هنرمندی و مسیر حکمت هنری
بیان استاد فرزانه دروس عالی حوزه علمیه قم این است که هنر باید به عقلیات و فلسفه هم توجه کند و به بیان دیگر، هنری که تنها به محسوسات بپردازد، نمی تواند هنر حقیقی باشد:
«هنر آن است که انسان، معقول داشته باشد و آن را از مسیر صحیح، به حس تحویل دهد تا منتقل شود؛ در این صورت هنر تبدیل به درس حکمت میشود.»
از این روست که در بیان آیت الله جوادی آملی، هنر از عقل آغاز میشود و به حس میرسد؛ اما آنچه در این میان وجود دارد و نباید از اهمیت آن غافل شد، ضرورت انتخاب مسیر صحیح معقول به محسوس است، مسیری که عملا حِکمی بودن یا حِکمی نبودن هنر را مشخص میسازد.
7 . ضرورت رعایت عاطفه و ادب از سوی هنرمند
استاد در این باره نیز چنین فرموده است: «اگر حتی رهبر جامعه، علی ابن ابیطالب (ع) باشد، مادامی که هنرِ انعطاف در جامعه نباشد، بی فایده است.
جامعه هنرمندان باید این عاطفه را داشته باشند و بازی را به هنر تبدیل کرده و هنر را در بخشهای گوناگون جامعه تزریق کنند ... ما با عاطفه و ادب زندگی میکنیم و اگر این عاطفه و ادب به وسیله هنرمندان به جامعه تزریق شود، کشورمان نورانی خواهد شد.»
اینگونه است که هنر عاطفه و ادب، جریان و سریان مییابد و ضمن آشکار ساختن زیباییها، زشتیها را نیز محو خواهد کرد.
شایسته است تا بخش پایانی این گفتار، به بخشی از بیانات ماندگار بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) مُزیّن شود که در جملاتی کوبنده و رسا میفرمایند:
«هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه اسلام امریکایی باشد ... هنر در مدرسه عشق، نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است ... هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت میبرند.
تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان امریکا و شوروی را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانی میتوانند بی دغدغه، کوله بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده اند ... .»
کوتاه سخن آنکه هنر حقیقی و هنرمند متعهد با توجه به ظرفیت درونی خود، عاطفه، ادب و در عین حال، سایر ارزشها را به سایر افراد هم منتقل میکند و انباشت همین ارزشهاست که جامعه را به سوی مدینه فاضله و آرمانشهر سوق خواهد داد.
بنابراین اگر هنرمندان تلاش کنند تا بر اساس رهنمودهای ذکر شده، تأمّل و تدبّر کنند و البته کوشش و تلاش آنان هم بر همین اساس باشد، هنر حقیقی در جامعهای نورانی طنین انداز خواهد شد و همگان را به دلدادگی، زیبابینی، مرگ آگاهی و دوراندیشی، خِرَد و حکمت و البته عاطفه، ادب و اخلاق فرا میخواند.