قم نيوز : در روایت نقل شده از اهلبیت علیهمالسلام، ایشان حسادت را جمله گناهان کبیره برشمرده. گناهی که به نوعی کلید باز کردن در گناهان دیگر است و میتواند فرد مبتلا را تا عمق گمراهی با خود همراه کند.
به گزارش قم نیوز بیراه نیست که حسادت را از گناهان کبیره به شمار آوردهاند. حسادت آن گناهی است که در کنار تکبر، اول بار ابلیس را به نافرمانی در برابر حکم خداوند کشاند. همین ابتدا بگویم، حسادت مادر گناهان است. آنچنان ابلیس را به ضلالت برد و بهگونهای او را به سقوط کشاند که انگار نه انگار او بندهی مطیع و عابد پروردگار بود و ملائک به جایگاه و عبودیتش غبطه میخوردند. نه یک شبه که آناًما و در چشم برهم زدنی تمام سوابق درخشان ابلیس در درگاه الهی را دود کرد. او را تبدیل به موجود نااهل و نافرمانی کرد که گویا هیچگاه شرطی بندگی را بهجا نیاورده است. بعد هم انگار که دیده باشد راه برگشتی برایش وجود ندارد، تصمیم گرفت در همین خط انحرافی به راه خود ادامه دهد و تا جایی که بتواند، دیگران را نیز با خود همراه کند. پس به من حق بدهید که حسادت را مادر گناهان بدانم !
به قصد انتقام از مخلوق جدید، که خلیفة الله شده بود، تصمیم گرفت نسل او را، به آن حسادت و کینهای که خودش بهخاطر آن از امتحان بزرگ حیات خود مردود شد، مبتلا کند و قسم خورد که تا آخرین لحظه دست از تلاش برندارد؛ «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» به عزت و جلال خالق سوگند یاد کرد که آنچنان همهی ابناء آدم را به این رذیله مبتلا کند که کسی نماند مگر اینکه با ابتلا به آن، عهدش با خداوند را بشکند. کدام عهد؟ «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَىٰ شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ.» پس یک دو راهی در مقابل انسان قرار داد؛ دو راهی که یکی حسادت و سرکشی از امر پروردگار بود و دومی عمل بر طبق عهدی بود که روز اول خداوند از بنی آدم گرفته بود؛ «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ.» تعهد بر تبعیت از مخلَصین، همان بندگان صالحی که از فریب خوردن از ابلیس استثنا شده اند، راه نجات بشر است اما مگر ابلیس اجازه میدهد بر آن عهدی که همهی ما بستهایم، بمانیم! آنچنان راه نافرمانی را زیبا و فریبنده جلوه داد که انسان نفهمید چگونه راضی به حسد نسبت به آن بندگان خوب خدا شد! (بنی اسرائیل را در فصل چهارم بیاد بیاورید که چگونه درحالیکه برگزیده شده بودند تا یاریگر پیغمبر خاتم باشند، حسادت نسبت به اینکه چرا منجی خاتم از نسل اسماعیل است و نه از نسل اسحاق، آنها را به ورطهی تلاش برای نابودی پروژهی خدا کشاند!) درحالیکه آن ذوات مقدسه به اذن خداوند بر سایر موجودات ولایت دارند و همهی ما موالی آنها هستیم، یعنی از اساس نسبت ما با ایشان بهگونهای نیست که حسادت راهی در آن پیدا کند.
باری از همان لحظهی سوگند خوردن ابلیس، مأموریت آدم علیهالسلام برای حفظ خود و فرزندانش از افتادن به دام حسادت و عهد شکنی آغاز شد. مأموریتی که غایت آن بازگشت آدم و نسلش به جایگاه تعیین شده از سوی خداوند است؛ هرچند تضمینی وجود ندارد که ما در غافلهی هدایت شدگان باشیم. چرا که نسل انسان، فرزندان آن پدر دلسوز و غمخوار ما آدم علیهالسلام، بهگونهای نااهل شده و آنچنان به این عهد شکنی خو گرفته است که پایبندان به عهد ازلی را غریبه میداند و متعجب از این رفتار، ایشان را گرفتار در اوجاجاتِ باقی مانده از گذشته میبیند.
حال آنکه خود تا گردن در باتلاق خرافات و کفر فرو رفته است. وضعیت امروز خودمان را نگاه کنید! فریاد دینداران در همین جامعهی شیعی و انقلابی ما چگونه تعبیر میشود؟ ندای عدالتخواهی چطور به مهاق رفته است؟ فغان دادخواهی و بیزاری از ظلم به چه شکلی پاسخ داده میشود؟