شنبه ۷ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۲۰
کد مطلب : 17906
گزارش مهر از یک صنف کهنه در قم/

درودگرانی که راننده تاکسی شدند/ دست‌های پینه بسته از ما، سودهای کلان از شما

قم نيوز : قم نیوز: صدای حرکت اره بر بدنه چوب و غباری که ذرات چوب به پا کرده، خبر از وارد شدن به محدوده نجارها می‌دهد. بازار کهنه، همان قدر که اسمش پیداست رنگ گذشته دارد. یادگار دوران صفویه که اطراف مسجد جامع قم بنا شده و در یک نیم روز پاییزی، اینجا سوت و کور است.
درودگرانی که راننده تاکسی شدند/ دست‌های پینه بسته از ما، سودهای کلان از شما
به گزارش قم نیوز، وارد شدن به یکی از کوچه‌های خیابان آذر، شبیه وارد شدن به تونل زمان است. ناگهان خودت را در دنیای دیگری احساس می‌کنی. فضای اینجا یادآور فیلم‌های سیاه و سفید است. راسته‌ها و چهارسوق‌ها که با سقفی گنبدی پوشیده شده، همه بر اثر گذشت زمان به رنگ خاکستری درآمده‌اند و باریکه نور طلایی دم ظهر از دریچه‌های بالای هر گنبد، فضا را کمی روشن می‌کند.
 
همه چیز اینجا یک جور اصالت خاص دارد. روی در و دیوار عکس‌های قهرمان‌های قدیمی فوتبال یا سیاسیونی مانند شهید رجایی جاخوش کرده و بوی قلیان قهوه‌خانه‌ها هنوز به اسانس‌های صنعتی آلوده نشده است.
 
سبزی و میوه فروش‌ها و حجره‌هایی که وسایل پلاستیکی چینی می‌فروشند در این بازار نزدیک به هم قرار دارند اما یک قسمت راسته اصلی به درودگری‌ها اختصاص دارد. همان جا که سکوت و آرامشش را تنها گاه گاهی خش خش کشیده شدن اره بر روی چوب یا صدای بال زدن کبوتری می‌شکند.
 
قرار بود برای ساماندهی هنرمندان صنایع دستی بازار کهنه در قالب طرح جامع گردشگری قم به بازارچه صنایع دستی تبدیل ‌شود. این طرح از 6 اردیبهشت‌ماه سال 85 توسط مجتبی رحیمی مدیرکل سابق میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قم ارائه شده بود.
 
حتی آن زمان از محل اعتبارات سفر رئیس جمهور 500 میلیون تومان به سازمان داده شد تا این بازار با 104 غرفه مکان مناسبی برای فروش صنایع دستی و آوردن تورهای گردشگری شود اما تا امروز هیچ خبری از عملی شدن این حرف‌های خوش آب و رنگ نیست.
 
حالا این بازار 600 ساله که یکی از جاذبه‌های گردشگری در قم به شمار می‌رود و می‌توانست با آمدن توریست محل خرید صنایع دستی به عنوان سوغات آنان هم باشد، ساکت‌تر از همیشه فقط برای جولان کبوترها مناسب است.
 
«محمد جواد» از معدود جوان‌هایی است که در این راسته درودگری می‌کند. او که 5 سال از عمرش را در این حرفه سر کرده هنوز خودش را شاگرد این راه می‌داند.
 
محمد جواد می‌گوید نگه داشتن کبوتر در واحدهای درودگری یک رسم است که از قدیم مانده. او هم معنای دقیق این رسم را نمی‌داند.
 
پیرمرد نجار عینک مفتولی به چشمش زده و با اره مویی کار می‌کند. مداد را کنار دستش گذاشته و شکل روی چوب را گه‌گاه اصلاح می‌کند.
 
همکارش که «حاج حسن» صدایش می‌کند، از فلاکس برایش چای می‌ریزد. کبوتر چاهی از این طرف مغازه به آن طرف می‌پرد و پرهایش را روی چوب‌های خام گوشه مغازه می‌ریزد. روی دیوار عکس جوانی نقش بسته. حال و هوای عکس مال دهه 50 است. می‌گوید جوانی‌های خودم است. آن موقع که تازه داماد شده بودم و پدرم این مغازه را برایم دست و پا کرد. خودش نمی‌توانست دیگر کار کند؛ می‌خواست من راهش را ادامه دهم.
 
مهمانان خاص
 
سالن سینما وتوس کاملاً پر شده است. قسمت وی آی پی هم دیگر یک صندلی خالی برای مهمانان جدید ندارد. دومین همایش صنعت چوب ایران با دعوت از فعالان این عرصه، کارآفرینان و پیشکسوتان آنقدر پر رونق برگزار شد که حتی بسته‌های پذیرایی به تمام مهمانان نرسد.
 
حاج حسن کنار هم‌صنفی‌هایش نشسته. پیشکسوت است و بزرگ جمع. کلاه پشمی روی سرش گذاشته و کت قهوه‌ای رنگش نخ نما شده است. کنار دستی‌اش در تولید مبلمان فعال است. انگشتر زیبایی به دست دارد و تسبیح گران قیمتی را میان انگشتانش می‌چرخاند.
 
حاج حسن آرام به سخنان مجری برنامه گوش می‌دهد. همان آرامش داخل کارگاهش را دارد.
 
مجری از حضور مهمانان خاص تشکر می‌کند. کنار دستی‌اش از همان مهمانان خاص است. از کسانی که در صنعت مبلمان توانسته‌اند برای خود اسم و رسمی پیدا کنند اما حاج حسن که حجره بازار کهنه‌اش را با هیچ کارگاه لوکسی عوض نمی‌کند، دیگر در میان هم ‌صنفی‌ها جایگاه قدیم را ندارد.
 
سلیقه مشتری
 
آن طرف بازار، کار در مغازه آقای حسینی تعطیل شده است. وقت نیم‌چاشت رسیده و آقای حسینی و پسرش نان سنگک تازه و پنیر تبریز روی تخته چوبی وسط مغازه گذاشته‌اند.
 
حسینی غبار روی پیرهنش را می‌تکاند و بفرمایی می‌زند. خودش بی تکلف پای این سفره ساده مشغول خوردن می‌شود. «من شغل پدرم را ادامه دادم. پدرم هم مال پدرش را. این مغازه‌ها سا‌ل‌هاست که نجاری هستند. قبل از این اینجا نمد بافی بوده. اون رو به رویی هم شعربافی.» شعر بافی که در واقع نوعی پارچه بافی است، از آن دست هنرهایی است که روزگاری در این شهر طرفدار بسیار داشت اما الآن دیگر نشانی از آن نمانده است.
 
آن طرف روی میز چوبی پسرش کتاب‌های کنکورش را چیده. چند در چوبی رنگ نشده پشت مغازه روی هم گذاشته شده‌اند. حسینی که از 7 سالگی در این حرفه بوده، با علاقه از زیر و بم کار می‌گوید: «نوع چوب مصرفی به سلیقه مشتری و نوع کار بستگی داره. چوب راش معمول‌ترین است. چوب افرا بافتش ریزه و راست کاره؛ در عوض توسکا انعطاف‌پذیری خوبی واسه نقش‌های مختلف داره...»
 
آقای حسینی تخت چوبی هم می‌سازد. از همان‌ها که در خانه‌های قدیمی کنار حوض‌های کاشی‌کاری می‌گذارند و با چند پشتی و یک قالی دستباف به مکانی برای کنار هم جمع شدن‌های عصرگاهی تبدیل می‌شود.
 
20 هزار نفر اشتغال‌زایی
 
عامل توسعه خوشه مبلمان در شرایطی روی سن می‌رود و برای حضار سخنرانی می‌کند که همه می‌دانند این خوشه بیشتر از چند ماه عمر ندارد و هنوز عملکرد خاصی نمی‌توان برای آن تعریف کرد.
 
حسین یاوری از مسئولان می‌خواهد توزیع چوب خام را از دست دلالان خارج کنند تا تولیدکننده بتواند با قیمت مناسب به آن دست پیدا کند. پس از او رئیس اتحادیه درودگران روی سن می‌رود و از فعالیت هزار واحد صنفی زیر نظر این اتحادیه می‌گوید و از قدمت این هنر در میان قمی‌ها.
 
او می‌گوید در این شغل 99 درصد واحدها خرد هستند و بیشتر از 10 نفر اشتغال‌زایی ندارند اما در مجموع درودگری توانسته برای 20 هزار نفر در قم اشتغال مستقیم ایجاد کند. در حوزه فروش تمرکز اصلی درودگری استان بر داخل کشور متمرکز است اما ظرفیت‌های خوبی برای صادرات وجود دارد که با شکل گرفتن خوشه مبلمان می‌شود به آینده این حرفه در قم بیشتر امید داشت.
 
مجتبی صفایی در حالی از مزیت‌های قم در مجاورت با پایتخت برای گسترش فعالیت‌های این حرفه می‌گوید که آقای حسینی روی یکی از صندلی‌های انتهای سالن نشسته و به این فکر می‌کند که وقتی پسرش بخواهد برای ترم آینده در دانشگاه ثبت نام کند، دیگر کسی نیست که کمک‌دستش در کارگاه باشد.
 
او می‌گوید اشتغال‌زایی 20 هزار نفری را قبول دارد اما در سال‌های اخیر بسیاری از جوانان به علت مشکلاتی که این صنف دارد، به کارهایی مانند واسطه‌گری یا حتی رانندگی تاکسی روی آورده‌اند.
 
دیگر کمتر کسی عمرش را در کارگاه‌های غبار گرفته می‌گذراند و بیماری‌های ریه‌ای و خطراتی مانند بریده شدن انگشتان را به جان می‌خرد. جوان‌ها ترجیح می‌دهند پول زیاد را با زحمت کم به دست بیاورند نه پول کم را با زحمت زیاد...
 
دست‌های پینه بسته
 
پسرک کارآموز، بیش از 18 سال ندارد. مدادی پشت گوشش گذاشته و خط ممتدی را روی چوب دنبال می‌کند. فضا از جولان اره روی سطح چوب، مه گرفته به نظر می‌رسد.
 
خوب نمی‌شود داخل نجاری‌ها‌ را دید. پسرک در مه چنان غرق کارهای خود است که تمام سر و صداهای بازار توجهش را جلب نمی‌کند. نه کبوترهای پاپر که از این طرف به آن طرف می‌پرند می‌توانند حواسش را پرت کنند و نه «مش قربان» که با گاری‌اش جلوی در مغازه ایستاده و جملات همیشگی‌اش را می‌گوید «چایی داغ.... چایی هل‌ داره...»
 
سوهان، اره کلاقی، کمان اره، اره مویی دستی، مغار... همه جور ابزاری بالای سرش روی دیوار نصب شده. به تناوب از برخی استفاده می‌کند. استادکارش آن طرف با دستمال تمیزی روی یک منبر رنگ شده و منبت‌کاری شده را تمیز می‌کند. دو سالی صرف ساختنش کرده اما مشتری پیدا نمی‌شود. می‌گوید ساخته‌هایش این روزها کمتر خریدار دارد. ساخته‌هایی که تک تک نقش‌هایش را با ذکر خدا و آیات قرآن کنده‌کاری کرده است. می‌گوید بیشتر مردم سراغ مبل و تخت خواب می‌آیند.
 
او هم چند سالی هست سراغ ساختن مبل‌های استیل رفته اما کارش را خودش نمی‌فروشد. می‌فرستد تهران، آنجا رنگ می‌زنند، رویه‌کاری می‌کنند و به قیمت‌های گزاف می‌فروشند. پیرمرد بازار قم را خوب می‌شناسد.
 
می‌گوید نزدیک به 90 درصد کارها با خام فروشی، در نهایت به اسم استان‌های دیگر تمام می‌شوند و در این میان سهم درودگر قمی تنها دست‌های پینه بسته و ریه‌های بیمار است. دعوت‌نامه شرکت در دومین همایش صنعت چوب روی میز چوبی وسط زیر خاک‌اره‌ها در حال محو شدن است.
 
می‌گوید تصمیم ندارد در این همایش شرکت کند. همه‌اش حرف است. وقتی هر روز واردات مبلمان بیشتر می‌شود، وقتی جوان‌ها دیگر اقبالی به ادامه دادن این شغل ندارند، وقتی نقدینگی در آن حد وجود ندارد که شهرک قنوات راه بیفتد و رونق بگیرد و وقتی هنوز داریم از ابزار 30 سال پیش برای کار استفاده می‌کنیم، وقتی 90 درصد تولیدات ما به اسم ما به بازار نمی‌رود، همایش شرکت کردن چه دردی را از ما دوا می‌کند؟

انتهای پیام/125
https://qomnews.ir/vdcceoqs.2bqmx8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما